Pinocchio، Snow White، Munghausen افراد واقعی است!

Anonim

همانطور که معلوم شد، قهرمانان افسانه ممکن است افراد واقعی با سرنوشت دشوار باشند. PICS.RU چندین داستان در مورد افرادی که نمونه های اولیه شخصیت های افسانه مشهور بودند، جمع آوری کردند.

پینکیو

پینو
در دوران کودکی ما این توروان چوبی به عنوان پینوکیو شناخته شد. الکسی تولستوی یک افسانه معروف ایتالیایی را برای خواننده روسی تطبیق می دهد، برخی از جزئیات را تغییر می دهد. اما معنای باقی مانده است: ماجراهای بچه ها، نقاشی شده از یک استاد ماهر Chumbachk. در واقع، فردی به نام پینوکیو سانچز واقعا در ایتالیا در همان زمان با کارلو کلدی زندگی می کرد، که یک داستان پری در مورد ماجراهای پینوکیو نوشت. این کشف در پایان قرن گذشته یک گروه از باستان شناسان آمریکایی را ساخت. آنها حفاری ها را در منطقه گورستان صرف کردند، جایی که گرد و غبار کولودی در اواخر دروغ می گوید، و یک گور دیگر را از جایی که قصه گویی دفن شده بود، پیدا کرد. او متعلق به کسی در پینوکیو سانچز بود. با این وجود، فردی با چنین نامی نادر، نزدیک به نویسنده، که به همین نام را به تمام دنیا آموخت، بیش از یک تصادف است. مورخان شروع به حفاری آرشیو سالن شهر کردند، اما هیچ چیز خاصی کشف نشد. سپس باستان شناسان مجوز دولت محلی را به دست آورده اند تا از سانچز بدن، که در سال 1834 دفن شده اند، به دست آورده اند. مقامات خود را فریب دادند و برای دیدار با محققان رفتند. به هیچ وجه پینوکیو یک نام تجاری محلی نیست. پس از باز کردن قبر، دانشمندان بقایای یک فرد رشد کم را دیدند، به سادگی می گویند - کوتوله، با مصنوعی ساخته شده مصنوعی ساخته شده به جای پاها. علاوه بر این، به جای بینی او یک ورودی چوبی داشت. چه پیچ و تاب! در یکی از پروتز ها، کارلور استاد کارلو، کارلو Bestugi حفظ شد. بنابراین به نظر می رسد که نام معروف پاپ کارلو بود! با بررسی کتاب های کلیسا، باستان شناسان تاریخ یک فرد به نام پینوکیو سانچز را یافتند. او در سال 1760 در یک خانواده فقیر متولد شد. به زودی روشن شد که پسر کوتوله خواهد بود. سپس "بازی تاج و تخت" هنوز فیلمبرداری نشده است، و این مرد چیزی در زندگی خوب نبود. آزادی از ارتش رشد کوچک نیز نمی دهد، بنابراین پینوکیو سانچسا جوان خواستار اسلحه شد. برای 15 سال، سرویس سانچز به یک cripp کامل تبدیل شد. هنگامی که او از صخره افتاد، او هر دو پا را شکست و بینی خود را شکست. در پایان شکسته آن را از بین برد. شما می توانید تصور کنید که من در قرن نوزدهم یک کوتوله با چنین صدماتی منتظر بودم. در بهترین حالت، مرگ گرسنه. اما Carlo Beszleji خودخواهانه محلی تصمیم گرفت تا به این پسر کمک کند و یک زن و شوهر از پروتز های با کیفیت بالا بر روی لولا و بینی چوبی برای او ساخته شود. چنین دیدگاه فانتزی به سانچز اجازه داد تا در سیرک مستقر شود، جایی که او به دنبال هنرمند به دنبال هنرمند در Chali of Freaks شد. او تا زمانی که در طول اجرای یک ترفند آکروباتیک فوت کرد، بسیار طولانی با گروه سیرک صحبت کرد. بنابراین یک پینوکیو کوتوله ای خواهد بود و اگر Carlo Cacis نیست، به فراموشی بروید. سرنوشت سانچز الهام بخش او را برای ایجاد یک تاریخ معروف در مورد یک پسر چوبی، که پینوکیو را یکی از شخصیت های افسانه ای قابل تشخیص ترین در جهان ساخته است.

سفید برفی

برف
اکتشار زندر، مورخ آلمانی، کار خوبی را با آرشیو ها انجام داد و متوجه شد که تاریخچه برف سفید، ناامید کننده عصبانی عصبانی، به رویدادهای خاص متکی است. در سال 1553، همسر شمسی فیلیپ در زایمان فوت کرد و کودک زنده ماند. کودک در نور به نام مارگارت ظاهر شد. گراف دومین بار ازدواج کرد. به طور کلی، همه چیز مانند یک افسانه است. شناخته شده است که مادربزرگ روز خود را در زندان به پایان رساند، محکوم به کشتن پله خود، که بسیار مارگارت است. کاوش اسناد قطعی ECKHARD متوجه شد که مارگارت فون والدک جوان شگفت انگیز بود. پادشاه اسپانیایی فیلیپ دوم، که در مورد دختر آلمانی از زیبایی به زیبایی آموخت، تصمیم گرفت تا با او ازدواج کند. اما افسوس - پادشاه نبود: مادربزرگ حسادت تر مسموم کرد. درست است، نه یک سیب، بلکه به سادگی مخلوط سم خود را به یک وعده غذایی یا نوشیدنی. البته، او، یک جادوگر نبود، بلکه عادی ترین پرسشنامه، زن نجور بود که نمیتوانست این واقعیت را که دختر با پادشاه ازدواج کند، زنده بماند، اما باید با شمارش ادامه یابد. به هر حال، و Gnomes بیش از حد GRIMM، نه از سقف به دست آورد. واقعیت این است که برادر مادری مارگارت، که با یک کنفرانس بد می آید، معادن مس را دارد، که کودکان کار می کردند. از کار سخت، آنها به سرعت کوچک، غیر فعال شده اند، به ندرت قبل از سن بزرگسالی زنده ماندند. کارگران کلاه را پوشیدند که از شن و ماسه و سنگ دفاع کردند. این واقعیت نیز در افسانه منعکس شده است. البته، هیچ ارتباطی با دختر فقیر دوست دختر فقیر وجود نداشت، اما به عنوان شخصیت های رنگارنگ برای طرح بسیار مفید بود.

رابین هود

رابین
چنین شخصیتی واقعا در قرون وسطی انگلستان زندگی می کرد و در مورد همان رابین افسانه ای تکیه کرد. در آن روزها، بسیاری از آنها به جنگل رفتند تا از نرمانف فرار کنند، روستاها را خراب کنند. در جام جنگل، کل شهرک ها شکل گرفتند، سر یکی از آنها رابین هود بود. وظیفه مردم ساده بود - زنده ماندن. بنابراین، آنها شکار را تولید کردند، که از آن آنها با قانون مشکلی داشتند. با توجه به قوانین، کل بازی متعلق به یک پادشاه بود، و هر کسی که فازنت را شلیک می کند یا خرگوش به طور خودکار به یک جنایتکار تبدیل شد. در قتل یک حیوان بزرگ، مانند گوزن، و نه صحبت کردن - برای این امر کاملا ممکن بود که سر خود را از دست بدهند. بر این اساس، ساکنان جنگل به سرعت از بین رفتند، مهم نیست که چگونه می گویند، به میدان اشتباه. خوب، جنایتکاران چیزی برای از دست دادن ندارند. آنها به تماس ها حمله کردند، کالاها را گرفتند و حتی به فقرا داده شدند، زیرا آنها تقریبا مقدس بودند. اگر رابین، بلکه یک شخصیت مثبت بود، در مورد دوستان قهرمانانه اش غیرممکن است. به عنوان مثال، کودک جانی به قاتل بی رحمانه و دزد رفت، که مقامات مدت زیادی را شکار کردند. و او بعدا بعد از رابین زندگی کرد و نمی توانست آشنا نبود. همین امر مربوط به راهبان Tuka است، که در واقع رابرت هاپورد نامیده می شود. این توسط همان "همکار" جانی "بود، و قطعا مورد علاقه انگلیس نبود.

بارون Münhhausen

مونخ
بارون کارل فریدریش Jeronim Von Munhgausen نیز یک شخصیت کاملا غیر منطقی است. Münhhausen در نزدیکی هانوفر در شهر Bodenverder از 1720 تا 1797 زندگی می کرد. در سن 14 سالگی، کارل جوان با عمویش به روسیه رفت، جایی که او Cornet of Braunschweig Draghunsky بود که سالها خدمت کرده است. پس از بازگشت به شهر بومی، بارون به لذت خود را به وراثت که توسط بابا به چهره ای باقی مانده بود، بهبود یافت. کارل شاد و اجتماعی زمان زیادی را صرف آبجو کرد و در مورد ماجراهای فوق العاده اش در روسیه صحبت کرد. داستان های آن بسیار روشن و جالب بود که در سرعت آنها شروع به عبور از دهان دهان به عنوان افسانه های شهری. علاوه بر این، بارون شاد، دریغ نکرد که داستان های خود را با داستان تطبیق دهد. بنابراین، او در مورد خرگوش با جفت های اضافی پنجه صحبت کرد، که نمی توانست با سریعترین شکارچیان و در مورد اسب که از درام برف خارج شد، به برج بل تبدیل شده بود. چند سال بعد، "راهنمایی برای مردم عزیز" آزاد شد، نویسنده که آقای آقای آقای آقای آقای بود این کتاب بعدا به Rudolph Erich نویسنده انگلیسی ترجمه شده است. پس از او، داستان درباره Munchhausen چندین بار تکمیل شده بود، اما توسط نویسنده داستان درباره بارون افتخار محفوظ بود.

ادامه مطلب