25 سال پیش، ما نمی توانستیم تصور کنیم ...

    Anonim

    dev
    قبل از تعطیلات، هر کس به طور فعال سال جاری به طور فعال جمع شده بود که ما می خواستیم چیزی را بخواهیم. به عنوان مثال، بیایید یک چهارم یک قرن را دریافت کنیم. آیا شما در اوایل دهه 90 به یاد می آورید؟ ما سعی کردیم به یاد داشته باشیم، و معلوم شد که بیست و پنج سال پیش ما نمی توانیم به ذهن نرسیم که:

    ... مقدار اطلاعات تمام کلاس های کامپیوتری از تمام مدارس منطقه شما بر روی یکی از درایو فلش خود را با ناخن مناسب است

    ... هنگامی که شما این درایو فلش را از دست می دهید (این اندازه ناخن است - سعی کنید آن را از دست ندهید) - این تراژدی قرن نیست. شما به اولین فروشگاه در یک شعاع 500 متر می روید و یکی از آنها را خریداری کنید. دلار برای سه.

    ... در سی و پنج ساله مردم قدیمی نیستند

    ... ما تاریخ سفر را به مریخ یاد خواهیم گرفت

    ... ما می توانیم گوشی را عکس بگیریم

    بابو

    ... ما در اتاق بعدی کار خواهیم کرد، حتی اگر ما در کشور دیگری کار کنیم

    ... ما لنزهای تماس یکبار مصرف خواهیم داشت.

    ... فرزندان ما مانند کسانی که برنامه ریزی شده اند نخواهند بود

    ... و آن را سرد خواهد شد

    ... ما تقریبا باقی نمی ماند آشنا نیست که به آسیای جنوب شرقی بروید

    اب

    ... ما از هر کتابخانه ای از جهان از خانه خود دسترسی خواهیم داشت.

    ... ما از این تکنولوژی استفاده خواهیم کرد، عمدتا برای سوگند

    ... کلمه "کلونینگ" عبارت از اخبار خواهد بود

    ... ما طرف مقابل ماه را خواهیم دید

    خوردن

    ... والدین ما همچنین می دانند که چگونه قسم می خورند

    ... فیلم ها را می توان در زمانی که می خواهید مشاهده شود

    ... و کارتون ها!

    ... "جنگ و صلح" - یک کتاب جالب

    ... با یک دوست دختر بهتر، شما نمی توانید یک سال تمام را ببینید، و هیچ چیز

    ... کاندوم ها خنده دار نیستند. خوب، تقریبا خنده دار نیست

    muz

    ... در آخر هفته شما می توانید به پراگ بروید

    ... شما هنوز هم نمی فهمید که جریان الکتریکی کار می کند. اما شما به راحتی می توانید توضیح دهید

    ... فرزند شما در رایانه های بهتر از والدین شما برخورد می شود

    ... Pugacheva ازدواج

    ... بله، دوباره

    ... و حتی گاهی بخوانید

    ... بله، بیست و پنج سال گذشت، تکان داده شده است

    حافظه تنگ: الکساندر Smilanskaya

    ادامه مطلب