PICS.RU بخشی از مخاطبان خود را مطرح کرد و خواسته بود که در مورد بدترین هدایا، که آنها تا به حال از نیمه قوی بشریت دریافت کرده اند، بگویید.
صادقانه - ما معتقدیم که چنین اعمالی را می توان در مردان ما دفن کرد.سیب زمینی
من با 10 کیلوگرم سیب زمینی در یک کیسه 8 مارس ارائه شد. چرا؟ از آنجا که من در Griee مالی بودم، و هنگامی که دوست پسر پرسید چه چیزی به شما بدهد، من به شدت گفتم: "بله، حتی سیب زمینی دادن یا". " در واقع، به عنوان یک هدیه دریافت شد.
بانک برای کوکی ها
آیا گاوها را می خواهید؟ من آنها را دارم. شوهر آینده ارائه شده در دوره نانوایی نامزدی. این یک بانک برای کوکی ها است. ارتفاع تقریبا سانتیمتر 30. خوب، چی؟ و میمی، و در مزرعه مفید خواهد بود. اما، اول، من کوکی ها را نمی خورم، دوم، چنین سبک شاد، کمی با سبک آشپزخانه من همخوانی نداشت و سوم، این زباله تنها در قفسه بالایی از قفسه معلق به نظر می رسید، بنابراین برای دریافت آن، داشت برای صعود از نردبان مینی. بله، و به طور کلی، ایده گرفتن کوکی ها از خوشه یک گربه فریبنده سفت است، من می خواهم به شما بگویم ...
گنوم باغ
این گنوم به من در دوسالانه دخترش داده شد. او وحشتناک، بزرگ و غیر قابل درک است چرا شما نیاز دارید. من 10 هکتار از چمن، گل رز، جایی که باید این نرمافزار را قرار دهم؟ در نتیجه، آن را بین خانوار و توالت قرار می دهد، چهره به همسایگان ما دوست نداریم. و بله - در شب بهتر است به توالت بروید - شما آن را در این مورد تسخیر خواهید کرد و به اندازه کافی دریافت خواهید کرد.
هدفون
این یک هدیه از همکاران مرد برای تولد است. مثل یک ماه، من به طور فعال به طور فعال پرسیدم که روح من چه خواسته است. من توضیح دادم که لوازم آرایشی (یا یک کارت هدیه بر روی آن) در نقطه بسیار خواهد بود! اگر من فکر می کنم، نه یک نقشه، سپس تقریبا سایه های رژ لب و سایه ها و نام تجاری دیکته شده است. در نتیجه، حدود سه روز در اطراف من، هر کس چنین اسرارآمیز و "اشاره کرد"، چنین هدیه ای که خریداری کرده اید، به طوری که شما مستقیما از شادی می میرید! این بهتر از شماست! خوب، من واقعا عجله کردم ... و آنجا این است .... هدفون! علاوه بر این، من با موسیقی علاقه مند نیستم! از کلمه به طور کامل! هنگامی که، سرکوب اشک ها و، تظاهر به چقدر در این "گوش" پنهان شده بود، پرسید: "چرا اینطور است؟"، پاسخ به این نتیجه رسید: "خب، همیشه می گویید که ما در دفتر ما بسیار پر سر و صدا ...
نام موش صحرایی
شوهر یک موش برای تولدش را با یک خانه، لازالز و سایر دیزنی لند موش صحرایی ارائه داد. به سوال "چرا" پاسخ داد - "خوب، او چنین چشم های ناگوار، مانند شما، زمانی که شما در رژیم غذایی است. بیایید او را مهره ها ببریم. " وووشا با ما 5 سال زندگی کرد، من او را لمس نکردم، شوهر من خود را آرام کرد و با این هدیه BRR جان سالم به در برد.
سوان چینی
این مرد در چین جمع شده و قول داد که لباس ابریشم چینی را با یک گلدوزی دستی به ارمغان بیاورد. وب سایت فروشگاه را نشان داد، گفت که سبک را انتخاب کرده و به جای لباس این قوها زشت را به ارمغان آورد !!!! تایپ به عنوان "نماد عشق ما" ... اولین چیزی که کسی گفت، چه کسی آنها را بر روی میز دید - اوه، چقدر ناز، این مادربزرگ به شما داد؟
دستبند برای 2 یورو
این دستبند لوکس (مهره های "تحت مروارید" بر روی یک لاستیک)، در سال 2005 برای 2 یورو در خیابان در خیابان پاریس توسط دوست پسر سابق من، یک مرد غیر اروپایی خریداری شد. فقط یک رویا. دوست دختر من اغلب به او در لحظات دشوار به او نگاه کرد به یاد داشته باشید که در آن لبه های خوب و بد است. نادر فاسد من آن را لرزان
"Lisenok"
این پر شده است (بیش از نیم متر در ارتفاع و نیم متر در پایه، و نه نور)، آن را به عنوان "روباه" ارائه شده است. به نظر می رسد که یک مرد 35 ساله را در اختیار داشت. برای چه تعطیلات - من به یاد نمی آورم، اما من به یاد داشته باشید که آن را "لیسیکوف" نبود، و او "دستور داد" به خصوص و "منتظر زمانی که آنها به ارمغان آورد". حیوان کوچک در یک بسته بزرگ سلوفین در گنجه نگهداری شد. این مرد بسیار متهم بود که حیوان در سلوفان نشسته است. سوال من این است: "چه باید بکنم؟" پاسخی پاسخی نداشت
اصلاح موضعی
من از یک مرد جوان دریافت کردم که در آن زمان یک رابطه عاشقانه در آن زمان، در روز تولد اصلاح شده بود. با کلمات: "خب، شما شکایت کردید که شما صدمه دیده اید." دفع به طور خاص از طریق فروشگاه آنلاین. من نمی دانستم، آیا من از چنین مراقبت هایی که من از مرگ از چنین مراقبت هایی برخوردار بودم، این کار را به آن می کردم.
سگ روزانه
در طول دوره تحصیل، شوهر آینده من از آنچه که در تاریخ 8 مارس به من داد، پرسید. به عنوان یک طرفدار دفتر، من از یک دفتر خاطرات با یک نوت بوک پرسیدم. او خریداری کرد دفتر خاطرات "سگ مورد علاقه من". همانطور که من به یاد می آورم، ممکن بود وزن، طول، نوع پشم را ضبط کنید.
جعبه خالی
روز قبل از من، شوهر آینده من از من پرسید، چه اندازه من حلقه ها را می پوشانم. پس از آن ما با پدر و مادرش و صبح روز تولد من زندگی کردیم، همه آنها در جایی "راز" رفتند. من منتظر بودم که آنها را پیش بینی یک هدیه زرق و برق دار، امیدوار باشم، امیدوار بودم که الماس ها باشند. پس از بازگشت، آنها به من یک جعبه بزرگ ارائه دادند، و با پیش بینی منتظر واکنش من بود. جعبه را باز کرد و یک جعبه جواهرات چوبی بزرگ وجود دارد. خوب، من فکر می کنم چه نوع Sidere، در داخل دقیقا حلقه! ناامیدی من وقتی که من کشف کردم سکه های گیر در داخل جعبه در جعبه در داخل جعبه. من آماده بودم که در جای خود بمانم، به سختی اشک را حفظ کرد.
میکروسکوپ
و من می توانم یک میکروسکوپ را برای چند هزار دلار، به سالگرد عروسی اهدا کنم !! من توبه کردم، همیشه به شوهرم گفتم که کاملا علیه هدایای عملی خانگی مانند مجموعه ای از سس های با کیفیت بالا و یا یک مدل جدید جارو برقی، که او دست های خود را تکان داد و گفت که او نمی تواند به این نتیجه برسد: "مردم چه فکر می کنند در مورد من، چون هدیه باید شخصی تر و دلپذیر تر از مفید باشد! " ظاهرا، میکروسکوپ هدیه ای از سطح دیگری بود که من از آن قدردانی نکردم. پاسخ این بود که ناامید من بود: "به نظر می رسید که شما گفتید که از دوران کودکی من رویای یک میکروسکوپ داشتم."
سه پایه برای دوربین
من با شوهرم برای آخرین سال جدید یک سه پایه برای یک دوربین ارائه شد. این به رغم این واقعیت است که من عکاس نیستم، Fotik ما یک آینه خصوصی داریم و از آن استفاده می کنم. در مورد شگفتی من در مورد یک هدیه - او پاسخ داد - "خوب، شما گفتید که شما نمی توانید تصاویر زیبا را دریافت کنید،" و بسیار متهم بود: "شما نمی خواهم". در این NG، من هزار روبل از او دریافت کردم، کاراکول نورد، با کلمات "بابا نوئل در حال حاضر نمی دانند چه چیزی به شما بدهد!" ظاهرا لازم بود که در سه پایه شادی ...
برگه برای کتاب ها
این نشانه برای کتاب ها برای سال جدید ارائه شد. نه در روز معمول ماه مه برای افزایش خلق و خوی، یعنی سال نو. در حالی که من آماده شدم و اختراع کردم، شوهرم را برای هدیه نجات دادم و نجات دادم. voila وقتی که من آن را کردم، فکر کردم که این یک "خلاء" بود و زمانی که ساعت دوازده تلاش می کرد، چیزی وجود خواهد داشت !!! اما - "فیکسون".
اهدا توسط خرس های سفید
من به تایلند پرواز کردم و منتظر بودم وقتی که من خوبم. علاوه بر این، او قول داد که با یک هدیه پرواز کند، که من بارها گفته ام، به این ترتیب علاقه من را می گیرم. او وارد شد، و با آستانه ارائه جعبه (لازم است، از طریق دریا و اقیانوس ها کشید!). خوب، من فکر می کنم احتمالا شگفتی عالی خواهد بود. جعبه را باز می کنم و یک خرس عروسکی و کاغذ وجود دارد. - این چه چیزی است؟! - من می پرسم. "من،" می گوید، از نام شما از نام شما Mishik در شمال اهدا شده است ... چنین سازمان وجود دارد ... من باید خودم را در دست بگیرم. - خوب، و چقدر، می گویند، خرس ها از من گرفته شده است؟ - 3000 روبل
ماشین چمن زنی
من در کلبه بودم و شوهرم در شهر بودم. او هر روز من را صدا زد و گفت که یک هدیه فوق العاده در آخر هفته به ارمغان می آورد: "شما به طور مستقیم از زمانی که می بینید." برای هفته من هر کس نبودم - من فکر می کنم، برای اطمینان - یا یک حلقه با الماس بزرگ، و یا برخی از کیسه های تجاری. به طور مستقیم صبر کنید نمی تواند زمانی که او می رسد. خوب، او می آید، و با چهره بابا نوئل از ماشین خارج می شود ... چمن زنی! من نمی توانستم صورتم را نجات دهم، از بین برود. او هنوز هم برای مدت طولانی من را متوقف کرد - آنها می گویند آنچه شما نگران هستید، جالب ترین مدل، بنزین ...
شگفت انگیز
این غنی از Schopovsky TV Subsoil به من 2 سال پیش برای سال جدید اعطا شد. هیچ چیز پیش بینی نشده است: او گفت که او دوست دارد، نامیده می شود، نامیده می شود و از او خواسته بود تا او را به تولد دوقلو. و ناگهان - Colander. چنین واحدها در مفاصل تلویزیونی نشان داده می شوند: معمولا 2 خانه دار وجود دارد - جهان را با "Colander" عادی و هوشمندانه با زباله معجزه می کند. و - آه، خوب، چطور تمام این سالها بدون زباله زندگی می کردم!