10 نامه خداحافظی

Anonim

اگر می دانستید که زندگی شما به پایان می رسد، اما شما هنوز هم فرصتی برای خداحافظی به عزیزان خود و عزیزان دارید، چه کسی می نویسید و چه می گویند؟ ما آخرین 10 حرف از افراد بسیار مختلف را که سعی در پیدا کردن مهمترین کلمات داشتند، منتقل کردیم.

جولیوس و اتیل روزنبرگ. آخرین نامه پسران

روزنبرگ
جولیوس و اییتل روزنبرگوف (ایالات متحده آمریکا) به انتقال اطلاعات در مورد بمب اتمی به اتحاد جماهیر شوروی متهم شدند. در 5 آوریل 1951، آنها به اعدام محکوم شدند و در 19 ژوئن در صندلی الکتریکی اعدام شدند. در روز اعدام او این نامه را به دو پسر خود نوشت. بستگان ما، فرزندان گرانبها، به نظر می رسید که ما می توانیم دوباره ملاقات کنیم. اما اکنون غیر عملی است. و من می خواهم شما را به پیدا کردن همه چیزهایی که آموخته ام. متأسفانه، من می توانم تنها چند کلمه عادی بنویسم، هر چیز دیگری که شما باید زندگی خود را آموزش دهید، همانطور که من به من آموخته ام. اول، البته، شما در مورد ما غمگین خواهید شد، اما شما تنها نخواهید بود. این چیزی است که ما را آرام می کند و در نهایت باید به شما کمک کند. هنگامی که متوجه خواهید شد که زندگی ارزش زندگی دارد. می دانم که حتی در حال حاضر، زمانی که زندگی ما به آرامی به سمت فینال حرکت می کند، باورهای ما قوی تر از اعدام های ما هستند! زندگی شما باید به شما آموزش دهد که خوب نمی تواند در قلب شرارت که آزادی و همه چیزهایی که زندگی را واقعا ارزشمند و درست می کند، شکوفا شود، گاهی اوقات نیاز به قیمت بسیار گران قیمت دارد. می دانیم که ما آرام این واقعیت را قبول می کنیم که تمدن هنوز به نحوی نرسیده است، زمانی که شما مجبور نیستید زندگی را به نام زندگی قربانی کنید، و ما اعتماد به نفس را آرام خواهیم کرد که دیگران کسب و کار ما را ادامه خواهند داد. ما می خواهیم در زندگی با شما شاد باشیم. پدرت، که در این ساعت های گذشته کنار من باقی می ماند، پسران عزیز ما، همه قلب و عشق ما را می فرستد. همیشه به یاد داشته باشید که ما بی گناه بودیم و نمی توانستیم از وجدان ما بیاییم. ما شما را به خودتان فشار می دهیم و بهترین ها را بوسیدیم. با عشق، مامان و پد، جولیوس و اووتل روزنبرگ

ملیسا ناتان. آخرین نامه به خانواده

ملیسا
ملیسا ناتان نویسنده انگلیسی محبوب بود. در سال 2001، او مبتلا به سرطان پستان شد. در آوریل 2006، کمی بعد از روز سوم تولد پسرش، او در سن 37 سالگی فوت کرد. آخرین رمان او منحنی یادگیری پس از مرگ او، در اوت 2006، دانست که او دیگر او را منتشر نخواهد کرد، Melissa از صفحات کتاب اول استفاده کرد تا خداحافظی به خانواده اش بگوید. من خودم را در یک وضعیت غیر معمول یافتم، دانستم که این کتاب به احتمال زیاد پس از مرگ من چاپ خواهد شد. بنابراین من را برای پیوستن به نسبت عجیب و غریب ببخشید. اول، من می خواهم از والدین زیبای من تشکر کنم. شما به من زندگی کردید، پر از عشق، حمایت و دوستی. من به اندازه کافی خوش شانس بودم تا هر دو را در چشم تماشا کنم، مثل یکسان، و در عین حال به شما نگاه می کنم. لطفا هرگز فکر نکنید که برای من سخت بود. من 37 سال عالی زندگی کردم و از شما برای آنچه که به من دادید سپاسگزارم. من خوشحالم و در جهان با من. عزیزم عزیزم من به شما احترام می گذارم تا آنجا که دوست دارم، و این به معنی زیاد است. اگر کسی بتواند با عزیمت من مقابله کند، پس این شماست. در نهایت، تقریبا 12 سال با من زندگی کردید، و این خیلی آسان نیست. من خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم شما پیر قابل اعتماد من، غول ملایم من، بهترین دوست من، من همه من بود. من آرزو می کنم یک زندگی شاد، پر از عشق و شادی. و شما، سامای زیبا من. من می خواهم به شما بهتر، عشق من، اما این نیست. با این حال، با وجود این واقعیت که شما تنها سه ساله هستید، شما قبلا در قلب من اثر گذاشته اید، که با من باقی می ماند، جایی که من نمی توانم بمانم. زایمان زندگی من را با ارزش ساخته است. تو به من دادی مادر چه می تواند پسر او را بخواهد؟ برای شما آرزوی خوشبختی میکنم. شما یک پدر و خانواده فوق العاده ای دارید که شما را دوست دارد. به جهان بروید، دانستن اینکه همه شما برای من بودید و مجبور نیستید با یک مادر مزاحم مقابله کنید، که سعی خواهد کرد که شما را ببوسد، زمانی که شما 15 ساله بوسید. من شما را در آسمان ببوسم

کاپیتان کونو آخرین نامه به کودکان

کنو
کاپیتان Kuno یک خلبان ژاپنی است، Dobrovets-Kamikadze، که در ماه مه 1945 درگذشت، قبل از آخرین پرواز خود، نامه ای به فرزندانش نوشت: پسر (5 ساله) و دختر (2 سال). عزیزم Masanory و Kioko، به شما اجازه می دهند و نمی توانند مرا ببینند، همیشه به تو نگاه خواهم کرد. به مادرت گوش کن و او را ناراحت نکن. هنگامی که شما رشد می کنید، راه خود را انتخاب کنید و ژاپنی خوب شوید. این واقعیت را که بچه های دیگر پدران دارند، حسادت نکنید، زیرا من به یک روح تبدیل خواهم شد و من هر دو را دنبال خواهم کرد. به خوبی مطالعه کنید و به مادرت کمک کنید. من نمی توانم به شما کمک کنم، بنابراین بهترین دوستان یکدیگر باشید. من یک فرد پر انرژی بودم، یک بمباران بزرگ را مدیریت کردم و تمام دشمنان را کشت. لطفا بهتر از من شوید، که برای مرگ من رد می شوید.

بیل هیکوک وحشی آخرین نامه به Zhenya

hickok
جیمز باتلر هیکوک، معروف به لایحه وحشی نام مستعار، یک تیرانداز معروف و در غرب وحشی بود. در تاریخ 2 اوت 1876، او پوکر را بازی کرد. یک شکارچی سابق بیسون به نام جک مک کول وارد سالن شد. او فریاد زد: "دریافت!" و اخراج در صورتحساب به تاکید. مدت کوتاهی قبل از آن، بیل توسط یک پیشگویی بد بازدید شد، و او نامه ای کوتاه مدت به همسرش نوشت. آگنس عزیز، اگر این اتفاق بیفتد، به طوری که ما دوباره ملاقات نخواهیم کرد، همراه با آخرین شات من، من به آرامی نام همسر من - Agnes - و دوست داشتن حتی به دشمنان من، من شیرجه رفتن و سعی می کنم به رفتن به ساحل دیگر .

یعقوب ووول آخرین نامه به خانواده

واضح
در 19 مه 1902، انفجار در معدن زغال سنگ در تنسی رخ داد، زیرا 216 معدنچی درگذشت. بعضی از آنها از انفجار جان سالم به در بردند و برخی از زمان ها منتظر کمک در پشت میله ها بود. یعقوب در معدن همراه با پسر 14 ساله اش لیترت بود. دست زدن، او نامه ای به همسرش الن و بستگانش نوشت. الن، عزیز، ما به شما خداحافظی می کنیم. البرت می گوید خداوند او را نجات خواهد داد. مراقبت از فرزندان ما. همه ما دعا می کنیم که هوا رفت، اما بدتر می شود. هوراس، البرت می گوید شما می توانید کفش ها و لباس های خود را بپوشانید. من ساعت Paul Harmon را به دست چوب اندام می دهم. الن، من می خواهم شما را به خوبی زندگی کنید و به بهشت ​​ضربه بزنید. کودک البرت گفت که او معتقد است خداوند. نفس کشیدن همه چیز سخت تر است الن عزیز، من شما را در فقر ترک کردم، اما امیدوارم که خداوند به شما کمک کند فرزندان کوچک من را افزایش دهند. البرت گفت که او همه شما را در بهشت ​​ملاقات خواهد کرد که همه کودکان با ما ملاقات خواهند کرد. لطفا از آنها مراقبت کنید. اوه، چطور دوست دارم با شما باشم؟ خداحافظ همه چیز، خداحافظی. من و البرت را در یک قبر با کمی ادی دفن کنید. Goodbyee، Ellen، Farewell، Lilly، Farewell، Jimmy، Goodbye، Minnie، Goodbye، Horace. ای خدا، نفس دیگری از هوا. الن، به یاد داشته باشید در حالی که شما زنده هستید. خدا نگهدار عزیز. در حال حاضر 25 دقیقه پس از دو. تعداد کمی از ما زنده ماندند. جیک و البرت.

Zyater Jarra. آخرین نامه عروس

زاد
Ziyad Jarra - تروریست، یکی از سازمان دهندگان حملات تروریستی در 11 سپتامبر 2001، او 26 سال داشت، زمانی که او هواپیمای هواپیمایی 93 یونایتد را ربوده بود، در میدان پنسیلوانیا سقوط کرد. در 10 سپتامبر، او نامه ای طولانی به عروس خود را به آیزل نوشت، که در آلمان زندگی می کرد. او این نامه را دریافت نکرد، زیرا او نقل مکان کرد. ایمیل آن را به ایالات متحده آمریکا بازگرداند، جایی که آن را به دست FBI افتاد. در صفحه اول نامه: من نمی خواهم شما را ناراحت کنید. من هنوز هم در جایی زندگی می کنم، هرچند شما نمیتوانید مرا ببیند و بشنوید، اما من شما را می بینم و می دانم چه چیزی با شما اشتباه است. و من صبر خواهم کرد تا به من بپیوندم هر کس زمان خود را دارد و هر کس ترک خواهد کرد. من در مورد آنچه که شما برای عروسی، ازدواج، فرزندان و خانواده امیدوار بودید ... شما باید به من افتخار کنید، زیرا این موضوع به افتخار است، و شما خواهید دید که هر کس خوشحال خواهد شد .. . من آنچه را که باید انجام دهم انجام دادم در انتها، Ziyad نوشت: به یاد داشته باشید که شما چه کسی هستید و چه چیزی ارزشمند است. من تو را متهم میکنم و دست ها و سر خود را ببوسید من از شما متشکرم و از این 5 سال زیبا و سنگین که با من صرف کرده ام عذرخواهی می کنم. صبر و شکیبایی شما ... خدا ... من شاهزاده تو هستم، و شما را می گیرم خداحافظ! شما همیشه

کاپیتان رابرت اسکات. آخرین نامه به Zhenya

اسکات
کاپیتان ناوگان سلطنتی بریتانیا، محقق قطب جنوب، رابرت فاوون اسکات، در ماه مارس سال 1922 از قطب جنوبی بازگشت. بوران شرکت کنندگان در چادر را قفل کرد، آنها از گرسنگی و سرما رنج می بردند. اسکات درگذشت دوم، داشتن زمان برای نوشتن نامه به همسرش کیتلین. بیوه من عزیزم، عشق. من نیازی به نوشتن آسان نیست به دلیل سرد - 70 درجه کمتر از صفر و تنها چادر محافظت می شود ... ما در پایان مرده بودیم، و من مطمئن نیستم که ما رسیدگی خواهیم کرد. در یک صبحانه کوتاه، من از یک Tolik کوچک از گرما برای نوشتن نامه ها استفاده می کنم، آماده شدن برای پایان دادن به ممکن است. اگر چیزی برای من اتفاق می افتد، من می خواهم شما را بدانید که چقدر برای من اهمیت دارید. من باید نامه ای به پسر بنویسم، امیدوارم زمانی که او رشد کند، او زمان خواندن خواهد داشت. عزیزم، می دانید که من مزاحمت احساسی را در مورد ازدواج مجدد دوست ندارم. هنگامی که یک مرد شایسته در زندگی شما ظاهر می شود، باید دوباره خوشحال باشید. پسر علاقه مند با علوم طبیعی، اگر شما می توانید. بهتر از بازی ها است. سعی کنید به او ایمان به خدا بگوید، او مشورت می کند. اوه، عزیزم، عزیزم، همانطور که از آینده اش رویایم. و با این حال، دختر من، من می دانم که شما می توانید مقابله کنید. پرتره های شما قفسه سینه من را پیدا خواهند کرد. من می توانم درباره این سفر به شما بگویم. چه داستانهایی می توانید به پسر ما بگویید، اما، آه، چه قیمت. از دست دادن این فرصت برای دیدن صورت ناز و زیبا شما. من فکر می کنم شانس وجود ندارد ما تصمیم گرفتیم خودمان را بکشیم و به پایان برسیم تا به اردوگاه برویم. مرگ در مبارزه بدون درد است، بنابراین برای من نگران نباشید.

میلاد مالکواوا. آخرین نامه به خانواده

milada
Milada Gorakova یک سیاستمدار چک، عضو پارلمان بود. پس از آمدن به قدرت کمونیست ها، در 27 سپتامبر 1949، میلادو متهم به "تهیه توطئه خرابکارانه" شد. او گناه او را به رسمیت نمی شناسد، او به اعدام محکوم شد و گرم شد. قبل از اعدام، او مجاز به نوشتن سه حرف بود: شوهرش، دختران 6 ساله و مادر در قانون. این چیزی است که او به فرزندش نوشت: این چیزی نیست که من خیلی دوستت دارم، من شما را به عنوان صرفا و گرد و غبار دوست دارم، زیرا مادران دیگر فرزندان خود را دوست دارند. اما من درک می کنم که وظیفه من در این دنیا این بود که زندگی بهتر است و همه کودکان می توانند بهتر زندگی کنند .... نگران نباشید و به خاطر این واقعیت که من دیگر نخواهم نرفتم، غمگین نکنم. فرزند من، یاد بگیرید چگونه به طور جدی نگاه کنید. زندگی سخت است، او کسی را نادیده نمی گیرد، بلکه اجازه نمی دهد که او خود را ضرب و شتم کند. مبارزه را انتخاب کنید

Sullivan Ballow. آخرین نامه به Zhenya

توپ
این نامه در سال 1861 نوشته شده است، یک هفته قبل از عمده ای از بزرگترین داوطلب داوطلبانه جاده جزیره سالیوان Ballow در نبرد زخم بول، اولین نبرد بزرگ زمین جنگ داخلی آمریکا کشته شد. سارای عزیز! همه چیز می گوید که ما به زودی به جاده می رویم، شاید فردا. و از آنجا که من نمی توانم به شما بنویسم، احساس می کنم که من باید چند خط را ترک کنم که می تواند چشمان شما را بگیرد، زمانی که آنها نخواهند بود. من شک ندارم، و نه بی اعتمادی به هدف، که ما مبارزه می کنیم، و شجاعت من خشک نشده و کاهش نمی یابد. من می دانم که تمدن آمریکا به موفقیت دولت ما متکی است و من می دانم که ما موظف به کسانی هستیم که از طریق خون و رنج انقلاب به ما منتقل شده اند. و من آرزو می کنم، من صمیمانه آرزو می کنم، لذت بردن از زندگی را پس از حمایت از این دولت و پرداخت بدهی. سارا، عشق من به شما جاودانه است. او به نظر می رسد که من را با جلیقه متصل کند، برای شکستن که تنها می تواند خدمت کند. اما هنوز هم عشق من به سرزمین مادری بالاتر از من است، او به نظر می رسد یک باد قوی است که من را با تمام این لرزش در میدان جنگ می برد. خاطرات از تمام لحظات لذت بخش که من با شما زنده ماندند، من را غافلگیر می کنند، و من به شدت از خدا سپاسگزارم و شما برای لذت بردن از آنها به مدت طولانی از آنها سپاسگزارم. چقدر سخت است که من آنها را ترک کنم و امیدها و سال های آینده را بسوزانم، زمانی که، با اراده خدا، ما می توانیم زندگی کنیم و بیشتر دوستش داشته باشیم و ببینیم که پسران ما مردان شایسته ای را در کنار ما رشد خواهند داد. اگر من به عقب برگردم، سارا عزیزم، هرگز فراموش نخواهم کرد که چگونه شما را دوست داشتم، و زمانی که آخرین نفس من شروع شد، اسم شما را صدا کرد ... گناهان من را ببخشید و درد من به شما صدمه می زند. من گاهی اوقات بی فایده و احمقانه بودم! .. اما، سارا، اگر مرده ها بتوانند به این سرزمین بازگردند و در کنار کسانی که دوست دارند، نامرئی شوند، همیشه با شما خواهم بود. و روشن ترین روز، و تاریک ترین شب ... همیشه همیشه. و هنگامی که باد نور گونه های خود را لمس می کند، نفس من خواهد بود، و هنگامی که هوای سرد پیشانی خود را تازه می کند، می دانید، این روح من پرواز است. سارا، نه غم و اندوه در مورد من - بر این باورند که من فقط ترک کردم و منتظر من، چون ما دوباره ملاقات خواهیم کرد.

ماریا، ملکه اسکاتلند. آخرین نامه Henrich III، پادشاه فرانسه

ملکه.
ماریا استوارت، که به ترتیب الیزابت دستگیر شد، برای شرکت در توطئه علیه ملکه به اعدام محکوم شد. در صبح روز 8 فوریه، 1587، 6 ساعت قبل از اعدام، ماریا آخرین نامه را به برادرش از شوهر مرحومش، پادشاه هنریچ سوم نوشت. در این پیام، او استدلال کرد که او فقط برای ایمان او و حق خود را به تاج و تخت انگلیسی مجازات کرده است و همچنین از Heinrich خواسته است تا از خدمتگزاران مراقبت کند - زمانی که او اعدام شد، آنها بدون معیشت باقی خواهند ماند. آخرین نامه او اینگونه تکمیل شد: من اجازه دادم تا شما دو جواهرات، طلسم را از بیماری ها بفرستم، امیدوار بودم که شما در سلامت زندگی طولانی و شاد زندگی کنید. آنها را از لعنت دوست داشتنی خود، که، در رویکرد مرگ، به احساسات گرم خود را برای شما شهادت می دهد. اگر شما خوشحال هستید، سفارشات را به طوری که به خاطر صرفه جویی در روح من تمام شده بود که من پرداخت می شود، و به منظور، به نام عیسی مسیح، که من قبل از مرگ من دعا می کنم، کافی خواهد بود برای من به عنوان یک سرویس یادبود خدمت می کنم و به عنوان پذیرفته شده، به عنوان پذیرفته شده، ضعیف است. در روز سه شنبه در صبح. حساس ترین و مشتاق ترین خواهر شما.

ادامه مطلب