"قلعه را هک کرد و تمام چیزهای کودکان را گرفت": داستان های واقعی درباره قادس از شوهران سابق

Anonim

بدترین دشمنان از بهترین دوستان سابق نیست. چه چیزی در مورد افرادی که من حتی به دوستانم نزدیکتر از دوستانم می گویم. ما از خوانندگان خواسته ایم تا داستان هایی راجع به آنچه که تند و زننده شوهران خود را پس از عشق برداشته بود، به اشتراک گذاشتیم، گوجه فرنگی آورده شد، و ازدواج به عنوان سابق تبدیل شد.

پدر آمریکایی

ex01

شوهر سابق من بچه ها را "در آخر هفته" گرفت و به آمریکا منتقل شد و دانست که من علیه آن هستم. مجوز رسمی صادرات یک تاریخ طولانی بود. سپس او پیشنهاد کرد که شوهر آمریکایی را پیدا کند، در آنجا حرکت کند و حداقل هر آخر هفته را با کودکان ملاقات کند. او تصمیم گرفت تا پدر و مادرش را به عهده بگیرد. آنها هنوز هم در آنجا زندگی می کنند

بدهی

شوهر دوم من به هر کسی که مجبور به پول بود، گزارش داد: "در اینجا باید، اما ما نمی توانیم ملاقات کنیم، اجازه دهید او را به شما بدهد." واضح است که من به او نرسیده ام، اما واقعیت نیاز به توضیح ده نفر از مردم. خوب است که من به من اعتقاد داشتم، نه او.

وقتی مادر مادر دیگر شوهر نیست

من در مورد فریب از چنگال های فاسد می بینم، من فقط یک روز، حدود یک سال و نیم پس از طلاق، پاپینا، زمانی که من، مادران و خواهران در خانه در خانه نبود، قفل درب را باز کرد. من به خانه ما رفتم و تقریبا تمام چیزهای کودکان را گرفتم. و آنچه که ما رشد کردیم، و این واقعیت که خواهر جوانتر بود. پتو و اسباب بازی نیز گرفته شده است. او در خانواده جدید خود متولد شد و آن را ضروری بود. کتاب ها، با این حال، ظاهرا خانواده جدید خواندن را دوست نداشتند.

15 سال از زمان گذشت سه سال گذشت. هنوز ببخشید

مامان، او را بگو

ex02

من معتدل هستم من هر روز مادرم را در حالی که من در مؤسسه بودم، در مورد زندگی سخت من گفتم و از من پرسیدم که از من نخواسته باشم. البته، مادر من مغز من را با یک قاشق از بین برد تا زمانی که من تفریق کنم و به شما نگوید چه نوع شایستگی شایسته، من این عادت را گذاشتم.

دیدگاه آماتور

شوهر دوم جالب بود، با گذشته جنایتکار، با چهره جانی دپ در بهترین سال ها و الکل های وحشتناک. الکل به سرعت نشان داد، بنابراین آنها کودکان مشترک را انجام ندادند. من به سرعت دمیدهای روزانه را متوقف کردم، تحت محکومیت قدرتمند خویشاوندان خود، اما هرگز کمک نکردم. از طریق سه عینک ودکا، فرد تبدیل به یک غیر انسانی شد.

پس از ما طلاق گرفتیم و او را ترک کرد، من شروع به تشخیص دوربین ها در گوشه های خانه، که فیلمبرداری شده بود، همانطور که من برهنه شدم.

مامان، آیا می دانید که دختر شما چیست؟

من مادرم را بعد از طلاق فراخواندم و گفت که او کلامیدیا داشت، که از من آلوده شده بود، و من، فاحشه، درمان شد. من ابتدا آزمایشات را گذرانده ام. من کلامیدیا نداشتم

حدس می زنم، پول آن تغذیه شد

پدرم مادر من را مجبور کرد تا همه را به من بزند - به حساب من در بانک. آیا ناگهان خود را صرف خواهد کرد؟ trynza ... خوب، مادر و تاشو، دقیق تر، Alimony به آنجا رفت. این بستگان صحبت می کنند - این 18 ساله خواهد بود، شما تمام پول خود را برای جوانان به اندازه کافی! اوه بازسازی و پیش فرض اول اتفاق افتاد. تا 18 سال من هر چیزی را ترک کرده ام. چه کسی و چه فکر کردی این سوال باز است، اما، البته، مادر من نمیتوانست یک پنی را از اقلیم صرف کند، یعنی هدف به دست آمد.

Laymony پرداخت می کند، اما در تقاضا

ex03

یانا، چقدر نان می خورید؟ و چقدر سبزیجات خوردید؟ شما به من بگویید چقدر می خورید، به طوری که من فقط به من یک کودک می دهم و سپس شما به طور ناگهانی نان نان را بخرید و خود را نیز بخوانید. و همچنین، جالب ترین، در حال حاضر، زمانی که من در واقع نشسته، بدون کار، او دوست دارد به خوردن چند هزار نفر تحت بینی و می گویند: "خوب، همانطور که از من بپرسید، بیایید از شما بپرسیم."

مجموعه استاندارد

من یک مجموعه استاندارد دارم قفل ها را در درب ها تغییر داد و من نمیتوانم چیزها را انتخاب کنم. مجروح شده است که او پسر او را متوجه خواهد شد. با تمام خانواده اش در هنگام ارتباط با کودک، آنها با یک پسر دو ساله صحبت کردند که مادر یک احمق است. من به متخصص اطفال رفتم و خواستار آن شدم که یک گواهینامه داشته باشم که کودک بیمار است، زیرا مادرش به شدت پشت سر او مراقبت می کند. اجازه سفر به خارج از کشور را نداشت. و سپس او هر دو پا را شکست و تند و زننده متوقف شد.

نتیجه گیری

پس از طلاق، پدربزرگ در مورد مادربزرگ در کمیسیون کنترل کمیته مرکزی CPSU نوشت که مادربزرگ منشاء نجیب خود را مخفی کرد و بنابراین حزب را فریب داد و همچنین کودکان را سوء استفاده کرد. بنابراین، ضروری است که حزب نتیجه گیری های مناسب را انجام دهد، و کودکان را انتخاب می کنند و در مدرسه شبانه روزی قرار می گیرند.

مادر بزرگ با این واقعیت ذخیره شد که پس از مرگ استالین متوقف شد و نامه های خویش را متوقف کرد. این نامه به مادربزرگ منتقل شد و هنوز هم در خانواده نگهداری می شود.

شما اینجا می خورید

آنها با دخترش در برلین زندگی می کردند و از سرطان برخوردار بودند. من برای روزهای تعطیلات به ما آمدم و شروع به تقاضای اینکه من بودجه را برای غذا تا 2 یورو در روز کاهش دادم. و سپس ما بیش از حد می خوریم. روز بعد من رفتم و یک ژاکت چرم سوم را برای 550 یورو خریدم. چیز دیگری در بسته بود، اما کت ها به اندازه کافی برای ترتیب رسوایی بودند. پس از آن، پدر ما به خانه برگشت و اسناد را در مورد اموال مشترک ما گرفت.

مقاله Lilith Mazikina تهیه شد

ادامه مطلب