تجربه شخصی: چگونه من در یک Megalopolis با سرعت کودک زندگی می کنم

    Anonim

    تجربه شخصی: چگونه من در یک Megalopolis با سرعت کودک زندگی می کنم 39145_1
    30 دقیقه طول می کشد تا مهد کودک. جاده از باغ به خانه یک ساعت و نیم است. مسیر یکسان است، اما در اینجا سرعت ... جلو، ما در سرعت مامان پرواز می کنیم. مشغول، عجله، برنامه ریزی، بهینه سازی. اجرا کن. هیچ وقت برای منحرف کردن، سرگرمی، مکالمات وجود ندارد. حتی در گفتگوها

    از آنجا که به منظور شنیدن صدای کودک در صبح روز صبح از شهر پر سر و صدا، اما برای جدا کردن آنچه فرزند گفت، لازم است نشستن، تکیه به سطح خود، گوش دادن. و این کاهش سرعت، از دست دادن زمان کار است.

    من برای دستم سخت نگه دارم، زیرا کسی او خیلی کندتر خواهد شد. و ما پرواز می کنیم ساشا به سرعت مادرش مورد استفاده قرار گرفت، به طور صریح استفاده می شود، بدون هذیان برای پایان دادن به باغ. اما او می داند که ما همه چیز صادقانه است و ما با سرعت ساشا روبرو خواهیم شد. سرعت ساشا - به این معنی است که به دنبال پروانه ها بیش از قاصدک ها، مورچه ها، حمله به کاترپیلار در پیاده رو. توجه داشته باشید برگشتن، به طور غیر منتظره در چمن شهر رشد می کند. پین، افتاده و سیب را اخراج کرد. سوار شدن در اولین برف نازک آدم برفی. تماشای مارک های نادر اتومبیل ها در پارکینگ و خیلی بیشتر، که قادر به کشف یک کودک است که دست مادر شما را نمی کشد.

    تجربه شخصی: چگونه من در یک Megalopolis با سرعت کودک زندگی می کنم 39145_2
    یک بار، برای رسیدن به یک صندلی در باغ، او را در گودال گودال یافتم. او با مشتاقانه به من یک سنگ بزرگ نشان داد، آن را با دو دست نگه داشته است. - مامان، تصور کنید، ما کاشته، گنجانده شده و گنج پیدا کردم! نگاهی به چه نوع گنجینه ای که ما گنجانده ایم! من در دستانم را ارزیابی می کنم. به نظر می رسد کیلوگرم بیشتر ... - چه چیزی شفاهی! طولانی حفر شده؟ - بله! در نهایت خیلی طولانی! ساشا با جایزه ارزشمند در دستان خود را به آرامی در جهت معلم راه می رفت تا بپرسد. - آیا این خانه Cobblestone را بکشید؟ او پرسید. او پرسید: "بله، البته." چطوری؟ نه هر روز از گنج قرار دارد و سپس ساشا یک چوب پیدا می کند. گذشته از این چوب، یک پسر عادی عبور نخواهد کرد. طولانی، چربی، به راحتی به دست می افتد. این معضل است سنگ خیلی بزرگ است تا آن را با یک دست حمل کند. و اگر یک سنگ را با دو دست بپوشانید، هیچ چیز برای نگه داشتن چوب وجود ندارد. ساشا سنگ را از کنار جاده جذب می کند و چوب را به عمق گودال اندازه گیری می کند. سپس یک چوب را در امتداد چمدان فلزی ضربه می زند. سپس چند دقیقه طول می کشد، تکیه بر روی چوب.
    تجربه شخصی: چگونه من در یک Megalopolis با سرعت کودک زندگی می کنم 39145_3
    قرار دادن چوب، سنگ را می گیرد. صورت پرانرژی همانطور که اگر به احساسات درونی گوش دهید. آیا او با یک چوب بازی خواهد کرد؟ آیا آماده است تا با او بخورد؟ آماده نیست. سنگ را بازیابی می کند، آن را جذب می کند، جایی که سینه بند، نگه داشتن ساعد است. هنگامی که ساشا پشت چوب خم می شود، سنگ سقوط می کند. پس از چند تلاش، ساشکا هنوز هم موفق به گرفتن دست و سنگ، و چوب است. درست است که چوب بر روی آرنج گسترش ناهموار قرار می گیرد، آماده است تا در هر زمان از بین برود.

    من خودم را از وسوسه برای کمک به کودک نگه می دارم و یک سنگ را تحریک می کنم. این تصمیم او، انتخاب او، بارش است. اجازه دهید آن را یاد بگیرند که بیش از آن را بیش از آن حمل نکنید. من فقط یک چوب را هنگامی که ما در سراسر جاده حرکت می کنیم، به طوری که چوب افتاده یک وضعیت جاده ای دشوار ایجاد نمی کند. Sasha Fallen Sasha گرم خواهد شد به شدت افزایش می یابد، و با یک سنگ در دست خود را آسان نیست ... و پس از تقاطع، Welch درست شروع می شود. در عرض مرطوب مناسب در عرض پا. تار درست، پیاده رو را از جاده جدا می کند، بلکه از چمن، و از این رو، آن را امن است تا بر روی آن راه برود. پسوند صحیح، برج های گمراه کننده بالاتر از سطح پیاده رو است.

    200 متر بعدی مسیر ما به خانه ساشا همیشه از طریق خالی عبور می کند. و نه تنها ساشا. من همچنین دوست دارم از دوران کودکی بر روی پاکیزگی مناسب راه بروم. هنگامی که شما به گریس برای فرزندتان بروید، با سرعت آن بسیار ساده تر است.

    تجربه شخصی: چگونه من در یک Megalopolis با سرعت کودک زندگی می کنم 39145_4
    و سپس ساشا پیام های کبوتر را اعلام می کند. آنها در فواره در رستوران حمام می کنند. ساشا یک سنگ را با چوب بر روی زمین کاهش می دهد. و به طرز وحشیانه ای: "سازندگان فکر کردند که چشمه ساخته شده است، و حمام برای کبوتر ها معلوم شد!" و بلافاصله مشتاقانه: "تماشای این کبوتر ها خیلی خنده دار هستند!"

    من سعی می کنم بدانم که ساشا خنده دار در این کبوتر ها دیده می شود. "کبوتر خنده دار" جوجه ها رشد می کنند. پرندگان بالغ کمی کمتر، سفتی تر، با گردن کاشی. من به ساشا توضیح می دهم، این دیگر جوجه ها نیست، اما هنوز پرندگان بالغ نیستند. "ولی! فهمیدم! آنها به عنوان آرسنی هستند! " - به طور طبیعی متوجه ساشا شد. خوب، بله، پرندگان نوجوان. و من با خوشحالی از حضور یک قیاس در تفکر Sashkin یادآوری می کنم. ما غنائم خانه را به ارمغان می آوریم: cobblestone و چوب. جاده به خانه این بار یک ساعت طول کشید. اما این زمان ارزشمند است که من با سرعت کودک زندگی می کردم. برای زندگی با سرعت یک کودک - به این معنی است که وقت خود را برای توجه به رنگ آسمان، بوی خیابان ها و احساسات خود داشته باشید. شما مایل به تعجب و لذت بردن از چیزهای ساده است. خوب است که متوجه شوید که زندگی زیبا است.

    5 خطرات تابستان که فرزند شما را می کشد

    یکشنبه مادر: به هر حال، یک مادر خوب. شاید این باشد

    ادامه مطلب