رمان هایی که نویسندگان ما دوست داریم عجیب و غریب باشند. و پایان دادن به پایان دادن!

Anonim

هر دختر و هر پسر دارای یک ژستالت بی رحم است. این با کتاب های هنری مرتبط است. در اینجا شما یک رمان فوق العاده را بخوانید، به نوبه خود از طرح، و سپس هپ - و هر کس می میرد. یا تبدیل شدن به فلج شدن یا بی عدالتی دنیای دیگر اتفاق می افتد.

عکس ها به ویژه در یک لیست از رمان ها و نویسندگان جمع آوری شده اند که می خواهند حداقل توسعه رویدادها را تشویق کنند. و به عنوان یک حداکثر - برای پیدا کردن، لرزش از لپ تاپ و بازنویسی پایان!

هانس مسیحی اندرسن، "دختر با مسابقات"

و.
آندرسن هرگز ازدواج نکرد و هیچ فرزندی نداشت. احتمالا، او فکر کرد که کودکان چنین بزرگسالان کم بودند که می توانند استعاره های خود را در مورد بهترین زندگی درک کنند. حالت

خوب، ما، البته، چیزی را درک کردیم، اما او را "پری دریایی" یا "سرباز قلع مداوم" را ببخشید. اما در یک افسانه در مورد پری دریایی حداقل اخلاق بود، و سرباز هنوز یک اسباب بازی بود. و یک دختر، یک دختر زنده برای چه؟

در این افسانه، آندرسن تمثیل را تسکین نیافت، و به طور مستقیم در پیشانی نوشت، همانطور که دختر مادربزرگ مرحومش بود و آنها را به هم متصل کردند. هیچ کس دیگر رنج نمی برد خداوند! کودک به مرگ رسیده است، زیرا من از رفتن به خانه می ترسم! و این کفش های از دست رفته او ...

کالین مک کلاو، "آواز خواندن در خار"

ترن

به نظر می رسد McCalow می خواست جایزه اصلی را در مسابقه برنده شود "چه کسی بهتر از شخصیت خود را فریب خورده است". دختر تنها و ناخوشایند در یک خانواده بزرگ به اندازه کافی کافی است. مرگ برادر کوچکتر، ناپدید شدن برادر بزرگتر، ازدواج با بی نظیر بی رحمانه و سردی بی پایان، غیرقابل تحمل مادر - و این همه مگگی کوچک است. ولی؟!!!

تعجب آور نیست که او هرگز عشق فرزندان خود را در کشیش نگرفت - و او هنوز دوست داشت، اگر کسی هرگز او را دوست نداشت؟ با این حال، نه، او پسر او را دوست داشت. اما چنین کودک خوب، بله از شخص مورد علاقه خود - خوشبختی زیادی است. این چربی است. اجازه دهید او نیز تبدیل به یک کشیش!

دوره بسیار زیبا دایره بسته شد، کلیسا دوباره از Maggie Love خارج شد، هر کس sobs. چرا، چرا باید یک پسر فقیر را غرق کنی؟ مجازات کشیش برای غرور؟ عالی - او این را رنج نمی برد و همچنین درگذشت. به طور کلی، همه جان خود را از دست دادند. علاوه بر مگی. اگر چه بهتر خواهد بود و او نیز لانه می شود، بیشتر می شود.

تورگنف، موم

مامو

تورگنف ممکن است گناهکار نباشد، اما وزارت آموزش و پرورش مجرم شناخته شده است، که شامل یک داستان در مورد سرنوشت شدید سرپرست روسیه در برنامه درسی مدرسه بود. ما نمی فهمیم و نمی خواست بدانیم چرا Gerasim غرق شد. و نه یک خانم، به عنوان مثال.

خوب، خوب، خدا با او، با یک خانم - اما او هنوز هم ترک کرد! چه چیزی، آنچه را که او را با سگ ترک کرد، مانع شد؟ هنگامی که ما بزرگ شدیم و متوجه شدیم که خیلی دیر شده بود. Moumu در حال حاضر غرق شد و با آن - اعتقاد کودکان ما به این واقعیت است که هیچ کس هرگز گران تر نمی شود.

آنتون Pavlovich Chekhov، "پمپاژ"

ترکیدن

آنتون پالیچ می دانست که در انحراف احساس می کند - افراد خوب با او یا مرگ، یا زندگی می کنند تا بهتر شود که بمیرد. و نه فقط مردم. در اینجا، بیایید بگویم، "Contanka": ما کمی بیش از سرنوشت سگ تاسف آور خرد شده، این نیز یک اسب در غاز است. Gusik درگذشت برای چی؟ او خیلی خوب بود ...

اگر چه، البته، قبل از دکتر دود، Gous دور بود. شاید ما Chekhov را "پمپاژ" ببخشیم - اگر آن را محافظت نکنیم. ناراضی Osip در حال حاضر به ما با چشم های بی نظیر Bondarchuk به نظر می رسد. و می میرد هر بار می میرد ناعادلانه، ناعادلانه!

الکساندر دوما، وایکونت دشکون

دوم

در آخرین صفحات کتاب، D'Artagnan به طرز قهرمانانه میمیرد: او در آن لحظه یک پوسته را ایجاد کرد، زمانی که او در نهایت میله مارشال را گرفت. مرگ قهرمانانه ما گریه نکنیم چون متاسفم برای d'Artagnan متاسفم - او، در پایان، خنک بودن و مرگ به عنوان او می خواست. غمگین بود زیرا اکنون همه چیز دقیقا است. بدون تفنگ بیشتر

با این حال، در این محل ما گریه کردیم - کسانی که خواندن. کسانی که روح خود را ندیده اند، خواندن چگونگی خستگی در حال مرگ ارواح تنها Raul مرحوم است. با این حال، دیگر در روح یک مکان زندگی وجود نداشت، زیرا پورتوس درگذشت. چرا اول؟ چرا اینطور است؟!

Gustave Flaubert، "خانم Bovari"

فلو

زنانی که برای کشتن ایجاد کردند. از همان ابتدا روشن بود که ناامید کننده اما مظلوم یک مستاجر نبود، زیرا این زندگی است؟ اما ما هنوز هم ببخشیم

در اینجا ما Tolstoy آنا را ببخش، زیرا او هنوز عصبی بود. او توسط محافل جهنم اختراع دستور داد و قطار را پرتاب کرد - در واقع، و جاده. از آنجا که درخشش احساسات بود، به طوری که او در غیر این صورت او را پشت سر گذاشت.

این درست نیست. عادی، افراد زنده در واقع زندگی می کنند، و نه تنها در آتش سوزی متضاد آتش سوزی - با. اینجا زندگی کرد او زندگی کرد، زندگی کرد و درگذشت، آرسنیک گرم شد. و این وحشتناک است، زیرا خیلی شبیه حقیقت است.

جک لندن، "مارتین عدن"

لندن

لندن می دانست که چگونه نوشتن به طوری که او از طریق شلوغ ترین ساخته شده است. به طوری که خواننده به معنای واقعی کلمه با اشک شستشو داده شد و احساس می کرد که زندگی ادامه دارد، و مرگ تنها بخش اجباری آن بود. هیچ چیز خاصی نیست، "آب به آب به دست آورد،" به عنوان مردم سخت بود، که لندن بسیاری از خطوط را اختصاص داده است.

نه، با این حال، حتی پاتولا ناامید شده پس از آن، آن را آسان تر زندگی می کنند. و تنها پسر شجاع Eden درگذشت درست مثل این. nizach

نابغه لندن این است که تمام قهرمانانش مانند زنده هستند. و مارتین نمی خواست به طور طبیعی بمیرد. نمی خواست! پس از همه، او فریاد زد، اما لندن کج شده هنوز غرق شد. ما به طور مستقیم دستان سنگین نویسنده را بر روی سر مرطوب شخصیت ناراضی مشاهده می کنیم. او خواهد شد! او ملوان است! بله، چه چیزی شناور بود - او هرگز بیش از حد پرید!

جوآن روولینگ، هری پاتر و شاهزاده مرگ

گلدان

در فینال کتاب، قهرمانان رشد می کنند، و معلوم می شود که هوشمندانه هرمیون ازدواج کرده است احمقانه از رون. و به نظر می رسد حتی خوشحال است. هیچ چیز خاصی نیست، این فقط یک مزخرف از یک سگ است، که ما سخاوتمندانه جوآن را ببخشیم. پس از برداشتن سر، آنها از طریق مو گریه نمی کنند، می دانید.

دامبلدور قبلا کشته شده است. اسنیپ قبلا کشته شده است سیریوس درگذشت و ما حتی آن را دادیم. چگونه ناگهان - کاملا، بسیار بی معنی! - لوپین و تونکس می میرند ترک کودک یتیم او. و فرد، فرد ویزلی - خوب، چی؟ و بعد از این همه - گیلاس در کیک - هرمیون برای رون می رود. پروردگار، بله، حتی برای هگررد! بدتر بدتر نخواهد شد از آنجا که جغد نیش نیز فوت کرد.

ادامه مطلب