9/11: داستان های پنج بازماندگان در قلب فاجعه

Anonim

9/11: داستان های پنج بازماندگان در قلب فاجعه 38260_1

14 سال پیش، 11 سپتامبر، تروریست ها دو هواپیمای مسافربری را در برج مرکز تجارت جهانی نیویورک فرستادند. این فاجعه، زندگی تقریبا سه هزار نفر را ادعا کرد و تغییر کرد، احتمالا، سیاست ایالات متحده و دوره تاریخ ما. اما هنگامی که ما آن را به یاد می آوریم، ما فکر می کنیم که در مورد سیاست نیست، اما به طور غیرمستقیم نگاهی به پنجره می اندازد، بازتاب می کند: و چگونه می توانم انجام دهم اگر دفتر من در حال حاضر از ضربه نفوذ کند، آتش فلاش می کند و آب را از لوله های شکسته می شکند ؟

بنابراین، ما داستانهای پنج نفر را که در مرکز جهنم زنده ماندند، جمع آوری کردیم. آنها هنوز هم از کابوس ها و احساسات گناه رنج می برند قبل از کسانی که جان سالم به در بردند، هرچند خود را سرزنش می کنند.

فرد ایچر

fred_eichler_low.

فرد، نماینده بیمه 54 ساله، در 11 سپتامبر 2001، در دفتر خود در طبقه 83 برج شمالی در ساعت 8.15 در صبح ظاهر شد. در 8.40 فرد به توالت رفت، اما در جاده چهار همکار را ملاقات کرد و آنها چت را متوقف کردند. Swivel، آنها پنجره را به عنوان یک هواپیما به سمت ساختمان خود تماشا کردند. در 8.46، او به یک آسمان خراش سقوط کرد، همه چیز را در مسیر خود نابود کرد. موج شوک پراکنده فرد و همکارانش در طبقه. پس از آمدن به خود، مرد به نام 911، و پس از آن از طریق خانه به صحبت با همسر، دختران و والدین خود. او مطمئن بود که او هرگز آنها را نمی بیند.

فرد به اتاق جلسه رفت، سه غریبه به او پیوستند.

یکی از آنها، یک وکیل به نام جاناتان جود، 37 ساله، Sobbed: "همسر من اخیرا تولد یک کودک را به دنیا آورد. من دیگر آنها را نخواهم دید. " فرد او را آغوش گرفت و گفت: "ما انتخاب خواهیم کرد."

طبقه به تدریج دود را به تاخیر انداخت، در امتداد راهروها و پله ها از جریان آب از لوله های شکسته عبور کردند. جمع آوری شده با فرش های مرطوب و حوله با یک شکاف زیر درب، تلاش برای متوقف کردن دود. پس از آن، آنها تصمیم گرفتند پنجره ها را باز نکنند، ترس از اینکه هوا شعله را متورم کند.

در 9.02 و 54 ثانیه، ضربه دوم را از بین برد: هواپیما به برج همسایه، برج جنوبی سقوط کرد. فرد و گروهش تصمیم گرفتند سعی کنند از نردبان آتش خارج شوند. اما زمانی که آنها به درب رسیدند، نور در ساختمان بیرون رفت. آنها به اتاق مذاکره بازگشته اند و زیر جداول مخفی شده اند. آنها خوش شانس بودند. در کل، طبقه بالاتر از دود است و گرما خیلی قوی بود که مردم از پنجره ها پاره شده یا پرتاب می کردند

در 9.30 فرد نور چراغ قوه را دید. یک آتش نشان به طبقه خود رسید. او مردم را نجات داد، اما او خود را از دست داد. این آتش نشانی بازماندگان را به پله ها منتقل کرد و در طبقه 78 به سمت راست و به سمت دیگر فرود آمد. در طبقه 20 آنها صدای ضربه جدید را شنیدند. تمام ساختمان فریاد زد، انگیزه باد خاکستر هوا را پر کرد، بر روی دندان ها خرد شد. آن را سقوط برج جنوبی. شمال شروع به لرزیدن کرد. آسانسورها به دهانه ها افتاد، پله ها نوسان داشتند. هنگامی که فرد به طبقه اول رسید، ممکن بود تنها از طریق یک شیشه شکسته خارج شود. در خیابان او از تلفن کسی پرسید و اتاق همسرش را به ثمر رساند. او به تلفن فریاد زد: "اجرای، اجرای، اجرای!" همان آتش سوزی و پلیس فریاد زد. چند دقیقه بعد برج شمالی سقوط کرد.

جانیس بروکس

Janice-Brooks - 2-_105219

Jenis Brooks، 42 ساله، دستیار شخصی، پس از دویدن 20 دقیقه دویدن در امتداد زمین، استراحت کرد. او در طبقه 84 برج برج جنوبی نشسته بود، زمانی که صدای عجیب و غریب را شنید. خارج از دفتر دفتر در همه جهات پراکنده کاغذ پراکنده است. کسی فریاد زد: "اجرای!" جانیس تصمیم به اولین درخواست از رئیس که در لندن ترک کرد، درخواست کرد. یکی دیگر از همکاران به تلفن نزدیک شد، که قبلا اخبار را در تلویزیون پیدا کرده است.

جانیس گفت: "راب، چیزی اتفاق می افتد در اینجا، اما ما درست و رفتن به بیرون رفتن."

مرد در پاسخ فریاد زد: "چیزی اتفاق می افتد!؟ *** جهنم، جانیس، هواپیما به شما سقوط کرد. شما *** از آنجا! "

جانیس به همراه دیگران به پله ها رفت. آنها در 12 طبقه فرود آمدند، زمانی که پیام در امتداد بلندگو منتقل شد که برج پایدار بود، و هر کس باید به مکان های خود بازگردد. جانیس شروع به افزایش و عقب مانده از همکاران کرد. هنگامی که او در نهایت به درب رسید، ساختمان ضربه را تکان داد، زمین را از 78 تا 84 سالگی نابود کرد. پانل های آلومینیومی و مبلمان فولادی به تمام جهات به عنوان یک شارپول گرم به پایان رسید. هنگامی که جنیس و با او در محل فرود آمد، مردم توانستند درب را باز کنند، قربانیان خونین برای دیدار با آنها افتاد. یک زن دست خود را قطع کرد، پستان نوعی از انسان با شیشه های شیشه ای، یک زن دیگر، با چهره خونین، تکرار شد، تکرار کرد که او چیزی را می بیند.

فرود آمدن غیرممکن بود: پله های آتش سوزی سقوط کرد. در دود، بازماندگان به طرز معجزه آسایی درب را به دیگری پیدا کردند، تنها راه پله های حفظ شده. جانیس مدتها کفش های پاشنه خود را از دست داده است و مانند قطعات بطری با کوکا کولوی از اتوماتیک منفجر شده در پاهای خود احساس می شود. فقط در لابی طبقه اول، پوشش داده شده با بدن و قطعات، او بیشتر یا کمتر متوجه آنچه اتفاق افتاده است. پلیس او را پایین آورد و با بقیه به خیابان آورد و گفت: "فقط نگاه نکن. سر راست و اجرا. "

فرانک رازانو

razzano_frank_main-headshot-photo-686.jpg.pagespeed.ce.ed7a3nxdgjj

صبح روز 11 سپتامبر، وکیل مشهور آمریکایی فرانک، در اتاق خود در طبقه 19 هتل Marriot، یکی از 10 ساختمان نابود شده توسط فروپاشی برج های دوقلو، در اتاق خود قرار داشت. او از صدای اعتصاب اول بیدار شد، کاغذی را که در خارج از پنجره پرواز می کرد دید و به رختخواب بازگشت. چند دقیقه بعد یک ضربه دوم وجود داشت. هواپیما به برج جنوبی سقوط کرد که ویندوز فرانک بیرون آمد. شلوغ به تلویزیون تبدیل شد و اخبار را شنید. او هنوز فکر کرد که هیچ چیز نگران نبود، زیرا تمام مشکلات کف 60 سال بالاتر بود. آتش نشانان می آیند، و همه چیز خوب خواهد بود.

فرانک دوش گرفت، لباس پوشید، چیزهای جمع آوری کرد و ناگهان احساس کرد که هتل از توپخانه سنگین اخراج شد: این برج جنوبی شروع به سقوط کرد. وکیل پنجره را از آسمان دید، او دروغ می گوید، به طوری که در حرکت آهسته، کوه های بتن و فولاد. از طرف مقابل اتاق را رد کرد و به دیوار فشار آورد.

تنها دو افکار در ذهن او باقی مانده بود: او عروسی دخترش را نمی بیند و چگونه خوب خواهد بود، به طوری که مرگ او سریع و بدون درد بود.

ناگهان سر و صدا متوقف شد در راهرو پیچیده شده و فریاد می زند: "آیا کسی زنده است؟" کسی جواب داد: "برو اینجا." آتش نشان خود را به پله ها فرستاد. سقوط، برج هتل را در وسط شکست داد، اما پله های بلند مدت همچنان چک شد. من روی آن به طبقه سوم پخته شدم، و آنجا، همراه با یک گروه از مردم، از طریق شکاف در دیوار در طبقه دوم شکسته شد. چند دقیقه بعد، برج شمالی، خجالت زده بود، بقیه هتل را ریخت. تنها لبه جنوبی چند طبقه پایین تر باقی مانده است. آنجا بود که قرار داده شد اما پس از آن او و همراهانش هیچ چیز برای نفس کشیدن نداشتند. هوا به عنوان اگر شامل یک خاک و گرد و غبار بود. مردم، سرفه، سقوط بر روی زمین و پاره شده است. با این حال، گرد و غبار سقوط کرد، و مردم موفق به پیدا کردن یک شکاف دیگر در دیوار و با کمک یک فرش، فرود آمدن به کوه خراب. در آنجا، پلیس به پزشکان کمک کرد - او توسط جمجمه زخمی شد (جایی که دقیقا نمیتواند به یاد داشته باشد).

Pascal Bazzeli

Pascal Baselly با خانواده

پاسکال، مهندس 43 ساله، در آسانسور برج شمالی قرار داشت، زمانی که اولین ضربه شنیده شد. آسانسور متوقف شد در طبقه 44، و پاسکال مردم وحشت را دید، اما تصمیم گرفت تا به دفتر خود در طبقه 64 رسید. او همسر باردار خود را نام برد و از او خواسته بود تا تلویزیون را روشن کند و آنچه را که موضوع چیست، پیدا کرد. هنگامی که او به او گفت آنچه اتفاق می افتد، Bazzeli و همکارانش تلویزیون خود را در دفتر احاطه کرده اند و دیدند که چگونه هواپیما به برج بعدی پرواز می کند. آنها به پله ها عجله کردند و زمانی که ساختمان شروع به سقوط کرد، در طبقه 22 فرود آمد.

Bazzeli تبدیل به یک شخص فوق العاده خوش شانس بود - با یک توده پیچ خورده، او را در 15 طبقه به عنوان یک سرپرست بر روی یک موج بزرگ و یا به عنوان یک قهرمان از ستیزه جویان قرار داد و، که قابل توجه ترین، زنده ماندن است.

در راه پایین بازرگانی، آگاهی را از دست داد و به مدت سه ساعت در خرابه های طبقه هفتم به خود رسید. پرواز از چنین ارتفاع او فقط یک پا شکسته است. تمام همکارانش فوت کردند پاسکال برای مدت طولانی کاهش نیافت تا به کسی درباره شانس فوق العاده اش بگوید، اما شاهد پرواز او بود.

رون diffranchesco

Ron-Difrancesco-Withkids_191334

در طول اولین برخورد، یک کارگزار 37 ساله در طبقه 84 در دفتر خود در برج جنوبی بود. او دود را دید و به خروج آتش رفت. در این زمان، هواپیمای دوم به یک برج جنوبی بین 77 تا 85 طبقه سقوط کرد. diffranches به دیوار یک موج شوک تبدیل شده است، اما او در آگاهی باقی ماند و از پله های آتش زده شد. در راه، او گروهی از افرادی را دید که به او گفتند که بهتر بود تا اجرا شود، زیرا آتش سوزی پایین بود. در حالی که آنها استدلال کردند، گریه در مورد کمک آمد. Diffranchko و همکارانش به صدا می روند، اما رون شروع به سقوط به دود کرد و مجبور شد تبدیل شود.

رون دوباره پله ها را در جستجوی هوای پاک بالا رفت، اما درب های پایانی بعدی مسدود شد. Diffranchko برگشت. آن را به سایت در منطقه ضربه گرفت و در طبقه، در میان دیگر افراد درگیر قرار گرفت. این شروع به پوشش وحشت کرد.

صدای او دستور داد او را افزایش دهد و برود. رون سرش را با دستانش بسته بود، از طریق دیوار آتش شکست داد و از پله ها فرار کرد. Diffranches آخرین فردی است که توانست قبل از فروپاشی از برج جنوبی خارج شود. و به احتمال زیاد، او یکی از تنها چهار نفر است که عموما قادر به خارج شدن از منطقه برخورد هستند.

در نهایت، رون به طبقه اول رسید، جایی که گارد او را به خروج فرستاد. هنگامی که رون به داخل آمد، یک سر و صدای هیجان انگیز بود - یک ساختمان سقوط کرد. مرد تبدیل شد و دید که چگونه در جهت خود دیواره گرم از آتش عجله می کند. دو روز بعد، او در یک بیمارستان با سوختگی در اطراف بدن، کاهش سر و شکستگی نخاعی بیدار شد.

ادامه مطلب