مامان هرگز به من نمی گوید که سابق من - cannibal. شناخت واقعی کودکان بالغ (18+)

Anonim

برای خواندن مجلات فرزند کودکانه، و به نظر می رسد که تنها بچه ها و نوجوانان کمی از والدین خود چیزی را پنهان می کنند، زیرا آنها از مجازات می ترسند.

در واقع، بدون مجازات، و کودکان بلند بالغ دارای اسرار هستند که نمی خواهند با والدین خود به اشتراک بگذارند. و ما با ما به اشتراک گذاشتیم.

ShutTerstock_691024597_MH15022286810231.

من اغلب تعداد واقعی مادرم را گزارش نکردم.

***

من نمی گویم که من بدهی کارت اعتباری دارم

***

مادر من هنوز نمی داند که من با یک زن خوابیدم. و من فکر نمی کنم من یک بار به او بگویم.

***

مادر من چیزی درباره محاکمات من نمی داند.

***

والدین هرگز تعداد دوستداران من را نمی شناسند. و این رمان من در حال حاضر یک شوهر سابق با رابطه جنسی شروع شد.

***

من نمی گویم که من در رابطه با یک زن بودم که سیگار را سیگار می کردم. مادر دوم به طور تصادفی کشف شد.

***

این hitchhiking همه روسیه در دانشجویان است. مامان و پدر نسخه ای را که ما به ماشین تحریر می رفتیم شنیدیم.

***

در مورد آنچه من به روان درمانی می روم بخاطر او.

***

من مخفی نگه دارم که من یک کتاب درباره خانواده ما نوشتم. این چه چیزی است، در کتاب، حتی اگر شما یک قهرمان مثبت وجود دارد؟

***

من هنوز به عنوان یک قیمت خرید کمی تماس می گیرم، زیرا او تجربه می کند که چگونه زندگی می کنند. اگر چه او خود را به من آموخت، ما یک بار زندگی می کنیم، شما می توانید با پول پیچ خورده، و یک چیز دلپذیر (اغلب بسیار ضروری نیست) بیشتر سقوط نخواهد کرد.

***

این یک روز من تقریبا به سم زدایی رفتم.

***

من نمی گویم که دومین بالاتر دریافت می شود.

***

تا زمانی که دومی نگفتم که من عملکرد را انجام می دهم و دیپلم روانشناس را دریافت می کنم. 20 سال پنهان کردن آن سیگار می کشم خوب، به طور کلی، آنها تقریبا هر چیزی را نمی دانند.

***

پنهان کردن از پدر و مادر من که پسر من 2 سال پیش ملاقات کردم، و به همین دلیل این اتفاق افتاد که در همان روز او را به پدر و مادرش دیدار، به طوری که آنها می دانست که من قصد داشتم شب را به دیدار سفر کنم (این سفر بود، بنابراین من حدود 10 سال دارم، من هیچکس را نشان نمی دهم)، من اخیرا زندان نامحدود را برای کشتن با قتل عام دریافت کردم.

***

23 سال پیش در روز 1 ماه مه برف زده بود. والدین در کلبه بودند، من در خانه هستم. به دلیل آب و هوا، من برای پیاده روی با مادربزرگ Egor رفتم، اما تصمیم گرفتم آن را در یک کالسکه در بالکن قرار دهم، هوا را نفس بکشم. گلوله باد گلزنی را با شاخه های روبی ها لغو کرد و یک صفحه زیبا از سرویس را شکست داد، که ما تنها با مامان پرش کردیم: 29 آوریل، پدر سالگرد بود. من امیدوار هستم که نفس من سوپرمنش را چسباند (او فقط ظاهر شد). به طور شگفت انگیز، به خوبی و هموار شد. و تنها در 15 سال، پس از چندین ورشیس، درز، قابل توجه بود. من فقط از والدینم دیدن کردم مامان شگفت زده شد - چگونه این صفحه شکسته شد خیلی عجیب و غریب، و چه زمانی؟ من گفتم. آنها به مدت طولانی اعتقاد نداشتند، آنها می گویند، من این سرویس را صدها بار صابون می کنم، متوجه شدم. اما جزئیات متقاعد شد.

***

من نمی گویم چقدر برای کلاس های صوتی پرداخت می کنم. من هنوز گفته ام که چگونه با دوستانم به دریا رفتم و در آنجا آفتاب می شوم و بدون همه چیز (خوب، همچنین یک زندگی شخصی برای این که خشونت آمیز بود، همانطور که بدون آن بود). و این عکس برهنه او با دستان خود را در یک وبلاگ بسیار محبوب نوشته شده است. همه چیز بسیار بی گناه است، اما مادر می داند اختیاری است.

***

من نمی گویم که پنج سال به روان درمانی رفت.

***

برای مدت زمان بسیار طولانی، تا هفتم، به نظر می رسد ماه در مورد حاملگی ها به هیچ یک از اولین یا دوم نمی گوید.

***

نمی داند که من سقط جنین را انجام دادم

مقاله Lilith Mazikina تهیه شد

تصویر: Shutterstock

ادامه مطلب