اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم

Anonim

و دوباره نامه به ویرایشگر آمد! "سلام، Pics.Ru مورد علاقه من من می خواهم داستان خود را در مورد Shopogolism به اشتراک بگذارم، زیرا مقالات شما به من در مبارزه با اعتیاد کمک می کند. با عرض پوزش برای سبک، زبان روسی برای من ناخوشایند است. لطفا ناشناس را منتشر کنید. "

وابستگی به خرید امروز تقریبا به عنوان قمار قوی و خطرناک است. بنابراین، دفتر سرمقاله، بدون شک، علاقه مند به تجربه یک فرد زنده بود که موفق به غلبه بر اعتیاد او شد. ما نامه ای از خوانندگان را بدون صورتحساب منتشر می کنیم.

اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم 39005_1

چگونه من به یک Shopaholic تبدیل شدم

بیشتر زندگی من فقط در مورد نیاز پول داشتم. لباس از بازار، لوازم آرایشی ارزان قیمت، حتی غذا ساده تر است، و یک بار در ماه خوب است. سپس من ازدواج کردم، اما وجدان من اجازه نمی داد پول شوهر خود را صرف کند. سپس یک کودک داشتیم. و تمام امور مالی به پوشک رفت. افسردگی پس از زایمان اضافه شده است. و سپس من به کار رفتم و کسب کردم.

چقدر خوب به ضرب و شتم به دست آورده پول به دست آورده، اما حتی لذت بخش تر برای صرف آنها در خود. چیزی را خریداری کنید که هرگز نمی تواند خرید کند. این جایی است که رنج می برد.

Shopogoliktbhod چگونه می شود

اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم 39005_2

هنگامی که حقوق من شروع به اندازه کافی برای محتوای خانواده کرد، پشته داشتم. و من شروع به خرید کردم اما بعد از خرید، همیشه احساس گناه کردم. بنابراین، من هنوز تمام ارزان و غیر ضروری را به دست آوردم. خرید چیزهای عزیز من به من در فروشگاه ایستاده بود.

چیزهای فروش، کفش های چینی، لاستیک آشپزخانه، حمام، سایه های 100500، پودر، پودر، لوازم التحریر، لوازم التحریر، لوازم التحریر، اسباب بازی، شیرینی، کالاهای ورزشی، دکوراسیون ... من رفتم خرید، گرانبها و ارزان، سوپر مارکت ها چند بار در روز و سالن های جواهرات رفتم. و هرگز از دستان خالی از آنها بیرون آمد. خوشحال بودم.

اما زمانی که من به خانه برگشتم و همه این چیزها را تماشا نکردم، من ناامید شدم. خوب این است که چقدر مفید می توانید خرید، و یا چیزی گران قیمت، با کیفیت بالا و ضروری است. و روز بعد من دوباره به خرید رفتم.

اطلاع

اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم 39005_3

خدا را شکر، من وام را متوقف نکردم، نه ویران، نه یک خانواده، بلکه یک لیست و مقیاس. من بیست و شش ساله بودم، و تصمیم گرفتم کمی زندگی کنم. به عنوان مثال، پرتاب قدیمی.

برای انجام این کار، من نیاز به تمیز کردن در کابینت داشتم. من همه چیز را از کمد لباس سعی کردم و در یک نوت بوک ثبت شده بودم. من وحشت زده شدم، یک دسته از چیزهای ارزان و یا قدیمی. و مهمتر از همه، من به بسیاری از آنها متناسب نیستم، یا من به عنوان یک سوسک باردار نگاه می کنم. پیامدهای خرید غیرقابل کنترل هر غذای مضر. از این لحظه جنبش من را به میزان "هیچ چیز اضافی" آغاز کرد.

هیچ چیز اضافی

در ابتدا من لیست های آشغال را ساختم. لباس، کفش، اسباب بازی ها (خودشان، من آنها را از یک کودک مخفی کردم)، دکوراسیون، لوازم آرایشی، مجموعه مزخرف (درز، توپ های برفی، شمع، عطر و همچنین یک دسته از دیگر). من هر مورد را گرفتم و تصمیم گرفتم که چقدر مناسب برای من بود و چقدر از آن استفاده می کنم. من همچنین یک دایره مورد علاقه را شناسایی کردم، در غیر این صورت من به نحوی تقریبا همه چیز را برای Amigurians، سپس برای Soaping، و غیره ترس (و من حتی برای آن زمان ندارم).

اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم 39005_4
سپس تصمیم گرفتم که انتخاب شود. برای شروع، من همه چیز را از دست دادم و دو هفته بدون این چیزها زندگی می کردم. هنگامی که کیفیت زندگی تغییر نکرده است، من همه چیز را توزیع کرده ام. و سرانجام او آزادی را احساس کرد. مثل کوه از شانه ها.

احساس آزادی کوتاه بود. من دوباره بلافاصله و همه چیز را می خواستم. و چگونه به مبارزه با آن، من نمی دانستم. شورا "خانه بدون پول را ترک کرد" کمک نمی کرد، پول نقد یا کارت من همیشه می توانستم دریافت کنم. این امکان وجود نداشت که خرید را به تعویق اندازد، زیرا می توانم برخی از مزخرفات کوچک را در فروش در سوپرمارکت خریدم و استدلال عمل قیمت پایین: اره منبت کاری اره مویی، ناخن لهستانی، Keychain.

من شروع به قرار دادن عادت های غذایی کردم، زیرا خرید غذا نیز سرد است: به عنوان مثال، جعبه Kinders. پشتیبانی خانواده - نه، اگر من آن را داشتم، من تبدیل به یک shopaholic نیستم، من فقط مغز را تبدیل کردم؛ پرداخت یک روانشناس برای من بیش از حد گران است (پارادوکس، Shopaholics - Zhada). من به دنبال راهنمایی در شبکه بودم، اما من به انجمن های با پست های "اوه، دختران، من تشنج از shopogolism را پرتاب کردم. من سه بند را در فروش خریدم. دو نفر از آنها مناسب نیستند، اما تخفیف ها. و من برای یک ماه پیاده روی می کنم، "این کمک می کند تا سقوط خود را، اما مبارزه نیست.

من مجبور شدم چیزی بسازم برچسب ها، با کتیبه ها "هیچ چیز اضافی" در مکان های برجسته و "کنترل" - در کیف پول کمک به بیدار شدن. یک نوت بوک با یک لیست دقیق از هزینه ها به طور مداوم در کیسه دروغ می گوید، من نیز "Isky" را ضبط کردم - چیزهایی که من اینجا می خواستم در حال حاضر است.

اعترافات ناشناس Shopaholic: چگونه از این زباله پریدم 39005_5

سپس من این خواسته ها را گریه کردم، من اضافه کردم، صدها استدلال را برای خرید آن اختراع کردم، اما من آن را خیلی کمتر خریدم. این نوت بوک به من توهم از مالکیت را به من داد: من ضبط کردم، به این معنی است که در حال حاضر وجود دارد، حالا شما می توانید فکر کنید که چگونه از آن استفاده خواهم کرد، و همچنین - "عبور از پرتاب پرتاب" زمانی که استدلال ضعیف است .

نوت بوک دوم نیز وجود داشت، جایی که دختران لاغر از مجلات جارو شده بودند و حجم های من، روال های میان وعده، روال روزانه، محصولات مفید بود - این کمک می کند تا به کنترل مواد غذایی کمک کند. و مهمتر از همه - من شک و تردید من، ستایش و اسکله، به طور کلی، تمام احساسات.

من خودم خودم روانشناس شدم. تصویب شده توسط فروشگاه - نوشت چه چیزی به خوبی انجام می شود من و چرا. من 8 جفت جوراب خریدم و لازم بود 2 - من خودم را فرو ریختم، در نظر داشت که این پول یک قطعه بهتر از گوشت را برای ناهار خریداری کرده است. وقتی که من یک حمله دیگر داشتم، این سوابق، داستان من را رعایت کردم و در مورد گام بعدی به آزادی از اعتیاد تصمیم گرفتم.

نتیجه

تا کنون من یک مدل نیستم، اما احساس می کنم سالم تر، بدتر و مطمئن تر احساس می کنم. تا کنون، من وابسته هستم، که می ترسد شکستن، اما من نگه دارم، من در حال حاضر احساس بهتر.

این داستان در مورد shopogolism بسیار زیاد نیست، چقدر در مورد روند تغییر است. من می دانم که همه چیز موفق خواهد شد و من می توانم بدون زباله، مواد و ذهنی زندگی کنم. امیدوارم کسی به کسی کمک کند

ادامه مطلب