زرق و برق و فقر معلمان معروف

Anonim

تحلیلگران، احتمالا می دانند که چرا، و در حال حاضر ما به سادگی توجه: آخرین بار پدر و مادر موجی از علاقه به مربیان سابق یک بار معروف را جابجا کردند. اسامی آنها از بین می رود، تکنیک های آنها ستایش می کنند، آنها در حال تلاش برای ساختن زندگی با کودکان هستند.

اما شاید نه فقط به طوری که آنها به گذشته نقل مکان کرد و شاید به اندازه کافی در آنجا، در گذشته، به دنبال زمان طلایی و دستور العمل های جهانی از شادی؟

اولگ اوسستکی

اولگ

screenwriter فیلم "ستاره شادی وحشتناک" و مجموعه ای در مورد میخائیل لوموونوسوف هنوز هم بسیاری از آنها به عنوان یک معلم موسیقی به یاد می آورند که استعداد دخترش را قطع کرده است، لهستان Polina Ossetian. با همان کیفیت، او هنوز مصاحبه را ارائه می دهد.

حقیقت این است که اولگ اوستیان خودش هیچ نظری ندارد که درباره آموزش و پرورش، بلکه در مورد موسیقی باشد. او بازی نمی کند و هرگز در پیانو بازی نمی کند، نمی داند نامه های زیادی را نمی شناسد و لهستان از پلیینا مطرح شده توسط روش خشونت فیزیکی و روانی دائمی است. پس از اینکه دختر در حال حاضر یک نوجوان را از خانه فرار کرد، او مجبور شد دوباره پیانو بازی کند. کتاب او "خداحافظ، غم و اندوه!"، اختصاص داده شده به چگونگی زندگی تحت دیکتاتوری پدرش، هنوز عصبانی اعصاب خود را، و در هر مصاحبه آن را مراقبت از کتاب، و در دختر خود را. به هر حال، او سیستم موسیقی خود را برای موسیقی نامید. "دو تن استرس".

ژان ژاک روسو

روسو

ژان ژاک روسو مردم و بچه ها را دوست داشت و از والدین خواست تا چاد را به طور جامع توسعه یافته، در طبیعت و هرگز بیت. به سادگی

و حالا نگاه کن روسو معتقد بود که لازم است به طور جامع توسط پسران افزایش یابد، زیرا آنها مردان وجود خواهد داشت، و دختران مهم هستند که به نظر برسد، خوب و نه بیش از حد تحصیل کرده، به دلیل آنها دستیار مردان خواهد بود. در آن زمان، یک مفهوم مشابه یک گام به عقب بود: رنسانس از یک زن به هنر و حتی تا حدی حمایت کرد، به طوری که دختران از خانواده های ثروتمند تحصیل کردند. علاوه بر این، پنج فرزندش او به سادگی به پناهگاه تسلیم شدند، به رغم این واقعیت که آنها به سختی بدون فرش درمان می شوند و در دامنه طبیعت درمان می شوند. حتی بدتر از آن، در خانه های آموزشی، با توجه به ایده های ما، مرگ و میر بالا، باور نکردنی بود. همه نگرانی ها پاسخ دادند که کودکان بهتر هستند: زندگی آنها خسته کننده نخواهد بود، آنها به دنبال ماجراهای فقیر خواهند بود. خوب، البته، ژان ژاک خود را به اندازه کافی شکل گرفت، اما درست مثل اولگ اوسیتیان، با اعتماد به نفس بالا در مورد تمام توانایی ها و افراد خود به طور کلی متمایز شد.

لول تولستوی

لئو

بشریت توانا، همانطور که می دانید، بچه ها را با یک سیستم مدرسه ای با درس های کودکان و کتاب های درسی افزایش نیافت، اما ساده تر بود. او بچه های دهقانی را جمع آوری کرد و در مکالمات زنده دانش آنها را به دست آورد. در شبها، بچه ها کتاب های جالب و آموزشی را خوانده اند. ما دوست داریم!

اما داستان های او برای کودکان عمدتا امکان پذیر نیست که احساس ناامیدی شدید ایجاد کند و آن را به آرامی، خصومت با بزرگسالان ظاهر شود. آیا شما "فیله" خواندید؟ یک داستان ساده، و به چه کسی در دوران کودکی روت را دریافت نکرد؟ آیا چیز دیگری است، و "شیر و سگ"؟ و در مورد بولک؟ و چگونه از خاطرات دخترش نقل قول می کنید؟ "اما در پشت درس حسابرسی او یک معلم سختگیرانه و بی صبری بود. من می دانستم که وقتی او برای اولین بار از دستش افتتاح شد، او عصبانی شد، صدای آن را افزایش می دهد و من را به حالت کامل کرتینیسم هدایت می کند. " با کودکان دیگر، Tolstoy به همان شیوه درخواست کرد. همه عشق، صبر و آرامش به بچه های دهقانی تحویل داده شد.

آنتون ماکارنکو

مکه

به احتمال زیاد، حداکثر جمع گرایی و رویکرد دقیق Makarenko دقیقا همان چیزی بود که در وضعیت دشواری بیست سالگی مورد نیاز بود: پس از جنگ داخلی، با یک اختلال جهانی و تعداد باور نکردنی از خیابان ها، که خیابان قبلا موفق به آموزش بد بود. حداقل تعداد معلمان حداکثر تعداد ممکن کودکان را کاهش می دهد، مقامات مستعمره را به صورت زیر ارائه نمی دهند ... این امر به توسعه فردی بخش ها نمی رسد، اما فعال، اشباع شده، تقریبا دهقانان در فعالیت کار بار یک معیار اجباری از خودکفایی: برو، صبر کنید، زمانی که صندلی از شهر در نهایت، آنها را به ارمغان می آورد، و یا در حالی که گوشت خوک اختصاص داده خواهد شد. در اینجا ما قدرت را برای مقابله با آنتون Semenovich پیدا نخواهیم کرد.

Makarenko مانند همه این معلمان بزرگ خود را به دختران تبدیل کرد. اگر دختر بلافاصله وارد شد، آنچه لازم است، آن را بگذارید. اما در مستعمره "به دلایلی"، دختران از خیابان، که از کلاسهای تجاوز و فحشا منتقل شدند، گرفته شد. آنها Makarenko خود را دوست نداشتند و در نظر گرفته شده، نهال از بین رفته، نهال از بین بردن و مانند آن و بلافاصله به دنبال یک دلیل برای تخلیه دختر به برخی از موسسات دیگر. یا ازدواج کرده است

بوریس و لنا نیکیتین

نیکیت

آنها انتقاد کردند، به چالش کشیدن، در معرض و عطسه دوباره. دو شهروند ساده شوروی در این بازی، کودکان ORAV را به دنیا آوردند و آنها را به شدت و Svabno بلند کردند. تمام کودکان با کوچکترین ناخن ها به تکالیف، خدمات خود، پس انداز دقیق عادت کرده اند (با این حال، در خانواده های بزرگ و یافت شده اند)، اما به عنوان یک سخت شدن مفید به مصالحه اضافه شده است. حتی کودکان خواب حتی سرد بودند. مامان تنها اجازه داد تا پاشنه نوزادان را گرم کند، زیرا نوزادان بدون آن خواب نشدند.

بچه ها به یکدیگر مشغول بودند، یاد گرفتند از سه سال بخوانند و از پدر، تشویق شده توسط پدر، به طور فعال از طریق کلاس ها مورد مطالعه قرار گرفتند. بسیاری از مدرسه را با یک دیپلم قرمز به پایان رسانده اند. اگر آنچه که در بالا نوشته شده است، به سادگی در شرایط اقتصادی فعلی حتی در خانواده های بسیار بزرگ مرتبط است، نتایج یادگیری تکنیک نیکیتین به صورت صحرایی خوب است.

یک مشکل: نیکیتین ها در مورد این واقعیت فکر نکردند که فرزندانشان نه تنها در خانه، بلکه در دنیای بزرگ، بلکه نه تنها، بلکه در حال حاضر نیز زندگی می کنند. هیچ تلاشی برای اجتماعی کردن کودکان تولید نشده است. در مدرسه، هر کس با همکلاسی ها مشکلی داشت: در عین حال فقر نیکیتین های کوچک، تفاوت بزرگی بین سنین سنین و "فقدان والدین" آنها به علت عدم تمایل، غیر دوستانه، پرخاشگری کلامی فرانک تبدیل شد. والدین مداخله نکردند و حتی به سختی می دانستند: به دنبال زندگی کودکان خارج از خانه به آنها رخ نداد، کودکان عادت کردند تا مشکلات بالغ را با شکایات خود ایجاد نکنند. در نتیجه، پسر ارشد در سن 14 سالگی از خانه فرار کرد. بقیه در خانه پدر و مادر زندگی می کنند و در حال حاضر، با شوهران، همسران و کودکان، به نظر می رسد که آنها می ترسند به دنیای بزرگ بروند - چه چیزی آنها را خوب دیده اند؟ در مورد او، در واقع، با این دنیا چه کار میکنید؟ فقط به آنجا بروید تا به آنجا بروید، بدون آن نمیتوانید انجام دهید.

ادامه مطلب