تند و زننده، که ما را به ما همکاران کرد. PICS.RU داستان ها را جمع آوری می کند

Anonim

گاد

به هر حال ما به یاد می آوریم که چگونه آن را در دفتر نشسته بود، با افراد مختلف. خیلی متفاوت. گاهی اوقات هیچ چیز، گاهی اوقات خوب است، و گاهی اوقات به طوری که در یک افسانه می گویند ...

به عنوان مثال، یک دختر یک همکار داشت که از هر کسی که سعی کرد جلوتر از زمان برود، حتی اگر همه چیز ساخته شد و فورا آزاد شد، کارفرمایان بالاتر را منتشر کرد. آنها به طور مستقیم در شبها در فضای باز رفتند و هر کس نشست و با دندان ها نشسته بود.

GAD2.

یکی از مادی ها بیش از حد تنبل بود که در بسته کمد کمد کابینه با کفش یک همکار متنفر پیدا شود و به این بسته از بقایای سالاد با مهنز ریخت. در روز جمعه، به دوشنبه، آن را قوی تر شد. چگونه آنها محاسبه کردند؟ بله، تعداد کمی از مردم در این دفتر چنین سالاد را خوردند، به خوبی، و محاسبه می کنند که چه کسی در روز جمعه باقی مانده بود. گربه همکار، به شکل خالص.

دبیر شورای پایان نامه، نظر داشت که چه کسی ارزشش را دارد و چه کسی نباید نامزد علم باشد. فقط این را می توان با این واقعیت توضیح داد که در آرشیو قالب های اسنادی که او را به من فرستاد، و همچنین تمامی پایان نامه های دیگر، هیچ یک از الگوهای مهم وجود نداشت. توسط 14 صفحه که من بر روی زانویم می دانستم، همکاران دیگر من در نیم ساعت در حالی که من در دفاع بودم، ساخته شد. ممکن است آن را برای یک خطا انجام دهید. اگر دو هفته قبل از آن، این نبود که او "فراموش کرد به من بگوید (و تنها من) در مورد تغییر اخیر استاندارد منابع (آنها مجبور به انجام 10، و 11 در اندازه)، به عنوان یک نتیجه از آن من مجبور شدم طرح بندی را با حفظ تعداد صفحات اصلاح کنم (فونت لینک ها را افزایش دهم. 5 صفحه رو به رشد را بدون تغییر معنی و البته، شماره گذاری جدول محتویات) را حذف کنید، 6 نسخه جدید را چاپ کنید ، در سه دفاتر مختلف وارد شوید، آنها را مطابق با الزامات قرار دهید و شش دفاتر دیگر را منتشر کنید.. رئیس مشترک ما در نهایت من داوطلب بود، اما از این از این ناپدید نشد.

پس نمی دانست چه کسی بود همکار من روی میز جعبه شسته و رفته با فلاپی دیسک بود (بله، مدتها پیش بود). کسی برای پیدا کردن و قرار دادن یک جعبه مغناطیسی صنعتی قوی نبود.

من یک رئیس داشتم که در صندلی در صندلی در صندلی سوار شد و به طرز شگفت انگیزی با بینی خود در کواوا تکان داد. من 19 سال بود، و من نمیتوانستم احساساتم را بفهمم - این مسخره یا ضروری است تا به نوبه خود و آن را به صورت بدهد

GAD3

یکی دیگر از بدبختی کمد لباس. کت خز جدید سوراخ را روی پشتش بریزید. از داخل، بلند کردن پوشش. دختر در ماشین یک مرد جوان به خانه رفت، به طوری که گزینه "در مترو" حذف می شود. Pucklanched، تخریب به دوختن، به کار در downpun رفت و پایان گوش را حفظ کرد.

دبیر آشپز، ارائه دختر را در ارائه ارائه کرد، همه گفتند که او بیمار بود، این نخواهد بود، سازمان دهندگان مبارزه با مشکل را شکست دادند. هنگامی که دختر متوجه شد، از جایی که پاها رشد می کنند، وزیر امور خارجه، لبخند می زند، به آرامی، گفت که او از طریق تلفن هشدار داد. تماس ها واقعا بود، زیرا ارکرها دائما حل شدند. آشپز تصمیم گرفت تا درک کند، آماده سازی ماهانه سخنرانی به عجله رفت.

من در کار سرگرم کننده بودم هنگامی که یک کامپیوتر باز را با یک کد عجیب و غریب دیدم، صعود کرد و به صورت تصادفی از شخصیت های مختلف دستور داد. ما قبلا می دانستیم که او احساس عجیب و غریب از طنز داشت، و هنگامی که او به صاحب کامپیوتر آمد، چرا جهنم در کار خود ادامه داد - آنها این سوال را در اتاق سیگار کشیدند. اما یک قطعه کد مجبور بود دوباره انجام شود.

gad1

ما یکی داشتیم من به آشپزخانه مشترک رفتم، من یک کوزه دختر همکار را با قهوه داغ دیدم و یک ژست وسیع را از قفسه بندی پشت سر گذاشتم. دختر برای یک لیوان بازگشت و با او به مذاکره رفت، نه پودستوا - جوان، غیر نوشیدنی، یک روح ناآشنا. نه تنها نیمی از هوا نشسته در میز، هوا را با ناخوشایند بزرگ کشیده، بنابراین او خسته، سرفه و خواب. و او حتی پنهان نکرد. "اما آنچه، او از هر یک از شجاعت جلوگیری نمی کند، هکتار

این مرد در شبکه فروش تلفن کار می کرد و به سمت چپ مشغول به کار نشد، زمانی که متوجه شدم که حذف وی در جعبه های تلفن های جدید در پوشه ها تغییر می کند (که او در مورد چیزی ظاهرا نامرئی بود)، اما چنین جعبه ای به فروش نمی رساند، اما به طور عادی قرار می گیرد بالا. مرد جوان این رئیس را به دست آورد، او - "آیا می توانید ثابت کنید؟ شما نمی توانید، خیلی خاموش باشید. "

دختر از تعطیلات کار کرد و متوجه شد که میز او یکی دیگر را گرفته است و مواد کارش به آن پرتاب شده اند. همه چيز. و اموال شخصی نیز. به سوال مشروط "چه جهنم؟" مهاجم به دوست دختر نگاه کرد و به آرامی گزارش داد که هیچ چیز در جعبه ها وجود ندارد. همان زن و شوهر، لپ تاپ خدمات یک همکار دیگری را برای اصلاح تحت نوعی بهانه ای از آن قرار داد. لپ تاپ در دفتر ذکر شده است، مردم آن را مشخص نکردند که به طور خاص آن را مشخص نکرده است.

قدردانی از همکاران، که فقط وسواسی بیان، عرق و یا سر و صدا خوردن. بگذار آن بدترین باشد، با آنچه که هر کس باید با آن مواجه شود!

ادامه مطلب