هامستر مرد، و سپس بازگشت. داستان های غیر منتظره ناپدید می شوند و می یابد

Anonim

Muscovite، یک روانشناس تمرینی و فقط یک مرد خوب جولیا روبلوا در یک صفحه در فیس بوک یک پست در مورد ناپدید شدن اسرارآمیز یک بارانی از مادر خود، ارزش تاریخ واقعی با ارواح را نوشت. کاربران فیس بوک اشتباه گرفته نشدند و به داستان ها گفتند که بدتر نیستند.

ShutTerstock_669141340.

***

هنگامی که مادر من تا به حال از راهرو یک باران با یک کلاه خز است. من در عقب ایستادم و تماشا کردم. او هود را رد کرد و او را به سمت چوب لباسی انداخت. سپس او دوباره می خواست با او سعی کند، و این نبود. او پشت سر گذاشت، پشت درب، در پله (ما رفتیم)، زیر آویزان، در آویزان - هیچ جا. ما دیگر آن را دیده ایم. هرگز. هرگز. هیچ جا در آپارتمان نیست او با خز پاره شد. من هنوز دیوانه ام، فکر می کنم که می تواند باشد. هنگامی که شوهرم وقتی که چیزی تسلط داشت، حلقه را برداشت و مدفوع را کنار مدفوع قرار داد. ما هر دو روی مبل نشستیم و آن را دیدم. وقتی آنها را گرفتار شدند، حلقه ها نبودند. گربه با دخترش در کشور بود. ما به دنبال چند روز بودیم، مبلمان را منتقل کردیم، تابلوهای روکش، مبل، جارو برقی، گرد و غبار را از آن جدا کردیم، تقریبا دیوانه شد. در بعضی موارد، چند روز بعد، ما در کنار راهرو طولانی ما رفتیم و یک حلقه را دیدم. آن را در وسط قرار داده است و درخشان است. فقط روی زمین در مرکز راهرو. آیا این را دارید؟

***

از دست دادن چاقو مرتکب شده - به رودخانه افتاد و آن را در ILE پیدا نکرد. بسیار ناراحت. به خانه منتقل شد این در کشوی میز است.

***

و من یک بچه گربه را از دست دادم گربه من شش بچه گربه را به دنیا آورد، آنها در حال حاضر یک ماه و نیم بودند، آنها قبلا توسط قدرت اجرا می شدند و بزرگ بودند. من به خانه به خانه می روم، من فکر می کنم بچه گربه ها - پنج آنها. ششم نه هفتم، من در همه جا سیگار کشیدم، نقل مکان کرد، تمام سوراخ ها صعود کرد - هیچ زن سبک و جلف. گربه نمیتواند او را بخورد - او قبلا بزرگ بود. هرگز یافت نشد یک بچه گربه را از یک آپارتمان قفل شده از دست داد، یک گلدان بالکن، هیچ چیز باز نبود. سپس آنها تعمیرات را انجام دادند، فکر کردند که جسد را در جایی خشک کرده اند. نه، هیچ جسد حتی ناپدید شد و همستر دقیقا به دست آورد. من یک هامستر، Dzhungarian، رطوبت داشتم. او دو سال طول کشید، درگذشت، من آن را در سرپرست زباله انداختم. من یک ماه در اتاق نشسته ام، می بینم - همستر جونگرای من از طریق اتاق اجرا می شود. خوب، من فکر می کنم گمشده است. من حتی نمی رفتم به تماشای جایی که او فرار کرد. در یک روز نگاه می کنم - گربه ها در گوشه شلوغ هستند، چیزی را در نظر بگیرید. من خودم را می بینم - و همستر جونگرای من در گوشه نشسته است. تکرار و بازگشت! من مجبور شدم آن را در قفس قدیمی بگذارم و از همستر قبلی غذا بخورد. و این دو سال زندگی کرد، سپس فوت کرد. بر خلاف قبلی، این نوع بود. هنگامی که او درگذشت، من اولین چیزی بودم که از قفس خلاص شوم. دیگر پاسخ نمیدهند

***

از آخرین: صابون ظروف اسفنجی، پریشان شده، تبدیل شده، تبدیل، تبدیل - بدون اسفنج. نه در غرق و نه تحت آشپزخانه، و نه بر روی زمین، و نه به طور کلی در کل آشپزخانه - به دنبال با هم بود. Spit، یک اسفنج جدید، دامنه غذاها (در سینک - آب و 1 اسفنج جدید)، تبدیل به دور، تبدیل به شستن سینک - دو اسفنج در آن وجود دارد: گمشده و جدید وجود دارد.

shutterstock_667873441.

***

عمه داشت عینک های پاییز برای پشت مبل - پس از 15 دقیقه، پدر بر روی آنها در وسط اتاق زیر فرش قرار می گیرد. فرش در اطراف محیط توسط یک مبل، صندلی، کمد لباس و صندلی تحت فشار قرار می گیرد. کلاهبرداری و جارو ناپدید شد - در چند هفته در یک گنجه باریک در میان مواد مخدر معلوم شد، بانک های لیمو از یخچال و فریزر ناپدید شدند - در حمام ناپدید شد، ساعت ناپدید شد و تحت صندلی در طبقه تازه ساخته شده ظاهر شد (در غیاب صاحبان)

***

خوب، این ماتریس گاهی اوقات می آید اما اجازه دهید او جوراب های من را بازگرداند !!!!!

***

دو هفته پیش. من به سفر رفتم، خودم را یک تی شرت بر روی مبل قرار دادم، تا زمانی که جوراب به دنبال آن بود، 10 دقیقه گذشت، شروع به لباس کرد - نه. خوب، هیچ جایی وجود ندارد. نه بر روی مبل، نه تحت مبل، و نه در لباس های کثیف، و نه در صندلی، جایی در هیچ جا. یک هفته بعد، کودک در میز نوشتن خود، در کشو یافت.

***

پدرم در اتاق با من، گوشواره من طلایی را بر روی فرش گذاشتم. جستجو - من آن را پیدا نکردم، پس من به دنبال تقریبا با یک ذره بین بودم - هیچی وجود ندارد. پس از شش ماه، شوهر گفت - نگاه کنید، یک گوشواره طلایی در فرش وجود دارد - شما به دنبال او نبودید؟ او به آرامی گذاشت که پدر او را ترک کرد! برای این شش ماه، ما قطعا تمیز، کفپوش ها و خلاء ها را تمیز کردیم. و چیز خنده دار این است که من در مورد گوشواره یک زن گفتم، و او گفت که شما باید سکه را به خانه بدهید و او را بدهد. من خندیدم، ما یک ساختمان جدید داریم، چه نوع خانه ای؟ اما سکه ترک کرد. روز بعد گوشواره یافت.

***

آنها در آپارتمان با یک کلاس درس زندگی می کردند. در ماه نوامبر در شب او یک پیراهن ضخیم بر روی پوشش در تیفوسی را تکان داد، فقط در بالای چیزهایی که در شانه هایش گذاشت - صبح بخیر. با من. مهمانان نبود. جاذبه های Nautro در گنجه خاموش نشد. ما در آخر هفته ها تمام محتویات و اتاق را به طور کلی انجام دادیم. دو برابر. دهه نود، فقر .. او به شدت ناراحت شد. در پایان ماه مارس، او گنجه را باز می کند، این ژاکت بر روی آن می افتد.

shutterstock_668589421

***

کلید را روی میز کنار تخت قرار دهید، با یک سفره توری پوشیده شده است. یک دقیقه بعد - هیچ آنها وجود ندارد. و زیر میز کنار تخت. و در بوت ایستاده زیر میز کنار تخت، نه. نشستن نشستن، افزایش چشم ها - کلیدها در سطح چشم. توری چسبیده است

عکس ها: Shutterstock

ادامه مطلب