اگر فرزند شما یک اردک یا حلزون باشد - این طبیعی است!

Anonim

برای

در سن سه یا چهار سال، کودکان اتفاق می افتد، برخی از آنها را وارد کنید و ... نمی خواهید بیرون بروید. در طول زمان، البته، آن را می گذراند، اما Lulzov اطراف به ارمغان می آورد به طور کامل به ارمغان می آورد. خوب، هنگامی که شما در دوران کودکی بودید، ملوان نپتون، ترانسفورماتور Bumblebi یا چیز دیگری قابل پیش بینی بود. داستان های واقعی را که در مورد آن فکر نمی کنید مشاهده کنید.

یک پسر به طور قاطع تصمیم گرفت که او بره بود. مامان خوشحال شد در حالی که یک پیاده روی خوشحال بود، زمانی که پسر موافقت کرد که یک سالاد داشته باشد، اما پس از آن پسر شروع به فکر کردن به وضعیت زناشویی خود کرد - و توضیح داد که چگونه مادر بره نامیده می شود. شادی مادر مسدود شده است، اما او پیچ خورده است - OOOOO ... گوسفند!

- مادر بره، و نام پدر بره چیست؟ - خوشحال از کودک پرسید

- آیا کارتون های احمقانه احمق را نمی بینید؟ - عصبی پیشنهاد مادر.

for1

جهان در خانواده، و نه بلافاصله، یک مادربزرگ مادربزرگ را بازسازی کرد، که یک گوسفند تدی را در فروشگاه خریداری کرد و به نام خودش بره آورد. پدر (دیگر یک رام) مادر را برای آن ببخشید.

یک دختر هرس را در نظر گرفت. از "شیر شیر". جی چی هیچی هیچی !!! و صدا، و نقل مکان کرد به ترتیب.

یکی دیگر از دختران کوچک Chipollino بود. با عرض پوزش تلاش می کند به جای آنکه رادیکر بدون شک هر گونه شک و تردید را رد کند. به سوال "چرا ؟؟؟" دختر خودش را برای انفجار گرفت و با سارکاسم سنگین پاسخ داد و شما را تکان داد - و پرداخت می کنید. " برخی از افراد ساده لوحانه Jergali، به زودی به شدت گریه می کردند، و والدین مجبور بودند از والدین مردم ساده لوحانه و مربیان درخواست کنند.

for3

یک حلزون دختر دیگر. همه چیز هیچ چیز نیست، در مقایسه با Chippollino، اما حلزون، ابتدا سعی کرد خانه را با من بپوشاند (معمولا این یک پتو بود، اما من موافقت کردم که یک کوله پشتی در خیابان بگیرم)، دوم، در اصل، آن را قابل قبول نبود استارک، و سوم اینکه این یک آشنایی مادربزرگ بود.

- چطور؟ اولیان؟ - در نظر گرفته شده آشنا، و دختر صبرانه و با صدای بلند، به عنوان آن را باید با مردم ذهنی غم انگیز، در هجا تکرار شده است.

- W. لی. کپی ?. کما و مادربزرگ من بزرگ خیابان است.

برای 2.

یک پسر بوت شد از آن بپرسید، هیچ کس هنوز نمی فهمد او خود را مبهم به یاد می آورد که او در جستجوی یک زن و شوهر مشغول به کار بود.

یک دختر برادر خرگوش بود. من به دنبال یک بوش خار هستم - خانه من بومی است و مانند یک غیر طبیعی اجرا می شود. پدر خود را توسط یک روباه برادر اعلام کرد و آنها به مبارزه رفتند و برادر خرگوش معمولا به دست آورد.

for4

یک پسر فقط به نام گرگ پاسخ داد. اصولی و اگر شما فکر می کنید این در مورد تنگی وحشیانه است، مهم نیست که چگونه نیست. این یک کودک شایان ستایش با چشمان بزرگ و اسفنج ها با کمان بود و گرگ به معنای رمان بود. خوب، کجا بروید، حتی پرستار ضعیف در باغ فریاد زد: "دیمولک، دیمولک، جایی که شما بدون جوراب شلواری رفتید؟"

لازم به ذکر است که یک روانشناس که برای اولین بار به عنوان یک پدیده گسترده ثبت شده بود (و در توسعه روان کودک در نظر گرفته شد)، میخائیل Lazarevich Lurie، همچنین با شاهزاده خانم نبود.

دختر چهار ساله اش روی مبل قرار می گیرد، پاهای خود را خرد کرده و به پرسش ها پاسخ داد:

- من اردک سرخ شده!

این، ما برنامه را درک می کنیم.

ادامه مطلب