مشکل از قرن گذشته، که تنها 10 درصد از مردم می توانند حل کنند

Anonim

زاد
این وظیفه به پدر یکی از نویسندگان ما به پسر عموی خود در یک روستای ناشنوا در سیبری گفت، و به نظر می رسد (دیگر چک نمی شود) - عبور از سربازان زمانی که او پسران بود. ما بدون تغییر انتقال می دهیم تصميم گرفتن؟

بنابراین، پرونده قبل از انقلاب بود، اما جهان اول جهان در حال حاضر بود. من یک بار زندگی کردم بله یک کفش کارگر وجود داشت. Shoemaker یک شاگرد داشت، یک مرد هفده ساله. به نحوی من یک جفت چکمه را سفارش دادم و مشتری به جایی رفتم. Shoemaker منتظر بود، منتظر بود، او به شاگرد می گوید - گوش دادن، در اینجا فردا منصفانه است، شما این چکمه ها را تخریب می کنید، اما آنها را به مدت بیست و پنج روبل فروختید.

او صبح ایستاد، با سواحل خود بر روی شانه اش رفت، رفت، رفت و ناگهان دو نفر از افراد معلول نظامی برای او مناسب هستند - یکی در پای راست خود، دیگر در سمت چپ، و هر دو با کمربند. خوب، بگذار بمیرم قابل اعتماد، تایید شده، هر یک از زیرزمین را به دوازده روبل با نیمی از آنها داد و شادی در چکمه های جدید در امور خود حرکت کرد.

شاگرد به خانه برگشت، پس، آنها می گویند، و غیره. و او می گوید صاحب - خوب، خوب، شما نیاز به تخفیف برای غیر فعال است. در اینجا شما پنج روبل هستید، به نمایشگاه بروید و آنها را به آنها بدهید. شاگرد رفت راه رفتن راه رفتن، رفت و رفت - هیچ معلول وجود ندارد! چطور شکست خورد غم و اندوه به کدو سبز و سه روبل و برش رفت. و اینجا - اینجا! تماشای - نشستن تقریبا در کنار او این دو، و همچنین درمان. او به آنهاست. او اطاعت کرد و آنها می خندند آنها می گویند، ما می گویند، ما خوشحالیم که باقی مانده است. اقامت، به من بگویید صاحب، که همه چیز امن است.

و اکنون او به خانه می رود، ودکا با خودش نامناسب است، و او استدلال می کند که، به نظر می رسد، از آنجایی که من آن را با شکستن بازگشت، پس از آن تبدیل شد، هر معلول برای هر بوت به یازده سال پرداخت می شود. مجموع بیست و سه روبل. بله، من سه روبل را قطع کردم

بنابراین اینجا.

روبل کجاست؟

ادامه مطلب