کاپیتان، وقت آن است که پاپ آپ!

Anonim

بنابراین شما در معرض مشکل و نام افسردگی همکار خود هستید. افسردگی شما چیست - جهنم او را می داند. از آنجا که در یک مورد، این یک بیماری جدی است که متخصصان باید قرص های شیرین را درمان کنند. در دیگر، فقط یک سری از شکست های مزاحم، یک ضربه خائنانه در پشت، پس از آن من نمی خواهم چیزی، به جز دروغ و گریه و یا کشتن همه به مادر لعنتی.

البته، بهتر است به یک متخصص در این وضعیت بروید. فقط چگونه به او برسید؟ چگونه می توان اعتراف کرد که شما با سر خود اشتباه می کنید؟ و سپس، به چه کسی بروید؟ به روانپزشک در بیمارستان؟ این به هر حال، بهترین گزینه است، زیرا روانپزشک دارای مدارک کافی به اندازه کافی برای تعیین افسردگی بسیار بد و حق تجویز قرص های شیمیایی خوشمزه است، پس از آن ساده تر می شود. از سوی دیگر، روانپزشکان در مورد رایانه لوحی بسیار پرشور هستند و تبلت ها عوارض جانبی زیادی دارند، از جمله اعتیاد، که ارزش ده زمان را دارد تا قبل از شروع آنها به پشت سر بگذارد. گزینه دوم این است که به روانشناس درمانگر بروید. مشکل این است که هیچ مدرسه درمانی جدی در روسیه وجود نداشته است. "بوته های جداگانه" متخصصین، دانشجویان برخی از درخشان وجود دارد که خوب هستند. اما "در آگهی"، به احتمال زیاد شما به احتمال زیاد فارغ التحصیل روانپزشکی فارغ التحصیل دانشکده فنی زابورولوژیک، که در هنر می گوید "شما نیاز به حداقل ده جلسه"، و پس از ده جلسه - "خوب، ما فقط آغاز شده." با این حال، این روانشناسان "خوب" می دانند که چگونه. بنابراین، برای اولین بار بهتر است سعی کنید خود را بنوشید. تشخیص خود، خود رشته، خود دارو و همه چیز بسیار متفاوت است. بنابراین، اولین چیزی که باید در سر من نگه دارید: همه چیز منتقل خواهد شد. این مثل یک امتحان است، یا یک استراحت از رئیس، یا خمیر دندان یا جلسه دادگاه عدم پرداخت اقلیم است: دیر یا زود همه چیز به پایان خواهد رسید، شما بیرون می روید، خورشید و پرندگان را شامل می شود، و شما می توانید خرید کنید بطری آبجو و نوشیدن آن روی نیمکت. افسردگی، یا، به عنوان ما بهتر آن را با دقت، پرتگاه ناامیدی، یک راه یا دیگر، محدود است. چیز دوم، که خوب است به فکر کردن - آنچه که با شما به طور معمول اتفاق می افتد. زندگی همیشه شامل مقدار خوب و بد است: فقط اتفاق نمی افتد. دوره های رنگین کمان توسط Gloomy جایگزین می شوند و بالعکس. این اتفاق کاملا همیشه و کاملا از همه اتفاق می افتد. وضعیت شخصی شما شگفت انگیز نیست از شکلات پوشش پوپسیکل یا پوسته یخ در استخر پاییز. سومین چیزی که ارزش آن را به یاد می آورد - به طوری که در حال حاضر اتفاق نمی افتد - این پایین نیست. این به طور کلی حاکمیت اصلی بازنده ها است (و ناامیدی های موفق، ابید ها هستند؟): مهم نیست که چقدر بد است، همه چیز می تواند بسیار بدتر باشد. و اگر فکر می کنید که به پایین رسیده اید، شما را از پایین به دست خواهید آورد. و تا زمانی که آنها دست زدند، می تواند به طور جدی راحت باشد. چهارم و شاید، غم و اندوه: افسردگی، به عنوان یک قاعده، به مدت طولانی است. ابتدا آن را باور نکنید، زیرا "نور در انتهای تونل" بسیار سریع ظاهر می شود و به نظر می رسد خیلی زود به نظر می رسد که همه چیز رفت. خبر خوب، شرکت خوب، حزب سرد، کفش های جدید و یا موفقیت در محل کار شما را به حالت خجالت زده، به احساس "من همه ی شیب دار، من پروردگار این خار این است"اما، افسوس، دردناک روز بعد، دردناک در پچین ناامیدی سقوط خواهد کرد. این نوسانات منزجر کننده مناسب ترین چیزی است که در معرض افسردگی است. به آنها اعتماد نکن در حقیقت، دولت افسردگی مانند یک خمش است، شما فقط می توانید آن را بکشید، که باید تمام وقت به ذهن خود بپردازید. غرق شدن در کار - کاملا یکنواخت و زمان. انجام آن به همان اندازه که ممکن است، بعدا به خانه برگردید، بعدا بیاورید. مشاهده حالت ثبت نام در ورزشگاه و در واقع به آن بروید. دومی به نظر می رسد همانند مشاوره مهربان ترین و دردناک ترین، اما واقعا کار می کند: اگر ما خود را در شبیه ساز ها از بین ببریم، نوعی از شیمی مفید در بدن، هورمون های لذت تولید می شود. و درد در تمام عضلات اجازه نمی دهد تمرکز بر تجربیات و غم و اندوه و تاسف برای خود، یکی از عزیزان یک راه جدید را پیدا کنید. تعطیلات نیز نشان داده شده است، اما بهتر است که این نیز یک تور اتوبوس گشت و گذار در اروپا، پیاده روی کوهستانی در اروپا، سفر به جیپ در مغولستان است (فقط فقط برای روس ها لغو ویزا). مهمترین چیز در زمان و زمان بسیار خواب است، به این معنی که شما باید در چنین ایالت به خانه بروید تا به تختخواب برود و حرکت نکنید. الکل به طور کلی، برای هیچ چیز. او یا عمیق تر به افسردگی می رود یا به ناراحتی معرفی می شود و اثر "چرخش" را تقویت می کند. اما خواندن کتاب های چربی - بسیار امکان پذیر است. خوب، برای نوشتن، به هر حال. نویسنده یوان روولینگ، نویسنده هری پاتر، گفت که "پایین به پایه ای قوی از زندگی جدید من تبدیل شد." طلاق گرفته، بدون کار، بدون داشتن مسکن خود، "بزرگترین بازنده، که من می دانستم،" او نشست و یک کتاب نوشت که مهارت خواندن میلیون ها کودک و نوجوان را بازگرداند و به او چند میلیون کشور خود را به ارمغان آورد.

چه کسی گفت شما بدتر؟

ادامه مطلب