چگونه یک قایق بادبانی تماس می گیرید؟ داستان های خنده دار در مورد افرادی که با نام "خوش شانس" هستند

Anonim

خانواده

اگر نام خانوادگی خنده دار یا نه بیش از حد احتقانی - در واقع بد نیست. به شما امکان می دهد مقاومت استرس، آمادگی برای موقعیت های غیر منتظره و حس شوخ طبعی را توسعه دهید!

همراه خدمات؟

آیا می توانید تصور کنید که چگونه مرد سخت با نام Kozlov زندگی می کنند؟ این جوک های ابدی مانند: "و شما، بز، هیچ کس نمی پرسد!" ... Dimon ما خوش شانس است. کارفرمایان او را با توجه به "سبک شرکتی سخت" به تماس ها پاسخ دادند. در حال حاضر، هر بار، بالا بردن تلفن، او با افتخار اعلام کرد آنچه که او آموزش داده شده است: "Bla-Blah، Kozlov، سلام، سلام!" دیما خوشحال!

کراسوتا

مادربزرگ گفت که چگونه در زمان اتحاد جماهیر شوروی، در دومین بزرگترین مجتمع گاو کار می کرد. رئیس آنها زیبایی نیکولای پتروویچ بود. مدیر این مجتمع یک هفته در یک سفر تجاری برگزار شد و چیز اصلی را ترک کرد. خوب، در اینجا فقط ذخایر خوراک برای حیوانات شروع به پایان می رساند. نیکولای پتروویچ، تفکر کوتاه نیست، یک تلگراف را به کنترل منطقه ای ارسال می کند: "گاو و گاو ها تغذیه نمی شوند. زیبایی " روز بعد، کمیسیون وارد شد - برای دیدن کسانی که این پروانه آنها هستند ...

من مجبور شدم به بدهی بروم تا از یکی از Hii بسته شود. درهای کارکنان علائم را با دستورالعمل های پست های خود، تنها حروف اول و نام خانوادگی آورده اند. من به راهرو می روم، خواندن کتیبه ها. اولین تبلت به سادگی و بدون لذت خوانده شد: A. Ya. Stein. به دنبال او: I. Ya. استین جذابتر! اما من یک کتیبه سوم کردم. پس از دو اول، او به سادگی عالی خواند: A. Ya. Finkelstein.

خواهران در محل کار یک پسر به نام پیتر، و به نام پادشاه. هنگامی که آنها گواهینامه داشتند و پس از آن گواهینامه ها را تحویل دادند، آن را نوشته بود: "پادشاه پیتر".

مادربزرگ من به عنوان یک وزیر در یک کارخانه بزرگ ماشین ابزار در مسکو کار کرد. Telegram می آید: "تاخیر در جلیقه مسافرتی." به آن مادربزرگ طنز آمیز من پاسخ داد: "راه بازداشت روشن است، نام خانوادگی سفر را مشخص کنید".

توس

من در وزارت اورژانس کار کردم، و من به عنوان بخشی از گروهی که به ورزش در این منطقه ارسال شد. با توجه به طرح تمرین، افسر عملیاتی عملیات در دفتر مرکزی ما این بود که یک سیگنال زنگ هشدار را به این منطقه بدهد و در این سیگنال، فعالیت های نجات آموزش در این منطقه انجام شد. بنابراین، نام خانوادگی افسر وظیفه از کنترل ما، توس، و یکی از سیگنال هایی بود که این وظیفه قرار بود انتقال "Acacia" بود. و در اینجا ما در جلسه به سمت کنار هم هستیم، یک افسر وظیفه وجود دارد (او، همانطور که معلوم شد، جدید بود) و با دیدگاه اشتباه گزارش رئیس دفتر مرکزی: "برخی از توسکا به آنجا تماس می گیرند و می گویند که او آکاسیا است .. . "

از زندگی پزشک روسیه در آفریقا. یک دختر در دست یک دست شکسته بود. من نام فرزند را در یک کارت سرپایی می بینم: "دختر دوباره"، یعنی "دختر دوباره". ممکن است حدس بزنید که خرده خردهک به شکل نام پدر ناامید شده است، به شدت منتظر پسرش بود ... اما بیشتر از همه من در جلسه ای با یکی از بیماران در لواندا خندیدم. به من یک دختر را برای چهار سال به ارمغان بیاورید. من می پرسم: "نام شما چیست؟" پدر دختر می خواهد یک دکتر روسی دلپذیر را بسازد، نه بدون غرور: "یک منینا شامما-SE Petrov! پتروف دوس سانتوس! - کودک به نام Petrov ... پتروف سانتوس دوش! " Angoles برای مدت طولانی با روسیه در نام خانوادگی پتروف کار می کرد، خوب، و به همین ترتیب تصمیم گرفتم این رویداد را در خانواده ام حفظ کنم ...

پدرم برای دومین بار ازدواج کرده است، همسرش یک زن شگفت انگیز است که دارای نام بسیار نادر است - Patronymic - Consuela Witoldovna. و او به عنوان یک معلم انگلیسی و آلمانی کار می کند. هنگامی که یک درجه دوم درجه یک به آن نزدیک می شود: "با عرض پوزش، من فراموش کرده ام: نام شما چیست؟" او پاسخ می دهد، و کودک او: "شما انگلیسی به من نیست، شما به من به روسیه بگویید!" از آن به بعد، ماریا ایوانوانا او نام مستعار ...

در یک شرکت او به عنوان یک مرد جوان (یا سالخورده، بدون توجه به نام) به نام Tupolev کار کرد. شیر Tupolev. خوب. اما بر روی گوشی چیزی شبیه به این بود: "شیر. شیر احمق ... "

بلوط غرق نمی شود!

بلوط

در گروه ما یک پسر با نام خانوادگی بلوط بود. به طور شگفت انگیز، به عنوان یک نام خانوادگی مربوط به او بود! اولین جدول، اولین امتحانات ... حتی در دانشجویان پیشرفته، ماندرا آغاز می شود. هر کس نگران، آویزان، چیزی بازنویسی است. و بلوط همه اهمیتی نمی دهند. او و سخنرانی ها یک مهمان نادر بودند. در حضور خلاصه ها حتی نمی گویند. و با این چمدان او بعضی از اسرارآمیز توانست منتقل شود. در حال حاضر پس از سال اول، ما چندین رفقا را از دست دادیم. و بی معنی و آنها بسیار شگفت زده شدند، زمانی که معلوم شد که بلوط باقی مانده است. هنگامی که او پس از دوره دوم جان سالم به در برد - شگفت زده شد. و در سال سوم، گفت: "در حالی که بلوط شناور - ما غرق نخواهیم شد!" این گفتار به شدت اعتماد به نفس در شرایط ناامید کننده ترین ...

دختر آشنا به نام مترونوا با نام خانوادگی Slobodsky با پسر ازدواج کرد. و او نام خانوادگی دوگانه را گرفت. Mitronova-Slobodskaya. و اکنون به سرعت می گویم تست "Moskvich دروغ شما"، آره.

مادر من انگلیسی را در یک دانشگاه فنی تدریس کرد. در گروه بعدی، به طور طبیعی از تماس رول آغاز شد. اولین حرف الفبا با خوشحالی گذشت و به نامه "خوب" رسید ... در اینجا او متوقف شد، بدون اعتقاد به چشمانش و نه دانستن آنچه که باید انجام دهد، همانطور که چنین "چنین" چنین کلمات حتی کلمات را اعلام نکرد در دایره عزیزان. یک مکث وجود داشت ... "این من هستم،" ناگهان بعضی از آنها را از یک گوشه محکوم کرد.

EZH

قرار گرفتن در معرض از سفارش برای بانک "احیای": "... برای ممنوعیت مشاور حقوقی به Hedgehog V. A. پاسخ از طریق تلفن:" بانک "" بانک "، جوراب شلواری، گوش دادن،" به دلیل گزارش نادرست از طرف مقابل.

در دفتر محلی آژانس مسافرتی، واقع در هتل "Cosmos"، نام نام ELK کار می کرد. هنگامی که او دفتر مرکزی شرکت را صدا کرد، وزیر امور خارجه را با صدای دلپذیر گزارش داد: "این می گوید:" Elk از فضا! "

هنگامی که بیمار شدم و یک دکتر به من آمد. و بنابراین او کارت را پر می کند، از نام می پرسد، من پاسخ می دهم: "Dellay". او درک نکرد، پرسید: "نام؟"، من تکرار کردم، یک مکث وجود داشت ... "و نام خانوادگی؟"، من می گویم: "Luneva". او می خندد: "و من نام خانوادگی - دلپذیر ..." گرجستان! ما خندیدیم، سپس مامان می گوید: "اینجا شما با این کار ازدواج خواهید کرد - و شما می توانید به دلخواه باشید!"

شما معده را تکان می دهید

اولین سخنرانی در منطق. معلم یادآور کسانی است که حاضر هستند. چنین نام خانوادگی مانند Gabdrakhmanov و Robyvichuk اولین بار بدون خطا تلفظ می شود. آن را متوقف می کند در من، آن را عمیقا سکوت و مروارید: - من می ترسم نام خانوادگی را تلفظ کنم ... uh-uh ... raffles. من تعجب می کنم که چطور دیگر آن را تلفظ می کند؟

نام خانوادگی من Oltyan کلمه شگفت انگیز بر قرمز تاکید دارد. به عنوان گزینه ها نشان می دهد "برجسته" و لباس "...

O.

و من نام خانوادگی دارم - O. دائما مشکلات سرگرم کننده هستند. به عنوان مثال، من نمی توانم یک سیم کارت خریداری کنم، زیرا آنها می بینند که آیا این برنامه یک حرف را درک نمی کند، پس از آن می پرسید که چرا نام خانوادگی من را قطع می کنم ... اما همه اعتراف می کنند که مناسب برای ضبط است. اوه، آنها هنوز نام واقعی من را می دانند! ..

نام خانوادگی پدر من Bechev، و نام فرزند مادر - Dulchaza. و ثابت با این نشانه های نرم افزاری در وسط نام ها ترانزی می شود. پدر در دفتر رجیستری، زمانی که درخواست ارائه شد، پدر گفت: "دختر، به یاد داشته باشید: Willka، یک صفحه و belching بدون علامت نرم نوشته شده است. و ماشین، بصری و dulchaza - با یک نشانه نرم! "

در بیمارستان ما یک پسر را به نام کودک گذاشت. سردرگمی جامد بود. "کودک ماساژ!" - "کدام کودک؟" - "کودک کودک!"

دوست من در سقف نام خانوادگی، زمانی که باردار شدن در آخرین بار بود، به پذیرش در کلینیک رفت، کاهش یافت و سقوط کرد. فقط در این زمان، پرستار از سایت خود گذشت. به طور طبیعی، وحشت: مامان در آخرین بار. پرستار به صعود به او کمک کرد و سپس به دفتر دکتر برسید، با گریه می افتد: "سقف من افتاد!"

من می دانم comprade با نام خانوادگی معده. دوست دارد در تمام انواع نمونه تماس بگیرد. "سلام سلام. این معده شما را ناراحت می کند. "

دره

در مونته نگرو، خانواده محلی، صربستان را با ملیت ملاقات کرد. نام ها عادی هستند، به خوبی، اجازه دهید آنها Nikola، Ana و Little Vlado باشند. رئیس خانواده یک شرکت را پیشنهاد کرد که در آن کار کردم، خدمات من. ما در قرارداد نشسته ایم، نیکولا یک کارت شناسایی را می دهد، جایی که صربی بر روی سفید نوشته شده است: نام خانوادگی - Draculian. من هر کاری را انجام دادم تا وارد نشوید: پسر است، او Vlad Draculian! پس از چند روز، ما با نیکولا و آنا در یک کافه نشسته ایم، و من، همانطور که دوست داشتم، گفتگو در مورد سنت های محلی بود - اما چگونه شما دختران مطمئن هستند که نام خانوادگی شوهرش را ازدواج می کنند؟ ANA پاسخ می دهد که بله، سنت! ما درباره سنت ها صحبت می کنیم. و در اینجا نیکولا گونه های خود را افزایش می دهد و پخش می کند که در خانواده خود از نسل به نسل اول پسر به نام Vlad. پدر من، او گفت، ولد بود، و برادر بزرگتر من ولد، و پسر ما به طور طبیعی، به طور طبیعی، ولد ... در زمین بازی، در میان بازی کودکان، من می توانستم سر ولادی دراکلیچ را دیدم، نوه Vlad Draculic و برادرزاده Vlad Draculich ... و در جدول کافه آبجو را نوشیدند آبجو از پدرش، هیچ چیز مشکوک و بسیار افتخار به سنت خانوادگی خود را.

مادربزرگ گفت که آنها سه رفقای مسئول را در کار داشتند، که به نحوی با هم در یک سفر تجاری فرستاده شدند. و آنها یک زیبا تر از نام های دیگر داشتند: کوچک، سفید و اسم حیوان دست اموز. هنگامی که آنها می خواستند یک تلگرام را از طریق ایمیل ارسال کنند، آن را نیز امضا کرد: یک اسم حیوان دست اموز سفید سفید. تلگراف، به طور طبیعی، حاضر به ارسال نیست. تنها پس از ارائه پاسپورت موافقت کرد ... و بعد از اینکه او اسپم شد.

ادامه مطلب