12 افکار که مانع از زندگی ما می شود

Anonim

گاهی اوقات هیچ چیز در مورد شادی از شادی وجود ندارد - اندیشه های بسیار احمقانه، که ما دوباره و دوباره برگردیم. این افکار محدود هستند و در چارچوب نگهداری می شوند و دقیقا به خاطر آنها ما در حلقه های بدبختی باقی میمانند و خود را در جالب ترین و شگفت انگیز رد می کنند. سعی کنید آنها را بگیر و خفه کن، تا زمانی که دیر شود.

من هنوز هم زمان دارم

من هنوز هم برای زندگی دارم من هنوز هم زمان سفر دارم من همچنین یک سگ را دریافت می کنم. من هنوز هم با کودک روبرو هستم اولین کار، و سپس آپارتمان، زیرا اکنون من خیلی نزدیک هستم. نه، در واقع، همه چیز اشتباه است. در واقع، کودک باید در حال تولد باشد، و سگ شروع خواهد شد و ازدواج خواهد کرد. و رفتن به سفر غول پیکر در اروپا و آسیا باید در آن لحظه درست باشد که این ایده به ذهن آمد. سپس سن، بیماری، فقر و مرگ وجود خواهد داشت. همه جالب ترین اتفاق می افتد امروز.

من باید پول بگیرم

در یک بار دو سوال: "چه کسی باید؟" و "چرا پول؟" وضعیت اجتماعی خود را افزایش دهید؟ و پس از سؤالات دیگر: و سپس زمان (تمام وقت) که شما آن را صرف آن، راحتی وجود دارد که شما به دلیل این به نظر می رسد؟ شاید وقت آن رسیده است که از این راه آهن پرش کنید حداقل تا حدی، و به خودتان بروید - در مورد روح، بیایید بگویم؟

مادر چه فکر خواهد کرد؟

مامان معتقد است که شما باید از فیفاک یاد بگیرید. و مهم نیست که شما می خواهید به یک دلقک تبدیل شوید. مامان فکر می کند که شما باید ازدواج کنید و کودکان. و مهم نیست که شما علاقه مند هستید، و در واقع شما چندگانگی هستید. مامان به نظر می رسد که شما باید در یک بانک کار کنید و حرفه ای را انجام دهید. و شما واقعا می خواهید با خیریه در آفریقا مقابله کنید، و شما قبلا سواحیلی را آموخته اید. توجه، سوال: شاید مادر به طور مستقل از رویاهای خود بهره مند شود و شما خواسته های خود را انجام دهید؟ در نهایت، ماه در آفریقا به کسی آسیب نمی رساند، ممکن است از آنجا بازگردد، به طور جدی متوجه شدم که جهان سوم خیلی خوب نیست و آرام در بانک حل می شود.

من برای بچه ها زندگی می کنم

به خاطر کودکان، ما در صبح به شب در کار ناخوشایند کار می کنیم (و فرزندان تقریبا نمی بینیم، به این ترتیب). به خاطر کودکان، ما با یک همسر ناخوشایند یا شوهر ناخوشایند زندگی می کنیم، به طور مرتب رسوایی و هرزنامه را به یکدیگر متصل می کنیم. به خاطر کودکان، به منظور مطالعه در یک "مدرسه خوب"، ما در شهرهای بزرگ با یک محیط زیست هیولا زندگی می کنیم، هرچند که برای کودکان بسیار مفید خواهد بود، شاید در مزرعه، دهان غازها و شیر دادن بز (هزینه ریاضیات بالاتر به صورت رایگان از زمان کار خوب تحت نور Rauchin).

من در نقش کاپیتان آشنا خواهم شد: کودکان از این قربانیان تشکر نمی کنند. به خصوص اگر شما، همانطور که معمولا اتفاق می افتد، شما آنها را از زمان به زمان می گویند "بله، من زندگی خود را بر شما گذاشتم!" اگر کودکان را در ماجراهای عجیب و غریب و شگفت انگیز درگیر کنید، آنها را به آفریقا یا یک مزرعه با بز ها ببرید، با آنها در ثروت و فقر زندگی خواهید کرد، مراقبت از آنها و باز کردن آنها جهان - همه چیز می تواند کار کند، بسیار جالب است .

ابتدا باید تعمیرات کنید

(دریافت آموزش عالی، پیشبرد خدمات، پایان پروژه). بله بله. ما شادی را برای یک دوره نامحدود به تعویق می اندازیم تا زمانی که زندگی راحت تر، بهتر و آرام شود، و مسائل فوری فعلی پایان نخواهد یافت. بنابراین: آنها هرگز پایان نخواهند داد. پس از تعمیر حرکت خواهد کرد. پس از ترویج خدمات - یک منطقه جدید از مسئولیت و سردرد مداوم. پس از دیپلم - Pahota، ازدواج، کودکان، کسب و کار ... حقیقت این است که فردا هرگز نمی آید

واسی بیشتر است

عضو یا جوانان یا ماشین یا خانه یا همه اینها، با هم جمع شده اند Vasya هوشمند، حیله گری، سرگرم کننده و پر انرژی است. Vasya بهتر از شما است، بنابراین شادی شما را درخشید. هر گونه آموزش کسب و کار در این وضعیت به شما توصیه می شود که به دو بار پر انرژی و کارآمد تبدیل شوید و چهار بار خانه کسب کنید. هر کتاب بودایی پیشنهاد می کند شما را با Vasya مقایسه نکنید، بلکه خود را با بی نهایت مقایسه کنید. ما همچنین از این گفتگوها به گونه ای ذخیره شده ایم که ما فقط "PFUI" می گوئیم، پس بیایید و با Vasya بخوریم.

من تایید نمی کنم

بله، البته، این کار یک سفر است، این یک ماجراجویی است، این کسب و کار جدید برای فردی است که بسیار دقیق تر از شما است، بسیار سخت تر، بسیار کارآمد، خیلی بیشتر می داند. برای Vasya، آره.

من یک فریبکار هستم

شما یک کار فوق العاده و یک دسته از پول ارائه دادید. شما دفتر خود را دارید شما مردم را مدیریت می کنید و به نوبه خود ... خوب، چیزی به طوری گفت. اما در همان زمان تمام وقت شما در مورد خودتان فکر می کنید: این واقعا من نیستم همه چیز برای شخص دیگری است، آنها اشتباه کرده اند، من نتوانستم وانمود کنم که تظاهر به این شخص برای این پست، این کار، این دفتر. در حال حاضر در اینجا آنها آشکار خواهند شد و با نارضایتی رد می شوند. و به همین ترتیب سال.

چیز وحشتناکی گسترده ای در واقع "سندرم خود شاتر" نامیده می شود. بنابراین: مردم، به عنوان یک قاعده، احمق نیستند. شما بسیار فردی هستید که بر روی دیوار این دفتر یک تصویر بی نظیر منزجر کننده را آویزان می کند. کامل.

من او / غیر ضروری هستم (او برای من خیلی خوب است)

اغلب در پسران از دختران یافت می شود، بلکه دختران نیز اتفاق می افتد. او پنج زبان را می داند، پیانو را بازی می کند، به عنوان یک مدل کار می کند و یک رمان را می نویسد، و من مهندس عادی هستم؟ آیا شما در عرق سرد از خواب بیدار می شوید که او قصد دارد شما را پرتاب کند؟ آیا فکر می کنید بلیط قرعه کشی غریبه را دزدیده اید؟ شکل! این همه شماست! در حال حاضر، درست اینجا. تعداد کمی؟

من فردا در مورد آن فکر می کنم

برای اولین بار، Vivienie در فیلم "رفته توسط باد"، این عبارت پیشنهاد می کند تا افکار در مورد گرسنگی آینده، سرد و ضرب و شتم برای بعد و نه شکنجه خود را با حل مشکل در حال حاضر.

به خودی خود، این بسیار ترسناک نیست، اگر فردا در مورد آن فکر می کنید و تصمیمات مربوطه را انجام دهید. اما معمولا به نظر می رسد متفاوت است: امروز فردا در مورد آن فکر می کنم، و فردا من در مورد آن حتی زمان فکر می کنم و روز بعد را به تعویق می اندازم. و بنابراین تا زمانی که کلکسیون ها با بیت ها به خانه ضربه زدند، و سقف ناخواسته از ضربات خود شکست خورده است.

همه اینها بی فایده است، زیرا جهان محکوم شده است

بحران تمام پول را می خورد، پایان جهان در یک ماه، سن، بیماری، فقر و مرگ خواهد آمد. بنابراین، در حال حاضر شادی هم نیست و نه. به طور کلی، آن را مشکوک به بیماری روحی، صادقانه است. از آنجا که روشن است که پیش از حداقل یک دادگاه وحشتناک، اما این یک دلیل برای خرید یک مکان در گورستان نیست؟

من خیلی دیر متولد شدم، هر کس قبلا به من ربوده شد

اغلب آنها می گویند که در دهه 1980 متولد شده اند. کسانی که در دهه نود به مدرسه رفتند به مدرسه رفتند و ریاضیات ضعیف را به ندرت آموزش دادند. به هر دلیلی، آنها فکر می کنند که اگر آنها ده سال پیش به دنیا آمد، پس از آن دهه نود توسط ماشین کامپیوتر بر روی کلاه خودرو و میلیونرهای فولاد مسدود می شود.

واکسیناسیون مفید از این افکار ممکن است مقدار زیادی از ودکا باشد، رانندگی با کسانی که در شصتیت هفتاد متولد شده است. پس از یک کارخانه شراب سازی، آنها شروع به به یاد داشته باشید همکلاسی ها: این درگذشت، این کشته شد، این یکی گلوله تصادفی گرفت، این یکی در چچن سفر کرد، این مرد معامله شد، اما شکسته شد، این یکی رفت و کار به عنوان یک راننده تاکسی در مینه سوتا، این - معلم مدرسه شیمی ... یک شهداشده نامحدود، که در آن میلیونرها معمولا قرار نمی گیرند.

خوب، آنها تقریبا همیشه یک سوال دیگر دارند: عزیز، و آنچه که شما را از حالا از شما جلوگیری می کند تا یک آپارتمان را به فروش برساند و کلاه ماشین را از یک گربه راه راه بخرید؟

در واقع، این سوال اصلی ماست. آنچه که اکنون از شما جلوگیری می کند تا از ترس و تنبلی جلوگیری کند، آنها را با تمام این افکار احمقانه متوقف کنید، عجله به Puchin از ماجراهای، واقعیت های خود را تغییر دهید و در نهایت شروع به زندگی کنید؟ صادقانه - هیچ چیز!

منبع عکس: http://www.shutterstock.com/

ادامه مطلب