زندگی با حافظه مانند ماهی دوری. داستان ناشناس زنان با نقض عصبی

    Anonim

    فراموش کردن.
    هنگامی که من با کارتون کودکان "جستجو برای Nemo" نگاه کردم، لحظات خنده دار، شاید کسانی که در آن ماهی دوری ظاهر شدند - یک موجود زیبا و پراکنده با کوتاه ترین حافظه در جهان بود. من به من رخ ندادم که کمتر از ده سال هنوز یک زن بسیار جوان بود، من خودم ماهی Dori خواهد شد. آیا من خنده دار هستم؟ غالبا. از آنجایی که تنها خنده از جنون و ناامیدی صرفه جویی می کند، زمانی که جهان شما سقوط می کند - اگر شما را برای عالقی ها می گیرید که درک ما از جهان جهان ما است.

    احتمالا، من حتی این روزها را که من با نقض های حافظه جدی سپری کردم، به یاد نمی آورم (اکنون آنها باقی مانده اند، اما نه در چنین مقیاس چشمگیر)، اگر، به عنوان بسیاری از زنان مدرن، عادت وبلاگ را نداشتند.

    من تعداد زیادی سوابق بسته و بسیار کوتاه دارم. اگر من برای اولین بار دوست داشتم که رویدادهای روز را توصیف کنم، آنها را به یک مقاله واحد متصل کنم، یا روشن ترین را انتخاب کنید و آن را به عنوان یک دوچرخه، حکایت، در حال حاضر من تقریبا گوشی هوشمند خود را از جیب من به سرعت طرح یا دو در مورد چیزی که من من نمی خواستم فقط فراموش کنم چون من متوجه شدم: از این چیزهای کوچک و زندگی من وجود دارد، و آن را به شدت در پنج سال من حتی به یاد داشته باشید که چگونه جوان ترین دختر من شوخی کرد و یا بزرگترین هیجان انگیز هیجان از فیلم به اشتراک گذاشته شده است ، یک بار هیجان زده شدم به عنوان یک گربه یکی دیگر از ترفند Cotto را به من انداخت. همانطور که من در مورد نقاشی نوجوانم آمده بودم و توانستم به یاد داشته باشم که صحنه به آن اشاره شده است - صحنه از زندگی خانوادگی من پس از آن، و به شدت احساس می کردم که من طولانی زندگی می کنم، با وجود احساس مکرر که زندگی من متولد شده و به پایان می رسد هر ثانیه.

    من به هیچ بیماری اجتناب ناپذیر رخ ندادم، شخصیت را از بین بردم. خوشبختانه آسیب و بی دقتی خود را پس از او اتفاق افتاد. در ابتدا سر من چرخید، من پراکنده شدم و فراموش کردم. من فقط کلید را گذاشتم؟ - شروع خوبی، چیزی را پیش بینی نمی کند، زیرا چنین اتفاقی برای بسیاری اتفاق می افتد. چای من کجاست؟ من چای را می خواستم، چای را انجام دادم؟ یا من چای را در روز دیگر ساخته ام و فراموش کرده ام؟ کجا لعنتی یک لیوان با چای، جایی که من قبلا برای نگاه او جستجو کرده ام و جایی که دیگر نیست؟ - این همان چیزی است که جنون شروع به صدا می کند، به ویژه هنگامی که زمان تکرار بعد از زمان.

    به زودی همه ما متوجه شدیم که اسکاتلند و فراموشی من باعث می شود من کمی برای خودم و دیگران خطرناک باشم. شما نمیتوانید کتری بگذارید و حرکت کنید یا از حمام صعود کنید و حرکت کنید. هیچ اینترنت لازم نیست که آنها را بلافاصله فراموش کنید. اگر هیچ کس در خانه وجود ندارد، و شما واقعا می خواهید داغ، شما کتری را قرار داده و در مقابل اجاق گاز نشسته، به او نگاه کنید به دقت. از آنجا که کتاب، گوشی هوشمند، دوختن و نگاه کردن به پنجره می تواند شما را در مورد کتری فراموش کند.

    سوخت الکتریکی سیم کشی نیست، اما برای مدتی مشکل حل قوری را با یک سوت حل کرد. من به یاد نمی آورم چگونه و چه زمانی، متاسفانه، اما سوت تبدیل به شکسته شد. شاید او از من خسته شده است علاوه بر این، چه چیزی به ندرت کمک کرد. من اغلب به سوت واکنش نشان ندادم، زیرا به یاد نمی آورم که این به معنای این صدا چیست.

    من امروز خوردم؟

    آیا باید بخورم؟

    چرا من در مقابل یخچال ایستاده هستم؟ من احتمالا می خواستم بررسی کنم که چقدر غذا در خانه است.

    چرا من در آشپزخانه ایستاده در مقابل یخچال و فریزر ایستاده ام؟ من قبلا در داخل نگاه کردم یا نه؟ من قبلا کاری کردم و باید ترک کنم یا باید کاری کنم؟

    هیچ چیز مرگبار نیست هیچ چیز ترسناک مانند توهم. هیچ چیز دردناک نیست من فقط خودم را در یک تلاش عجیب و غریب پیدا کردم. و هنوز هم فراموش کرده ام خوردن یا شستن یا چند سال که من دارم.

    چیزی که من فقط می خواستم یک وبلاگ را ضبط کنم تا هرگز فراموش کنم؟

    گاهی اوقات من وبلاگم را برای مدت طولانی پیش می خوانم، این سوابق که بزرگتر و طولانی تر بود. زندگی ام را برای خودم باز کردم

    گاهی اوقات من او را بدون مشکل به یاد می آورم. و در مورد خوردن نیز. و همه چیز به نظر می رسید خوب است.

    "من مارینا نیستم، من کوتا هستم،" این دختر یادآور می شود که من درخواست تجدید نظر می کنم. مارینا دوم است احتمالا، آنها اغلب به من یادآوری می کنند. یا همه چیز فقط شروع شد؟ در هر صورت، دختران آزار دهنده نیستند. من دخترانم را خیلی دوست دارم آنها به من کمک زیادی می کنند، بیش از شما می توانید از دو نوجوان عاطفی بدون تجربه قبلی مراقبت از، به عنوان مثال، مادربزرگ با زوال عقل انتظار داشته باشید.

    فراموش کردن 2
    من هنوز دوست دارم فیلم ها را تماشا کنم من به او با بچه ها نگاه می کنم. این فیلم بسیار جالب است، اما من به سختی توجه و اشتباهات را همیشه در تمام زمان ها نگه دارید. "کیه؟ چرا او این را گفت؟ تفنگ او کجا بود؟ " "من دائما پرسیدم، و کودکان صبورانه به من جواب می دهند، بنابراین فیلم متوقف نخواهد شد، اگر چه روز بعد من نمی توانم به او بگویم. آنها می گویند احساسات به یاد می آورند چیزی. خوب، نه همیشه

    و تمام این مدت من باید کار کنم خیلی زیاد نیست، برای کارمند اصلی - یک شوهر. اما لازم است بودجه خانواده چنین چیزی باشد. من متون را در یک کامپیوتر نوشتم من کسی را از بچه ها می گیرم و موضوع متن را مورد بحث قرار می دهم. من به طور مداوم می گویم آنچه را که می خواهم بنویسم. بنابراین لازم است، زیرا زمانی که من نشستن به نوشتن، من به یاد نمی آورم چگونه متن فکر می کنم. برخی از کودکان در نزدیکی نشسته اند و به من یادآوری می کنند. سپس آن را تکرار می کند، که من اکنون به طور دائم رنج می برم. گاهی اوقات فقط برای من چاپ می شود در حالی که من سعی می کنم دیکته کنم، زیرا تقصیر بسیار جلوگیری می کند تا من متن را درک کنم و آن را استخدام کنم.

    نکته اصلی این نیست که فراموش نکنید. چرا من به پوشه "ارسال شده" به وسیله راه نگاه می کنم؟

    فرزندان من یک معجزه هستند فرزندان من زندگی من هستند من در مورد احساسات صحبت نمی کنم، نه شعارهای ترسناک. من نمی دانم، به طوری که من همچنان به زندگی سابق بدون آنها ادامه دادم.

    بیایید به فروشگاه برویم مامان، ما می خواستیم کبیر را ببریم. مامان، ما قبلا نان گرفته ایم. مامان، نگاهی به چگونگی خنده های خنده دار بانک ها، برش عناوین به یک کلمه ناخوشایند اضافه کنید! مامان، شما پول را در جیب بالا سمت چپ قرار دهید.

    بیایید به شعر شبانه برویم ما رفتیم تا به گوشه گوش کنیم. ما به دیدار رفتیم مامان، Olesya در Tushinsky زندگی می کند. ایستگاه در حال حاضر چیست؟ Paveletskaya. ایستگاه در حال حاضر چیست؟ novokuznetskaya. آیا به یاد داشته باشید که ما باید برویم؟ بله، مامان، من به یاد دارم دو توقف از طریق یک توقف مامان، برو

    شاید موضوع در حافظه است، مانند ماهی دوری، اما من به یاد نمی آورم که حداقل یک بار، پاسخ به این سوالات بی پایان، کودکان گفتند تحریک شده یا خشن.

    مامان، آواز خواندن حالا چهار روز این یک کیک است میخواهید چای بخورید؟ مامان، این چای است. شما چای را می خواستید آواز کیک، پس او. من چای را با شما می نوشم

    من یک داستان خنده دار از دوران کودکی می گویم. جالب توجه است، به نظر می رسد به من، یا او بیرون آمد تا تاشو؟

    فراموش کردن 1
    مامان، من فکر می کنم شما می خواستید چیزها را بالا ببرید. شما می خواستید شانه کنید شما می خواستید با ما یک فیلم را ببینید. بیایید بوت دوم را بپوشانیم و سپس برویم.

    من در ذهنم هستم من چیزهای بدی را نمی فهمم من می دانم که من موارد را در مقابل شما می بینم. من هیچ ایده دیوانه ندارم به نظر نمی رسد که شیاطین مرا دنبال کنند. پروردگار، بله من خوبم! من فقط به کمک کمی نیاز دارم بسیاری از مردم به کمک کمی نیاز دارند.

    همچنین یادآوری ها در تلفن همراه و برچسب های بی شماری بر روی کامپیوتر وجود داشت. من خودم را با خودم گفتم، به طوری که فکر من را از دست ندهم، همه چیز را از خواب بیدار کردم، تقریبا هر دقیقه خم شدم. من حوادث را در مغز من بر روی محیط اطراف، مانند یک کارآگاه بازسازی کردم، یک معما پیچیده را باز کرد. من چیزهای کلیدی را به شدت بر روی مکان های کلیدی آموخته ام یا همچنان در دست شما هستم، مهم نیست که من در حال حاضر ناراحت کننده بودم. عینک ها در یک مورد قرمز، یک گوشی هوشمند - در یک مورد قرمز، گذرنامه و پول - در یک کیسه آرایشی قرمز قرار می گیرند، زیرا قرمز به چشم می خورد و خود را یادآوری کرد. اما بیشتر از همه کلاهبرداری به من کمک کرد. کمک کمی به من بسیار، بسیاری از زندگی به من داد.

    کجا چنین مایک داشتم؟ من آن را خریدم یا باید میزبان را بدهم؟ چرا میز قهوه دیگر به سمت چپ نیمکت نیست؟ آیا می توانیم آن را برگردانیم؟ جدول به خروجی تنظیم می شود، زیرا لازم است که یک لپ تاپ، گوشی های هوشمند، یک لامپ باتری را شارژ کنید. چرا یک جدول در سمت چپ نیست؟ باشه، بگذار او آنجا بماند میز کجاست؟ جدول، به نظر من، ما آن را در جایی بازسازی کردیم. کجا بازیکن را از ما در نزدیکی نیمکت دریافت کردید؟ من تقریبا سقوط کردم

    فراموش کردن 3
    کاتا، برای ظروف بروید. کاتا، برای ظروف بروید. کاتا، برای ظروف بروید. من قبلا تکان دادم من قبلا او را صابون می کنم خوب، من می خواهم، چه اتفاقی می افتد؟

    من در خیابان با دوست دخترم ایستاده ام و آهنگ ها را به افتخار برخی از تعطیلات آورده ام و فقط برای چند کلمه فریاد می زنم، اما هیچ کس من را سرنگون نمی کند. ما در یک کافه می خوریم من یک دوست دختر شگفت انگیز دارم خواهر، چای خود را بنوشید او در مقابل شماست من شما را خرج میکنم من را در من چرا اگر شما می توانید به مترو بروید؟ شما نمی خواهید سر خود را بشویید؟ بیایید برویم، در اینجا یک حوله است. چای Pey، او در مقابل شماست.

    در حال حاضر چای در دست راست من از من، نزدیک صفحه کلید است. خودم انجامش دادم. من تاریخ تولد دختران را به یاد می آورم. من هنوز کمی پراکنده هستم، اما به نظر میرسد همیشه کمی پراکنده شده ام؟ من دقیقا به یاد نمی آورم حداقل، از مشکلات من بود که حل شد و روند برگشت پذیر است. خوش شانس.

    به طور کلی، من فقط می خواستم به شما بگویم که چگونه ماهی Dori. اول، زمانی که شما یک خانواده واقعا دوست داشتنی و دوستان واقعا دوست داشتنی دارید، کاملا ترسناک نیست. ثانیا، درست است که مسخره، فقط یک دامنه برای یک پسر است. اما بدون ورود به وبلاگ، نمی توانم به یاد داشته باشم چرا.

    از هیئت تحریریه: اگر نسل شما اغلب شروع به رها کردن چیزها، سوالات در مورد فیلم یا تمام وقت برای فراموش کردن چیزی، سعی کنید آن را یک متخصص مغز و اعصاب نشان دهید. و به او فریاد نزنید، لطفا، به طور خاص نیست.

    متن توسط یک نویسنده ناشناس به طور خاص برای pics.ru ارائه شده است

    تصاویر: Shutterstock

    ادامه مطلب