خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند

Anonim

خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند 38192_1
در اینجا شما چنین داستان هایی را می خوانید و لذت خواهید برد که شما تنها فرزند خانواده هستید. و اگر نه تنها، پس شما از آسمان سپری می کنید که این همه با شما اتفاق افتاده است.

شگفت انگیز کثیف

خواهر شلوارهای من را قرض گرفت و حمله اسهال از بین می رود. او چیزی برای من گفت و حتی آنها را شستشو نمی داد، اما فقط بی سر و صدا در گنجه قرار داد. من تنها زمانی شگفت زده شدم که ما بر آنها گذاشتیم.

انتقام ترسناک

من تصمیم گرفتم بیش از خواهر من خرج کنم هنگامی که او خوابید، یک کاسه را با شربت خود قرار دهید. به طور طبیعی، در یک رویا، او را تبدیل کرد و همه چیز را ریخت. خوب، او مرا انتقام گرفت در شب قبل از توپ مدرسه، نیمی از ابروها من را به اشتراک گذاشتند. و در حال حاضر جالب ترین چیز برای 10 سال دیگر است که آن را رشد می دهد.

مانند فیلم ها

خواهر من در استخر هتل شنا کرد، و او چنین است - و اجازه دهید من را به بالا و پیچ و تاب، مانند این شخص در "رقص کثیف". بیا دیگه. من به آغوش او پر می کنم، و این احمق با من بزدل ها و در چنین محافل شکل بر روی اسلحه مطرح می شود. و کل هتل با علاقه به الاغ من مشرف است. من هنوز استخرهای دوست داشتنی دارم

حمله لاما!

خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند 38192_2
من مدرسه را تمام کردم، و خواهرم 12 ساله بود. او حساب من را در فیس بوک هک کرد و به معنای واقعی کلمه آن را با لاما سیل کرد! من نمایه عکس من را بر روی تصویر لاما تغییر دادم. پوشش نیز لاما بود. من متوجه شدم که من در دانشگاه لاما تحصیل می کنم و من در لاما کار می کنم. تمام آخرین وضعیت من به طور انحصاری در مورد لام بود.

و مهمتر از همه - او رمز عبور را تغییر داد، بنابراین من نمی توانستم این لاماهای لعنتی را از حساب من برای یک هفته دیگر اخراج کنم!

آیا شما سرد، دختر هستید؟

خواهر در دندانپزشک مطالعه کرد و وقتی به تعطیلات آمد، با شما نوعی لوله ای را به ارمغان آورد، مثل اینجا، سعی کنید، آن را براق لب بسیار جذاب است. و آن را به من ریخت. من فقط چند دقیقه متوجه شدم که بیهوشی محلی بود. بنابراین من تمام شب را با دهان یخ زده ترویج کردم.

راه طولانی خانه

هنگامی که من کوچک بود، خواهر - همانطور که تصور می شد، او مجبور بود به دنبال من - من را به پارک آوردم. در همان زمان، و با دوست پسر خود ملاقات کرد. ما برای مدت طولانی راه می رفتیم و می خواستم توالت را بپوشم. بطور گسترده. من به خواهرم گفتم، اما او نادیده گرفته شد. به عنوان یک نتیجه، او در نهایت موافقت کرد که تنها زمانی که من، بگویم، بگویم، دست نخورده او را نداشت. و جاده به خانه طولانی بود. تصور کنید که چقدر با دقت راه می رفتم

مراقبت مربوط به

در مدرسه، مس دارای عادت شاداب بود که واشر روزانه را به طور مستقیم بر روی شلوارک بگذارید و در این فرم همه چیز را در واشر پوشش داده شود. خواهر ترسناک ترسید، من قول دادم که او را انجام دهم اما هنوز هم به طور مداوم فراموش شده است.

و هنگامی که من به مدرسه میروم، یک جعبه را با صبحانه باز می کنم - و به جای مواد غذایی 20 استفاده می شود، با دقت خواهر ناز من.

شعبده بازي

shutterstock_11516368.

وقتی اولین دندان شیر را داشتم، پدر و مادرم به من در مورد فید دندانپزشکی گفتند که دندان های من را می برد و هدیه ای را به ارمغان می آورد. و خواهر گفت که پری مو نیز وجود دارد. و قبل از خواب، موهایم را در یک حمله به جایزه اضافی خراب کردم. برای چند ماه ما با پیشنهادات رفتیم.

لحظه ای از شکوه و عظمت

من در حمام آواز خواندم (و باید بگویم، من به شدت آواز می خوانم. یعنی، اینجا درست است)، و خواهر من به آرامی فریاد من را نوشت. و سپس آنها را در مقابل مرد قرار داد، که در آن من پس از آن در عشق با گوشم بودم. من فقط کشته شدم

شما حق دارید سکوت را حفظ کنید

خواهر برنده در ماشین های حافظه یک زن و شوهر از دستبند - پلاستیک، اما آنها مانند واقعی نگاه کردند. هنگامی که والدین به کار رفتند، او را به نشانه جاده در پایان خیابان ما وصل کرد. و آنها را خیلی آسان نبود!

ظروف شرقی

ShutTerstock_120588943.

ما با تمام خانواده در رستوران شرقی قرار گرفتیم. و خواهر بزرگتر من به من گفت که این چیز سبز یک کرم پسته است. من به طور طبیعی یک قاشق کامل خوردم این واسبی بود. به عنوان یک نتیجه، من و سرزنش کردم - من فریاد زد: به طوری که ما خواسته شد که ترک کنیم.

شنا مبارک

من یک سال بود که خواهران قدیم تصمیم گرفتند تا ببینند آیا می توانم شنا کنم. به جای آن، مانند همه افراد عادی، آن را در حمام یا در استخر چک کنید، آنها را در توالت گیر کرده و شسته شده اند.

سخنرانی رسمی

خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند 38192_5
من یک دوست دختر عروسی در عروسی خواهر بودم. و ما باید بگویم طرفداران فیلم "دختران خشک". در فیلم یک لحظه وجود دارد زمانی که قهرمانان شروع به عذرخواهی به یکدیگر برای همه نوع تند و زننده، که آنها یکدیگر را انجام دادند.

خوب، در پایان سخنرانی و نقل قول این فیلم، گفت: "متاسفم وقتی اسهال را در Barnes و Noble Store خندیدید". اما هیچکدام از مهمانان متوجه شدند که این فقط یک نقل قول بود. لازم بود چهره های آنها را ببیند.

برای حیوان خانگی محبوب

وقتی که من در درجه سوم بودم، خواهر من صبحانه من را جایگزین کرد، که من از خانه بیرون رفتم - ساندویچ ها را از بین بردم و به یک بسته غذای سگ ریختم. و من فقط آن را در کلاس یافتم.

نفس تازه

خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند 38192_6
من فقط braces را گذاشتم من نشستم و گفتم، و خواهر من می خواست من را به پایان برساند. من سقوط نکردم و او دئودورانت را در چوب گرفت و از روح من به دهان من آموخت. آیا تا به حال سعی کرده اید دئودورانت را از braces تمیز کنید؟

استخر گرم

وقتی خواهر من و ما به طور کامل بچه بودیم، ما به تعطیلات تمام خانواده رفتیم. استخر شنا در هتل به شدت سرد بود، اما ما به شدت تصمیم گرفتیم از آن لذت ببریم، به طوری که آنها به طور مستقیم به آب یخ صعود کردند. و این عوضی جوان ... به طور خلاصه، او به طور مستقیم به استخر رفت و به من گفت - "اوه، بیا اینجا، آب گرم وجود دارد!" و من کافی نیستم که آمد. من آنجا رفتم

در مشکل پرتاب نخواهد شد

خانواده: 23 داستان خواهران که در معرض یکدیگر قرار نگرفته اند 38192_7
من در مدرسه وضعیت SOS داشتم و از تامپون از خواهر بزرگتر خواسته ام. او گفت که او هیچ، تبدیل شده و به کل مدرسه فریاد زد: "هی، که دارای تامپون، خواهر کوچکتر من در نیازهای شدید است!"

تمام سپرده ها

من 10 ساله بودم و خواهرم در دبیرستان تحصیل کرد. هنگامی که او به خانه دوستان منجر شد - چند نفر از بچه های سرد. در آن لحظه من در اطراف آشپزخانه سرگردان شدم. و من به سرم رفتم تا در مقابل مهمانانش افزایش یابد.

من شروع به لذت بردن از او کردم، خواهر من از بین رفت و در برخی موارد من را گرفت و این آموزش را با من رانندگی کرد. درست در مقابل بچه ها! من هرگز از اتاقم بیرون رفتم وقتی مهمانان داشت.

زالتی

من به نوعی در فرودگاه Zhwakhka نشستم و به شدت به شلوارها ضربه کشیدم. مامان من را مستقر کرد و شروع به رسیدگی کرد. و خواهر آن را تمام فیلم های دوربین فیلمبرداری گرفت و در کل فرودگاه تکان داد: "الاغ تشویق می کند!" ما هنوز این رکورد را در جایی دروغ می گوییم.

فرصت از دست رفته

Shutterstock_131550800.

ما در استخر شنا کردیم، و دو بچه خوب از خواهر من پرسیدند، به عنوان نام من - برای دیدار. او گفت که نام من Gertrude بود. و من به آرامی شنا می کنم، توجه نکنید که چگونه آنها فریاد می زنند "Gertrud!" - من خیلی نامی ندارم

بهترین هدیه

خواهر من اشاره کرده است که یک روز، راه رفتن در امتداد مرکز خرید با دوستان، من یک شلاق را در یک فروشگاه جنسی خریدم. و برای سال جدید تصمیم گرفت به من یکسان بدهد. جعبه کامل واگن، اگر شما دقیق هستید. من یک هدیه را باز می کنم - و همچنین یک کلاهبرداری کامل. و همه به من نگاه می کنند - پدر، مادر، کل خانواده.

کودک هیجان زده

من به خانه خریدم، و من فقط مشکل ماهانه داشتم. من به توالت رفتم و فقط متوجه شدم که تخلیه کار نمی کند. همه چیز به نحوی تصمیم می گیرد که آیا این یک خواهر کوچک نیست، که پس از پنج دقیقه به هر کس که در توالت پر از کاغذ توالت قرمز بود، کامل شد.

اقدامات شدید

خواهر کوچک در توالت نشسته و فریاد زد که این مقاله تمام شد. به طور طبیعی، من نمی فهمم آنچه را که من نمی فهمم و تمام وقت از "چی؟" پرسیدم. با گذشت پنج دقیقه به پایان رسید، او اظهار داشت که اگر کاغذم را نیافتم، فرش را می گذراند. من دوباره: "چه می گویید؟ من نمی توانم بشنوم! " من فکر کردم او شوخی می کند. و این Malyavka به طور طبیعی حمام را ترک کرد و بر روی فرش راهرو نشست. درس جذب می شود

منبع

عکس ها: Shutterstock

ادامه مطلب