لاک پشت ها و گربه های آموزش دیده، محافظت از کتلت ها. حیوانات خانگی خانگی خانگی

Anonim

حیوان خانگی
کسی که حیوانات خانگی را نگه می دارد می داند که گاهی اوقات آنها قادر به شگفتی های واقعی هستند. بله، و در فاصله بین معجزات از ما شگفت انگیز نیست. ما از خوانندگان خواسته ایم که در مورد چگونگی استفاده از موارد مورد علاقه خود به آنها بگویند.

گربه Marselyaza برای من با یک الکمر کار کرد - با مشکلات بر روی آن، اگر یک عادت وجود داشته باشد، سرش را تکان داد. مهم نیست چند گربه، هیچ کس نمی توانست ...

***

هنگامی که ما تعداد زیادی موش صحرایی داشتیم، موش های صحرایی YOZH در یک قفس جداگانه زندگی می کردند. زنان در دو سه نفر (سه سلول سه) زندگی می کردند. Hergehog یک زن مورد علاقه داشت. تمام سلول ها به طور طبیعی قفل شدند. نه تنها قفل شده بلکه سیم پخته شده نیز قفل شده است. و پس از آن پس از زن عزیز، جوجه تیغی شروع به جریان کرد، در شب من زیر را دیدم. Yozh قفس خود را باز می کند، باز کردن و، جایی که لازم است، سیم را بر روی سلول خود قرار دهید. این به قفس یک زن محبوب می رود، از بین بردن سیم، باز می شود. و پس از سه ساعت، به ترتیب معکوس: به نظر می رسد، سلول زن را بسته می کند، آن را خیس می کند، به خودم می آید، بسته می شود (!) و وانمود می کند که همه چیز صعود می کند، همانطور که بود.

***

این هزینه گربه ما برای پوشش بالش است - چگونه او تقریبا بلافاصله به خواب می رود. اگر چه پنجه وحشی و دم شدید بود. به نام - راحتی متصل شده است.

***

ما Dachshund Sonya، زمانی که پسر من متولد شد، بلافاصله خود را در nannies ثبت کرد. ما یک پرستار رادیویی را خریداری کردیم و این سگ خرید بی فایده بود همیشه خواب خود را خاموش کرد و تقریبا شروع به تکان داد، بلافاصله به من زنگ زد.

***

دومین گربه ما، جکی، دوست داشت به عنوان یک سگ بازی کند. ما به او فریاد زدیم "Aport" کارامل انداختیم و آنها را به ارمغان آورد. شما می توانید در قفسه ها، در گنجه پرتاب کنید - چه نوع سگ می تواند بر روی گنجه پوست کند؟

همان گربه طعم صعود بر روی قفسه ها و صحبت کردن کتاب از آنجا. شما نشسته اید، کسی را لمس نمی کنید، و Tyutchev به شما می افتد. و او به کلید ها و تلفن های همراه گفت.

و اکنون یک گربه زندگی می کند که دوست دارد به تماشای بازی های کامپیوتری مانند GTA یا Assassin Creed، ستیزه جویان و ماجراهای در تلویزیون و اساسا بر روی چاپگر تبدیل شود. او متوجه شد که کدام دکمه وجود دارد، آن را گرم می کند، سپس به سرعت پرش می کند و به نظر می رسد به دوم از دستگاه و گوش دادن به نویز و متولد. برای چند ماه، این سرگرم کننده او را ناراحت نمی کند.

PET2.
همان گربه ما را مجبور می کند آن را بر روی دسته و سوار بر آسانسور. صبح، هنگامی که روزنامه را می گیریم، در پاها و پک ها چرخید، شما می توانید بر روی پشت خود را پرش کنید، دستان خود را بر روی خود قرار دهید و به آسانسور بروید، آرام باشید و شروع به گریل کنید. چرا او به آن نیاز دارد - روشن نیست. پیش از این، هر روز خواستار شد، در حال حاضر کمتر، اما اگر تعداد زیادی از روزها وجود نداشته باشد، آن را شروع به تقاضا می کند، آن را در راهرو قرار می دهد و هر کسی را با یک نگاه کوچک، به معنای سوار شدن است.

***

گربه های من خیار شور را خوردند و به ما سفر کردند: حفره ها در تمام چیزهای پشمی سوزانده شدند.

***

همسایه Cockada و Pusting زندگی می کنند. فرش ها از چاقی رنج می بردند و همسایه او را در رژیم غذایی نگه داشت. هنگامی که او یک کاکاتو گرفتار شد، زیرا او از طریق قفس برش میوه ها و دیگر جالب ترین طوطی ها پوشیده شده بود. رژیم غذایی عبور نخواهد کرد!

***

گربه Kozya به ما تحمیل شد تا خودمان زندگی کند، و در یک سال او Musya را به ما آورد، به شدت باردار. Musya به سه گانه تولد داد، آنها تا زمانی که بچه گربه ها توزیع شد، آنها را به دست آوردند. Ksuu به تانچس خود را بر روی شکم باردار من، Tapeck کودک، و زمانی که کوروش متولد شد، به او در Crib منتقل شد. کوروش بهتر بود با او اطمینان داد. گربه لوتر زمانی که من به حمام می روم بسیار نگران هستم. نشسته و انتظار می رود زمانی که من ترک کنم به طور مداوم به نظر می رسد حمام تصدیق می کند، نشسته در کنار، سینک فقط دوست دارد، اما روح ها اختراع ASSK را در نظر می گیرند.

***

یکی از گربه من گوجه فرنگی خورد. راست می توانید بگویید، فریاد بزنید اوچا و سیگار کشیدن. و او یک بار است، زمانی که مادربزرگ خانه از دست رفته آگاهی و هیچ کس، به جز گربه، چهره اش را لیسید، تا زمانی که بیدار شد. او مجبور بود دارو مصرف کند، و او را فراموش کرد، این حمله را برداشت، اگر نه یک گربه، او به آگاهی نرسید و یک حمله ساده به حمله قلبی تبدیل شد.

***

Pog Monia در خانواده هنرمندان زندگی می کند. و آن را به چالش کشیدن کوزه ها با رنگ. یا آنها را می کشد، با خوشحالی کف انتزاع. و او خودش انتخاب شده است. او گوشت تری با ریش است. بنابراین این ریش آبی بود، و هر رنگ. یا رنگ ها را می خورد و سپس ... تمام رنگ های رنگین کمان را نصب می کند. چیز خنده دار این است که دوره "رنگارنگ" در یکی از هنرمندان اندی واراهول بود. بله، و در دیوارهای گالری چارلز گالری از زمان به زمان ظاهر می شود. سپس کریس گم شده است، سپس پیترو منزونی. بنابراین، ما شوخی می کنیم که سگ ما نیز یک هنرمند است. پست مدرنیست و در حال آماده شدن برای تسخیر گالری سای است.

***

زن سبک و جلف جوان من متوجه شد که تمام شادی های زندگی (غذا) از یخچال و کابینه بعدی آمده است. هنگامی که زمان آمد به گربه پرسید، این دو دستگاه را با الهام مشابه پاک کرد. بقیه هرگز علاقه مند نبوده اند.

***

چوپان قفقازی، بزرگ، ناوشکار، زیبا و دوستانه. در پارک، ما اجازه می دهیم که او بدون یک دست کمربندها بیرون برویم. هنگامی که نوجوانان با موسیقی با صدای بلند به آنها منتقل شدند، به آنها متصل شدند و به موسیقی و لبخند زدند. هیپ هاپیر، این یک نمایش فراموش نشدنی است. او به صورت دوره ای Daryled با وعده های غذایی: دو "یک قطعه غذا را از یک کاسه به کف قبل از شروع غذا گذاشت. همه، و در نهایت قطعات بسیار دسر هستند.

***

نایاشا (گربه) هنگامی که او به بالکن می رود، روی پنجره ها نشسته و به نظر می رسد به خیابان، و در خانه، همیشه در خانه است. به درستی - او چه چیزی، متولد شده در خیابان، این خیابان را نمی بیند؟

***

راجر موش من یک قطعه عظیمی از روه توپز را به سرقت برده بود، او را به لانه اش برد، و آنجا ... من نمی دانم، تحسین، پرستش، پرستش، و یا چه، اما همراه با ذخایر مواد غذایی نگه داشته شده است.

***

Babushkin Vasily، که در بخش خصوصی در یک پیاده روی آزاد زندگی می کرد، ما را از بعضی از خانواده های دیگر تغییر داد - از جایی کامل و درها آمده است (ما درب را به خانه در سمت چپ در سمت راست قرار دادیم، او نیز به سمت چلد ریختیم )

***

Crow Corvin من، (مرد، یک گاو نیست، یعنی کلاغ خاکستری نیست)، دفن شده و اثر، زمانی که زمان آمد، یک زن و شوهر را انتخاب کرد. و این مادر من بود. مراقبت از او، خوب، من سعی کردم به همسر، البته، نه بدون آن. برای درک وضعیت، مهم است بدانیم که کلاغ ها مونوگا هستند.

***

گربه گربه در "قلب سگ" یافت و گرم شد که صفحه دقیقا جایی که "این گربه ها دیروز سولفات - به سرقت رفته بود ..."

***

گربه موندا به فرزند من تبدیل شد. ما آن را روی کف بر روی پتو، به مرکز قرار داده ایم، و در لبه ها اسباب بازی های روشن پیچیده شده است. اما Fizuch در لواف کوچک محدود به پیوست به نزدیکترین و این است. و شما اهمیتی نخواهید داشت - فریاد بزنید، و بیشتر خزنده نیست، اما دروغ می گوید. سپس گربه نصب شد - او در گوشه مقابل قرار داشت، منتظر بود تا زمانی که سقوط کرد، اجازه داد تا او را به عقب برگرداند، از دست زنجیره ای خارج شد، و پشم را ترک کرد و به گوشه ی بعدی منتقل شد. دو ساعت می تواند پتو را خیلی زیاد رانندگی کند. و فقط یک پتو روی کف، بدون یک کودک، او به هیچ وجه علاقمند نبود. و همچنین به غذاهای عمومی آمد، اگر یک کودک بیدار شد، و من را پشت سرش گرفت، رانندگی به اتاق، من را تماشا کرد تا او را بخورد، و سپس با مهربان به آشپزخانه آزاد شد.

***

گربه ما طعم خیار اسیدی، تماشای کتلت ها و شرکت در پخت و پز بورچیزم. اگر ما بدون آن شروع کردیم - تلخی در چشم و خشم مرگبار! هرگز چیزی را از میز به سرقت برده اید و دیگری را نگرفتید. چنین نگهبان نگهبان هر سگ خواهد بود!

***

سگ من دوست داشت در اطراف سقف سارای اجرا شود. او یک بلوز بزرگ و بزرگ بود و بدون مشکل زیاد پرش کرد.

***

لاک پشت به نحوی غیرقابل انکار بود، بزرگنمای بزرگ من را شنیدم. اگر مادربزرگ به مادربزرگش گفت: "نه، به عقب برگردید!" مستقر و چپ او همچنین صبح به من نگاه کرد. در اتاق تلنگر شده، در وسط متوقف شد، بر روی پا بلند شد و به پوسته بر روی زمین گفت.

***

گربه من نور را در راهرو روشن کرد، اگر ما در خانه نبود. او از انتهای دیگر راهرو شتاب گرفت و پرش بر روی سوئیچ شد. نسخه ما - به این ترتیب باعث شد ما، یعنی چیزی شبیه یک اقدام مراسم. از آنجا که اولین چیزی که ما انجام دادیم، به خانه آمدیم، در راهرو در راهرو نور بود.

***

و ما یک گربه داریم وقتی متوجه شدم که ما موش ها و پرندگان را نمی خوریم، شروع به آوردن غذای انسانی به ما کردیم - ما در روستا زندگی کردیم و بسیاری از تابستان در خیابان غذا خوردیم .. معمولا این بقیه بود نان نان، که سگ را با توله سگ هایش گرفت - به نحوی یک گربه، می توان دید، آن را دیده می شود، خیلی سپاسگزارم که او نمی تواند شکار را در ورودی به حیاط انتقال دهد ...

PET1.
اما هنگامی که مادر به دروازه به انگشتان عجیب و غریب تبدیل شد و دید که از طرف آن را دید، او نشسته بود، و او یک طبقه از یک سوسیس خوب در دندان های خود را! و نشسته، منتظر کسی از ما می گیرد - و سپس برای سگ ها بسیار چاق است. و با ما، پس کمی با امور مالی کمی تنگ شده بود، بنابراین شکار به اندازه کافی به کار گرفته شد.

***

گربه قدیمی تر می خورد پیاز، تربچه، لیمو با پوسته ها، مربا از Kizyl (استخوان هاست) و به طور کلی همه چیز که به آن متصل نیست. گربه متوسط ​​دارای انبار اسباب بازی خود است - جعبه کفش با یک درب. هنگامی که او می خواهد بازی کند - جعبه را باز می کند و نوعی اسباب بازی می شود. و گاهی اوقات اسباب بازی های پراکنده خود را جمع آوری می کند و یکی را به جعبه می برد. و سپس آن را بسته است. از آنجا که دستور باید در اقتصاد باشد.

***

گربه گاهی اوقات خود را در گنجه بسته می کند.

***

گربه بزرگ، در روسیه، اتهامات اتهامات در تاریکی، حیاط را در یک برنج از 8 قطب و کمربند در یک ردیف قرار داد. من نزدیک نشستم و پاسخ دادم، پس هر شب، قبل از آن هرگز به ارمغان آورد، قبل از آن که هرگز نبود. در اسرائیل، جایی که گربه ها دریا هستند، در دهه گذشته یک نفر از 5 قطعه (خانگی و مهر و موم های مهربان را ذخیره کرده اند) عجیب و غریب تشخیص داده شد و تشخیص داده شد. و سپس آن، یا مجاور، تشخیص داده شده توسط مادر است. سرطان، خون آشام از خونریزی، یک بار دیگر سرطان، پنومونی مقاوم به آنتی بیوتیک، دوباره سرطان. او معتقد است که همه چیز هنوز هم زنده است به لطف آنها، آنها می گویند، آنها این بیماری را از او کشته اند. من Pragmatics دارم، به جز "این همه تصادفی است!" هیچ توضیحی وجود ندارد

***

سگ من، بگل، سینه های من را از لباس های خود می خورد. من آنها را پیدا کردم، خزنده، در Dresser - جعبه ها را باز کرده و به دنبال تپه ها از لباس های شنا و سوزاندن تسمه ها. و قرار دادن هنگامی که این را کشف کردم، یک چمدان را در شب قبل از خروج بسته بندی کردم. آنچه که ما نوزادان بی شرمانه از زباله های تازه متولد شده را ترک کردیم - در شب به پسر من رسید. او نزدیک او نشست و شروع به مرگ از عشق - Murch، Torogal Peta. و او به همه چیز که Franto از زیر پتو بود، به لیسیدند. شخص ساده و معصوم ضعیف آموخته به خواب زخمی مانند یک پیکون، اما کمک نمی کرد. او بیدار شد و راه می رفت، به من شکایت کرد. Marked Cat Semen بعدی رفت - در حال حاضر ما همه با هم بودیم و ممکن بود ما را به صورت انبوه لیس بزنیم.

PET3.
هر شب تکرار شد، تلاش برای بستن درب به مهد کودک منجر به گریه شد، به طوری که اگر حیوانات فقیر در نقطه می میرند. گربه من، که برای سال ما 5 بار نقل مکان کردیم - 6 بار، دیدم که من یک چمدان خرید بود - من به دندان هایم رفتم Ikey سفید بز - اسباب بازی های مورد علاقه او، رفت و در حمل و نقل خود را با بیان خود را با بیان در صورت خود، "شما همانطور که می خواهید، و من قبلا جمع شده است."

***

طوطی Wavy به آهنگ های گروه "نانا" رقصید. چیزی بود در برخی موارد ما موسیقی را خاموش کردیم. آنها می ترسیدند که قلبش ایستادگی کند

***

UHD من در دست من هیجان زده است. در کامل جدی ارگان Mating نهایی را می کشد او دوست دارد زمانی که آن را در حال ضربه زدن، خراش و صعود تمام وقت، اگر چه معمولا به Akhatin ناخوشایند است.

***

برخی از گربه ها قطعا زبان انسانی را درک کردند. هنگامی که یک گربه رنگ شده در Overexpatch داشتیم. و میزبان خانه، کیتی هوشمند ما بود. در برخی موارد، شوهرش نیاز به کشیدن گربه از زیر میز، جایی که او در شمع چیزها مخفی شده بود (ما نقل مکان کردیم). و شوهر در قلب گریه کرد: "بله، چه چیزی، هیچ کس به گربه این از جدول کمک نمی کند تا رانندگی کند!" بلافاصله، Basya به اتاق پرواز کرد، گربه را به خاطر میز لگد زد و با عزت بازنشسته شد.

هنگامی که من به تنهایی در خانه بودم، من چیزی را در آشپزخانه انجام دادم، و ناگهان (یک سال جدید) از هیچ جا برای برداشتن یک پشه بزرگ بود و به سمت راست پرواز کردم (و به دلایلی من به وحشت غیر منطقی هستم). من فریاد زدم، از جایی از عمق آپارتمان، همان بابا، پراکنده شد و به امور خود ادامه داد. و بنابراین او اغلب انجام داد.

***

در دوران کودکی دور من، دوران نرده ها در اطراف نرده ها مانند گربه ها راه می رفت. نمایشگاه! در زمستان، نرده های دو سه متر بالا - برای ماه های برفی طولانی - آنها به دلیل snowdrifts بالا، کوتاهتر از سه چهارم بودند. سگ های من برای پیاده روی در امتداد لبه استفاده می کردند و آزادانه آن را در تابستان انجام دادند. با توجه به زنجیره های نرده، آنها حتی بر روی سقف های کم و ناشناخته صعود کردند و در آنجا قرار داشتند.

***

گربه از دوران کودکی در یک گلدان کریستال ایستاده روی میز قهوه خواب بود. هنگامی که او رشد کرد، به سختی آنجا گذاشت، اما به شدت با تمام توانش صحبت کرد.

***

سگ در خواهر، یک چوپان آلمانی شفاهی، آموخته بود که در یک زمزمه پوست کند. آنها دیوارهای نازک داشتند، من هیچ نظری ندارم که چگونه آن را ذوب می کرد. هنگامی که او توسط لیل زمزمه شد، بسیار ترسناک بود.

مقاله Lilith Mazikina تهیه شد

ادامه مطلب