# mohatoriyapromkol: آنچه من می خواهم برای همیشه فراموش کنم

    Anonim

    kol
    النا لیوانووا یک پست با خاطرات ناخوشایند مطالعات را در یک مدرسه معمولی سنت پترزبورگ در فیس بوک منتشر کرد. تحت Huesteg # Myistoriyoproshk است، او پیشنهاد می کند جمع آوری داستان در مورد آنچه که در مدارس متوسط ​​اتفاق می افتد، معلمان و والدین سکوت می کنند. PICS.RU پست خود را به طور کامل منتشر می کند.

    من در مورد رسوایی در اطراف مدرسه مسکو 57 و والی-نیل خوانده ام که دوره نوجوانم را به یاد می آورم. در حافظه من، بسیاری از لحظات روشن مربوط به مدرسه شماره 16 از منطقه Vasileostrovsky از سنت پترزبورگ حفظ شده است.

    یک پسر جدید به کلاس ما می آید این رشد کم، بلوند، بدیهی است که جوانتر از هر کس دیگری است. برای ماه اول این پسر، چند بار تحت پاهای خود را مورد ضرب و شتم قرار داد و بینی خود را شکست. معلم کلاس می آید به "درک" با کلاس ما و از جدید می پرسد، چرا او به بچه ها صعود می کند، اگر او می بیند که آنها نمی خواهند با او ارتباط برقرار کنند؟ پسر فقط حمایت نمی کند، بلکه به نظر می رسد "گناهکار" است که او ضرب و شتم است.

    kol3.
    دو دختر محبوب ترین دختران در کلاس به اندازه کافی برای قفسه سینه و برای الاغ هر بار که پسران ما را در راهرو منتقل می کنند، کافی است. پسر "غارت" به نوعی دست خود را بین پاهای یکی از این دختران، پس از آن او را تحت خنده دوستانه همه بچه های موجود در کلاس قرار داد.

    درس زبان روسی او زن خود را می آموزد. در کلاس سکوت از طرف عقب ناگهان گریه ناگهان می آید: "اوه، شما قدیمی مو قرمز نیستید ***!". معلم برای چند ثانیه حمل می شود، سپس درس ادامه می یابد، به طوری که هیچ چیز اتفاق افتاده است.

    من به طور منظم به جریان توهین های یخ زده گوش می دهم. یک بار پس از مدرسه، من به خانه برگشتم و فکر می کنم امروز روز خوبی بود، زیرا هیچکس حتی یک فاحشه و عوضی احمق نامیده می شود.

    من به Blackboard در روسیه دعوت شده ام، اما من واقعا نمی توانم جواب دهم، زیرا کل کلاس شروع به خنده، عجله و فریاد لعنت های مختلف. معلم در روسیه به طور ناخودآگاه کنار من ایستاده است. حتی به نظر می رسد که آن را خوشحال می کند که بچه ها در حال حاضر او را خفه می کنند.

    من با همکلاسی هایم پاره می شوم هر روز دکوراسیون خون. من با کبودی به خانه برگشتم، و گاهی اوقات با ضربه های روی صورت. و همه اینها بی فایده بود، زیرا نیروها برابر نیستند. من یکی در برابر دوازده بچه های تهاجمی و به خوبی تقسیم شده بودم.

    kol2.
    آیا من به هر کسی در مورد آنچه در هر روز در مدرسه آمده بود صحبت کردم؟ نه، نگفتم من شرمنده بودم که بگویم من هر روز رانندگی کردم. من مبهم درک کردم که به احتمال زیاد به همه چیزهایی که برای من اتفاق می افتد متهم شده است. علاوه بر این، من اعتقاد داشتم که این آزمون تنها لازم بود. فقط افراد ضعیف معتاد به حمایت هستند، من فکر کردم.

    چقدر خشمگین هستم، به یاد آوردن مدرسه، کلمات عبور نمی کنند! چرا، زمانی که من یک نوجوان از خانواده مشکل دارم (من بدون پدر و مادر بزرگ شدم)، باید در این جهنم انجام شود؟ همه کارگران اجتماعی، روانشناسان و مقامات که در تئوری باید از من و نوجوانان دیگر دفاع کنند، کجا بودند؟

    والدین این بچه ها کجا بودند که آسیب را آغاز کردند؟ چرا آنها علاقه مند به این واقعیت بودند که فرزندانشان رفتار می کنند مانند بدبختی واقعی بی رحمانه؟

    و دولت ما، چه کاری انجام داد؟ چرا هیچ کس به کودکان و نوجوانان نمی گوید که هر گونه حقوق اساسی دارند؟ آیا کسی به کودکان توضیح می دهد که هیچ کس جرأت نمی کند توهین، ضرب و شتم، پا و تحقیر آنها را تحقیر کند؟ کسی به دانش آموزان می گوید، در چه خدمات اجتماعی می توانند با آنها تماس بگیرند؟ نه، به جای انجام اطلاعات و کمپین های آموزشی در مورد مشکل خشونت نوجوانان، دولت ما ارزش های سنتی را ترویج می دهد و کودکان را از تبلیغات همجنسگرایان محافظت می کند.

    kol1.
    من این مهلت ها را می نویسم و ​​درک می کنم که چیزی که من با آن مواجه شدم، دور از بدترین چیز. علاوه بر این، من احتمالا خیلی از من داشتم.

    من واقعا میخواهم FLASHMOB را تحت شستن Myistorioskolt Hesteg راه اندازی کنم، زیرا میلیون ها بزرگسالان مبتلا به انفجار به یاد می آورند که چقدر درد و خشم قدرتمند آنها جان سالم به در بردند، دانشجویان مدرسه متوسطه روسیه بودند.

    آنها پیشنهاد می دهند که در مورد آن صحبت کنند.

    منبع

    ادامه مطلب