آشکارسازی مادر: "کودکان فقط سخت نیستند. بچه ها به شدت خسته کننده هستند"

Anonim

نویسنده و نویسنده آنا Kozlova به شبکه های اجتماعی گفت که شبیه به زندگی مادر نیست، در مجلات زنان سینما و براق نیست. ما می خواستیم بگوییم که ما پست خود را به عنوان یک نظر خصوصی منتشر می کنیم، اما آنها فکر کردند و تصمیم گرفتند اعتراف کنند که ما به سادگی با او موافق هستیم.

Annak01

من برای مادران احساس خوبی دارم، من به لیک اهمیت نمی دهم. بنابراین، تمام زنان که در اتحادیه مقدس باقی می مانند، بلافاصله شما را دعوت می کنند تا به خروج بروید - شما توسط آن هستید. این متن یک دستورالعمل نیست و حتی توصیه نمی شود، این فقط یک داستان در مورد احساسات است که من از زمان تولد فرزندانم تجربه کرده ام و تایید نشده بودم، درک نکردم و مردم را به من نزدیک نکردم جامعه. کلیپ سال نو درباره Santo شیطانی در پرونده من یک انفجار انجام شده است.

همه می دانند که کودکان دشوار، سخت، نیاز به خود انکار دارند. تنها چیزی که هیچ کس به شما نمی گوید این واقعیت است که کودکان زیر سه سال بسیار خسته کننده هستند.

من به شدت خسته کننده بودم که در یک کودک کوچک شرکت کنم، اما دیگران به نظر می رسید که آن را ببیند. آنها از یک حساسیت از یکی از دیدگاه های کودک از بین رفتند و من دیوانه شدم. من فکر کردم: چه موجودی من هستم، اگر دوست ندارم وقت خود را با فرزند خودم صرف کنم. به عنوان یک فرد بالغ می تواند صندلی مرگبار خانه را دوست داشته باشد، به تغذیه، تغذیه، دیوانه و شستشو، من هنوز غیر قابل درک است.

Annak02.

من فرزندانم را دوست داشتم، اما می خواستم تمام وقت فرار کنم، و من خودم را وینیل می کنم. علاوه بر این، همیشه تعداد معینی از مادران در روان درمانی حاد وجود داشت که نمونه ای مثبت داشت. آنها با صادقانه (به نظر من به نظر می رسید) منافع روزهای هفته خود را "با یک ساله" توصیف کرد، آنها بر روی موضوع بیمارستان ها، واکسیناسیون ها و لباس های زمستانی، به طور کلی، غوطه ور عمیق را نشان دادند که من به شدت علاقه مند نیستم. و برای این، من نیز وینیل خودم.

در اطراف، از جمله دیگر مادران "خوب"، رفتار کرد به طوری که روشن بود: من نباید هیچ تمایزی خود را، به جز میل، به طوری که کودک خوب بود. علاوه بر این، تقریبا تمام منافع من تهدید مستقیم به رفاه فرزند بود. شما نمی توانید در سالن آموزش نگیرید (شما، چه، تولد قطار را آموزش دادید)، نمی توانید از خانه خارج شوید (و شما فکر می کنید که چگونه یک کودک بدون مادر وجود دارد؟)، نمی تواند فعالیت اجتماعی باشد (و شما از یک کودک خواهید رفت به نوعی جمع آوری، جایی که هر کس به شما سرفه می کند؟!)، شما حتی نمی توانید تقریبا ارتباط برقرار کنید (من به جای نشستن در کامپیوتر، پیاده روی می کنم!

هنگامی که من شروع به رفتن به بیرون با یک کالسکه کردم، من شوکه کردم که چگونه مردم به طور کامل غیر خارجی و ناآشنا شروع به گرفتن من کردند. کالسکه نوعی از ماشه بود که به آنها اجازه داد تا با من صحبت کنند، به من مشاوره و اغلب انتقاد کنند. اگر چه به نظر نمی رسید که با گریه کار کنم "به من کمک کن، نمی دانم چه باید بکنم!" به من گفته شد که چگونه باید یک کودک بپوشم و آنچه را که به سختی به او بدهد، به سختی به او بدهد، من برای این واقعیت که نمی توانم کودک را آرام کنم، زمانی که او گریه می کند، یا بلافاصله توضیح داد که چرا او گریه کرد (البته، شراب )

Annak03.

پزشکان نیز در من دیدند، در بهترین حالت، به لحاظ ذهنی عقب ماندگی، در بدترین حالت - یک آفات آگاه. به عنوان مثال، هنگامی که پسرش سقوط کرد و یک ضربه محکم و ناگهانی داشت، یک دکتر در بیمارستان به من نشان داد که برخی از لکه های اشعه ایکس را به من نشان دادند و به شدت از دوره حاملگی خواسته بودند. همه اینها به نظر می رسید که من به طور خاص دکتر این لکه ها را راه اندازی کردم، بارداری بدی داشتم، و اکنون دکتر مجبور به رنج می برید.

تمام عمر من پس از تولد کودکان به نظر می رسید به نظر می رسید که من به جامعه حق مراجعه به من و قضاوت در مورد اقدامات من. الزاماتی که به من ارائه شده بود، هرچند آنها به من غیر واقعی به نظر می رسید، من، با این حال، صادقانه اعتقاد داشت که ممکن است آنها را در اصل ملاقات کنند.

من به پزشک ارتوپدی آمد، و او پرسید، و او پرسید، و آنچه من با یک کودک در فیزیوتراپی نمی روم؟ و چرا هر روز به مدت بیست دقیقه من ژیمناستیک های درمانی را با مداد و حوله پیچ خورده صرف نمی کنم، که شما نیاز دارید انگشتان خود را ضبط کنید؟ پاسخ "هیچ وقت" بدترین پاسخ بود، او همیشه یک نظر را دنبال کرد: "اگر شما قبلا یک کودک را آغاز کرده اید، باید انجام دهید." در مهد کودک من پرسیدم چرا من جوراب و لباس خواب را اتخاذ نمی کنم؟ اگر یک کودک را شروع کردید

Annak04

اما حتی این وحشتناک نبود. وحشتناک ترین این بود که در جایی شبانه تمام مادرانی که همه اینها را انجام دادند پیدا شد. آنها بر خلاف من، تنبل نبودند و فرزندانشان را دوست داشتند. من همیشه در مورد چنین مادران به من گفتم. تانیا - خیلی خوب انجام شده است! چهار بار در هفته یک دختر را در Perovo به مدرسه موسیقی حمل می کند! و در یکشنبه نیز برای طراحی! و من دوباره گناه را احساس کردم که چهار بار در هفته من می خواهم آویزان باشم، و در یکشنبه ها، تنها یک تلفن، پشتیبانی و نجات به من است، به ویژه از 10 تا 12، زمانی که SpongeBob وجود دارد.

حتی با ارتباطات شخصی حتی بدتر بود. هنگامی که افرادی که با آنها به طور کامل در کار آمده اند، متوجه شدم که من فرزندان دارم، آنها ابتدا تعجب کردند و من این را نگفتم؟ به این ترتیب، آنها به نظر می رسید عادی شروع به صحبت کردن از کلمات: سلام، من، من، من، به هر حال، بچه ها وجود دارد!

من حتی از من در مورد آنها سوالاتی هستم: بچه های شما چطور هستند؟ - به عنوان مثال. احتمالا این یک سوال بی گناه است، حتی مودبانه، اما من می توانم زیرنویس تحقیر آمیز داشته باشم. اشاره به این واقعیت است که علاوه بر بچه ها، با من صحبت می کنند، و من ظاهرا هیچ چیز دیگری جالب نیست.

در حقیقت، از همکاران خود بپرسید: شوهر شما چگونه است؟ و مادر شما چطور است؟ و ریزش رحم شما چگونه است؟ و تنها در مورد کودکان در نظر گرفته می شود مجاز و حتی اجباری است. و پاسخ صحیح همیشه مثل این است - لب ها را در یک لبخند دیکسی قرار دهید و می گویند Dreamily: اوه، آنها فوق العاده هستند! .. (اگر شما می گویید که آنها را از خواب بیدار می کنند).

Annak05

همه علاقه مند به چگونگی صرف وقت کودکان در حالی که مامان کار می کند؟ معمولا این سوال به خاطر پدیا برای کودکان است. اگر می گویید که بچه ها یک پرستار بچه دارند و شما پول زیادی را پرداخت می کنید، مردم سر خود را نوسان می کنند. برای بازگشت به من در محل کار، سوالات به طور مداوم صدایی بود: چرا شما حتی فرزندان را به فرزندان خود می رسانید تا آنها را در پرستار بچه ها ترک کنید و به کار بروید؟ ..

به دنبال این، به عنوان مثال، من دوره دشواری زندگی خود را درک کردم، من یک چیز را درک کردم. اگر از لحاظ حرفه ای، ظاهر، وزن، وزن و حتی گرایش جنسی برای مبارزه با عقب، پس از آن با کودکان به هیچ وجه. هر روز، زنان جدید و جدید به رقابت به نام "بهترین مادر"، بدون حتی معتقدند که نژاد هرگز پایان نخواهد یافت و به سادگی هیچ جایزه ای وجود ندارد.

متن منبع: آنا Kozlova

عکس ها: Shutterstock

ادامه مطلب