سارا حیدر: مسلمان، که به طور آگاهانه اسلام را رد کرد. مصاحبه

    Anonim

    اسلم
    ما واقعا در مورد زندگی مسلمانان و نگرش آنها نسبت به آنچه که در سیاست جهانی و کشورهای خود اتفاق می افتد، نمی دانیم. بنابراین، ما به ویژه علاقه مند به خواندن ترجمه مصاحبه با سارا هدر (سارا حیدر)، فعال آمریکایی مسلمانان مسلمانان، مهاجر از پاکستان بود.

    وقتی به آمریکا رسیدم 8 ساله بودم و به یاد می آورم که در ابتدا او به نظر من شخص دیگری و عجیب بود. من به یاد داشته باشید که چگونه به زبان انگلیسی تدریس می کردم، که به من بسیار عجیب و غریب به نظر می رسید. چند سال اول سخت بود، اما پس از آن من به من کشیده شد و من تصور بسیار بزرگی را که در آمریکا آزادی بیان، حقوق بشر - مفاهیم که عملا در سایر نقاط جهان وجود دارد، انجام دادم. شما می توانید هر آنچه را که - خوب، هیچ چیز، البته. و هنگامی که در مدرسه، ما شروع به مطالعه مطالعات اجتماعی کردیم، من به شدت تحت تأثیر لایحه حقوق، جدایی مقامات قرار گرفتم - و من به مطالعه تمام این قطعات سرد رفتم.

    من خوش شانس بودم، بسیار خوش شانس بود که پدرم یک لیبرال واقعی بود. البته، من نمی توانستم در اطراف خانه در شورت راه بروم و یا با پسران ملاقات کنم، انتظار داشتم که ازدواج من با توافق حاصل شود، اما پدرم من را در خواندن کتاب ها جلوگیری نمی کند و به خصوص در مورد محتوای آنها آماده نیست . او معتقد بود که من به نوعی به باورهای حقوقی می روم. فقط چند سال بعد، من مجاز به ترک خانه بودم تا به کالج بروم. من خوش شانس بودم که پدرم به من داد، به عنوان یک زن، حس اعتماد به نفس، که در آن بسیاری از مسلمانان نه تنها دختران خود را، بلکه همسران و حتی مادران انکار کردند. من مجبور شدم یک حجاب را بپوشم، اگرچه من آن را چند بار در ابتکار خودم گذاشتم.

    به یک کلمه، من معتقدم که من خیلی خوش شانس بودم - من درک می کنم که ممکن است عجیب و غریب باشد - که دوران کودکی من در شرایط نزدیک به آنچه که در خانواده های فوق العاده محافظه کار مسیحی وجود دارد، گذشت.

    mus1.
    وقتی 15 ساله بودم یا 16 ساله بودم، من شروع به شک و تردید در مورد دین من کردم. من در باشگاه بحث مدرسه شرکت کردم، جایی که من با دیدگاه های مختلف آشنا شدم. اما آنچه من را به آتئیسم تحمیل کرد - این آشنایی با "خدایان ستیزه جو" است، این نوع ناخوشایند که در همه جا با نظرات خود صعود می کنند. چندین نفر از آنها وجود داشت، اما یکی از آنها به ویژه به یاد می آمد. او مرا به چاپ تمام نقل قول های وحشتناک از قرآن آورد، و بدون گفتن یک کلمه، من فقط آنها را به دستانم، مثل "اینجا، نگاه می کنم."

    و شاید برای اولین بار در زندگی او، من واقعا در آنها خواندم. برای من، این یک نوع تلاش بود - برای نشان دادن همه این خدایان به عنوان آنها اشتباه است، برای اثبات این که اسلام مسیر حقیقت است که اسلام بهترین دین برای زنان است و همه این نقل قول ها توضیح خود را در زمینه دارند . و من شروع به مطالعه زمینه کردم. اغلب، در زمینه، آنها فقط بدتر نگاه کردند، و من مجبور شدم شکست خودم را تشخیص دهم. و من وقت زیادی نکردم تا به خودم بگویم که من دیگر هیچ نقطه ای را نمی بینم، و دیگر نمیتوانم خود را مسلمان نکنم.

    ***

    برای سه سال، من از افرادی که از اسلام آمده بودند حمایت کرده ام. و این به طور مداوم من را به یک واکنش سمت چپ به من می دهد. من همیشه از فعالان دیگر می شنوم که آنها همچنین امیدوار بودند که در میان متحدان چپ و برادران پیدا کنند که امیدوار بودند از حداقل حمایت اخلاقی دست یابند. اما کسانی که من به عنوان برادران و خواهرانم در این مبارزه محسوب می شوند، فقط به دلایل صرفا سیاسی، از من دور می شوند. و پس از حمله به "چارلی ابد"، سکولارها ناامید شدند - بیش از حد بسیاری از آنها گفتند که در برخی موارد می توان آن را توجیه کرد، اغلب من همه این مکالمات بی معنی را در مورد "اسلام هراسی" شنیدم. و من احساس کردم کاملا رها شده است.

    بیش از حد بسیاری از مردم سعی می کنند من را "حق حق" قرار دهند. می گویند حداقل چیزی منفی در مورد اسلام بدان معنی است که اتهامات عدم تحمل را به دست آورد. دقیقا مهم نیست که آیا شما از اضطراب برای حقوق بشر یا نفرت خالص مسلمانان رانده شده اید. مهم نیست که شما چه می گویید و چگونه آن را می گویید.

    گاهی اوقات از من میپرسم، من نمی توانستم ریچارد دبینز و سام هریس را توصیه کنم تا از اسلام به صورت سازنده انتقاد کنم. من از پاسخ می خواهم، اما آیا شما می دانید هر کسی که از اسلام انتقاد می کند، و به طوری که به او کمک می کند تا از دستان به عدم تحمل متهم نباشد و او توانست شهرت لیبرال خود را حفظ کند؟

    MUS3

    همانطور که برای مسلمانان لیبرال، من فکر می کنم اشتباه است اگر ما شروع به همکاری با یکدیگر، چرا که اهداف ما در واقع بسیار متفاوت است. در برخی موارد، آنها مشابه هستند: ما می خواهیم مقدار شرارت را در جهان کاهش دهیم، ما از ارزش های سکولار، حقوق بشر دفاع می کنیم. اما روش های ما اساسا متفاوت است. البته، من با آنها تماس می گیرم و من آنها را بسیار احترام می گذارم - اما من کاملا با آنها مخالفم.

    در اصول اسلام، هیچ چیز دقیقا چیزی وجود ندارد که بتوانم بگیرم. من به سختی حداقل نوعی "زیبایی" یا "عشق همسایه" را در متن قرآن پیدا کردم. من گاهی اوقات افراطی نامیده می شود - اما این نیست. فقط در بخش من، به معنای نادرست صحبت کردن در مورد اسلام با کلمات دیگر است. من فکر می کنم که آتئیسم انتقاد خودکفا و بسیار قوی از دین است که این نه تنها در داخل سازگار نیست، بلکه شامل تناقضات در اخلاق نیست. و من معتقدم که این باید در مورد این مطرح شود، که دیدگاه خدایان باید در دادگاه افکار عمومی ارائه شود. اگر ما در مورد بازار ایده ها صحبت می کنیم، مهم است که موقعیت خودمان را علامت گذاری کنیم - و سپس مردم آنچه را که مناسب تر هستند را انتخاب می کنند.

    بسیاری می گویند که من از مسلمانان بیش از حد خواسته ام که مسلمانان هرگز با من موافق نیستند. اما ما حتی نمی دانیم که آیا یا نه. من فکر نمی کنم که انتظارات را بیش از حد ارزیابی کنم. اکثر مسلمانان هرگز چیزی را که من می خواهم بگویم شنیده ام. و من معتقدم که اگر فرصتی برای شنیدن من داشته باشم، خیلی تغییر خواهد کرد.

    من معتقد هستم که من شخصا مسلمانان سابق بیشتری را از هر کسی می شناسم. و من به طور مداوم از زنان می شنوم که نگرش نسبت به یک زن در اسلام، دلیل آن است که او را ترک کرد. آنها احساس کردند که آنها از رحمت عزت محروم شده اند که در اسلام به مردان منتهی شد. و فمینیسم برای آنها نقش مهمی ایفا کرد. البته، البته، به خودی خود بسیار جالب است، زیرا زمانی که ما در مورد فمینیسم مدرن صحبت می کنیم، در آمریکا، انتظار داشتم که بسیاری از آنها را پیدا کنم، اما در واقع تعداد کمی از فمینیست ها از من حمایت می کنند. می گویند که من ناامید هستم - این چیزی نیست.

    فمینیسم، حقوق زنان - این همان چیزی است که من در حال حرکت با من است وقتی که من دین را ترک کردم، باعث شد که من به یک فعال تبدیل شود. بنابراین، من به ویژه سوء تفاهم از فمینیست ها را محروم می کنم. به عنوان مثال، در بسیاری از سایت های فمینیستی شما می توانید مقالاتی را که توسط زنان مسلمان نوشته شده است را ببینید، چگونه آنها "منتشر شده" حجاب. البته، اگر این انتخاب شخصی آنها باشد، اگر این بدان معناست که آنها لازم است زندگی کنند، پس هیچ سؤالی وجود ندارد. اما مسلمان، که چیزی مشابه را می نویسد، به نظر می رسد یک زن از 30 ساله است که می گوید که او افتخار می کند که او یک زن خانه دار است که در خانه با کودکان نشسته است دقیقا همان چیزی است که او در این زندگی نیاز دارد. من برای شما بسیار خوشحالم، من بسیار خوشحالم که جامعه ای که در آن زندگی می کنید، کاملا برای ترجیحات شما بسیار تیز شده است.

    اما با این حال، باید به رسمیت شناخته شود که در 30 سالگی در آمریکا، کسانی که از یک حرفه ای رویای شغلی بودند، به شدت محدود به آزادی انتخاب بودند، که بسیاری از عوامل را که مانع از زندگی آنها شد، محدود شد. و من همچنین می خواهم همه این "زنان در حجاب" را به رسمیت شناختن این که تعداد زیادی از مسلمانان نمی خواهند از کانون های اسلامی لباس های مدرن پیروی کنند و از آزادی آنها محروم شوند تا بتوانند زندگی کنند.

    من از شنیدن خسته شدم که "استعمارگرایی برای همه چیز سرزنش می شود". من از وحشت استعمار، از جمله در آسیای جنوبی، از جایی که از آنجا آمده ام، انکار نمی کنم، و جایی که پیامدهای استعمار هنوز قابل مشاهده است. اما هنگامی که به اسلام رادیکال می آید، بسیار آسان است که آن را تنها با استعمار توضیح دهید. مسلمانان به مدت طولانی قبل از استعمار در مرحله تاریخی، خشونت را به نام دین محکوم کردند. به سرزنش در همه استعمارگرایی - این بدان معنی است که تمام داستان های پیشین را انکار کند، سرکوب بسیاری از ملت ها را به نام اسلام، که زودتر رخ داد، انکار کرد و در حال حاضر اتفاق می افتد.

    موسی
    من اعتقاد ندارم که افرادی هستند که به طور جدی بر این باور هستند که افراط گرایی در دنیای اسلام هیچ ارتباطی با مذهب ندارد. می توان گفت که افراط گرایان "اسلام را رد کردند"، اما پس از آن، باید حداقل، آن را به رسمیت شناختن که آنها بخشی از الهیات اسلامی را به دست آوردند و پس از آن آنها قبلا پریشان شده اند. کمترین. بنابراین، من معتقدم که کسانی که ادعا می کنند که تروریسم مذهب ندارند، در واقع آنها این را برای این شکل می گویند، هدایت انگیزه های سیاسی خالص.

    گاهی اوقات آنها می گویند بچه هایی که در خانواده های مهاجران و کشورهای اسلامی رشد کرده اند، بین دو فرهنگ هستند. اما به نظر من به نظر می رسد که آنها به جای انتخاب ها هستند. آنها دیگر نمی توانند به ایمان سنتی والدین خود پایبند باشند و در عین حال، آنها به جامعه مدرن غربی متصل نیستند. آنها به هیچ یک از دیگران چسبیده اند. به همین دلیل است که آنها به راحتی می توانند ایدئولوژی اسلام گرایی رادیکال را فریب دهند.

    و ما، امتناع از انتقاد از اسلام، در واقع، میدان جنگ را بدون مبارزه ترک می کنیم. به جای اینکه فرزندان مهاجران خود را به خود اختصاص دهند، به ارزش ها و شیوه زندگی خود، ما آنها را به دستان واعظان اسلامی می رسانیم. مفهوم چند فرهنگی باعث آسیب شدید می شود و باید بلافاصله از بین برود. من احساس می کنم آمریکایی من، اما من می ترسم که تمام فرزندان مهاجران احساسات من را به اشتراک بگذارند. اما من می خواهم آنها بتوانند آمریکایی ها را نیز احساس کنند.

    منبع: مصاحبه با دیو روبیترجمه از مصاحبه های قطعه: رومی سوکولوف

    ادامه مطلب