12 داستان واقعی در مورد چگونگی Hooligani در مدرسه

Anonim

پس از دادن یک کودک به مدرسه، شما فکر می کنید "خوب، لحن نگاه خواهد کرد، هرچند ایمن خواهد بود." و سپس ماجراهای خود را در داخل دیوارهای این مکان شایسته به یاد می آورید و آن را احساس می کنید. و، مهمتر از همه، همه چیز خودت.

مدرسه 01.

#One

چپ برای شستن مواد شیمیایی. کلر خالص اختصاص داده شده است. دو ساعت سر در پنجره ایستاده بود. odnoklassnik هیچ چیز، و من یک فاحشه برای یک ماه داشتم.

# 2

یکی گفت: "نه لرزش، یک احمق، آن را نمک برتولوت". دوم توسط احمق مجرم است. خوب، آنها انگشتان دست را جمع آوری کردند، فرود آمدند، به نام آمبولانس نامیدند. و خون فراموش کرده ام صعود، البته. شیمیایی چیست؟ تکنیک بر روی او خراب شده است. همه چيز.

# 3

ما از تغییر از کلاس به تهویه می رفتیم. و من یک راش بودم و دوست ندارم با یک کلاس در راهرو ایستاده باشم. بنابراین زیر میز پنهان شده است. و هنگامی که معلوم شد که یک همکلاسی نیز پنهان بود. من، من یک کتاب را بیرون کشیدم و بخوانم، و او به یک پنجره باز، به خارج از چوب گوشتا منتقل شد، وارد دیگر شد، و به همین ترتیب تمام تغییرات را راه انداخت.

#four

یک دانش آموز دبیرستان یک بار به نحوی به طرز شگفت انگیزی به دوست دخترم پرداخته است. ما پنج دوست بودیم و بعدا هیچ زندگی ای نداشتیم. تکنیک های بیشتر در اتاق ناهار خوری قابل ملاحظه ای بود که به طور ناگهانی و ناگهانی به طور ناگهانی تصفیه شده است. پس پس از شش ماه، در کلاس بومی خود، آنها به شدت به او نگاه کردند، و در نگاه دختران کوچک، او شروع به پنهان کردن پشت پشت رفقای خود کرد.

#five

مکیده شده در "جمهوری اسکید" که هیئت مدیره را می توان با صابون لکه دار کرد، و سپس گچ روی آن نوشت. شسته. خب چی فکر می کنی؟ سه کنترل بر اساس کتاب درسی در یک ردیف، تا زمانی که هیئت مدیره به تدریج تمیز شد. اما بدتر این بود که صابون، البته، به طبقه افتاد. در کلاس ما - دو کبودی، به طور موازی - ضربه مغزی، در کلاس قدیمی تر از یک پسر انگشت خود را شکست. اما خوشبختانه شرمنده بود، عاملان به خصوص به دنبال آن نبودند.

# 6

دو نفر از Cleverheads ما چکش ها را بر روی نوشته ها مرتب کردند و دوئل را در راهرو تنظیم کردند. سلام، حداقل این، و شیشه ای شکسته توسط دختر در گردن او پرواز کرد، سپس او را زد.

# 7

در فیزیک، یک آزمایش با برق انجام شد، بنابراین، آن، معلوم شد، طناب فرمت را به ارمغان آورد و از خانه به ارمغان آورد. به طور منظم پلاگین عادت کرده بود، آزمایش را به جای باتری به 220 متصل کرد. حتی حزب به دست آمد!

#

من یک بار در کاشی بیدار شدم، فلفل قرمز را روشن کردم. من کمی می خواستم، و ببینید چه اتفاقی می افتد. و احتمالا با یک قاشق غذاخوری ریخته شد. در نتیجه، به جای کار در ایمنی نظامی بود. و چشم ها در همه دختران قرمز هستند.

#نه

ما یک بز را در یک ماشین دوختنی از نوک سینه ی یک دختر دیگر محو می کنیم. من مجبور شدم کوتاه کنم

# 10

این مدرسه یک معماری قدیمی و پیچیده بود و در خارج از ساختمان از طبقه سوم، یک پله سنگ باریک با نرده ها پایین آمد. در زمستان، البته، او به هیچ وجه منجر نشد. و او وحشت زده شد. بنابراین ما بر روی آن بر روی کتابچه ها سوار می شویم. همانطور که کچس در مکان های خود باقی مانده بود - من هنوز نمی دانم. و بالا بردن، چسبیده به نرده.

#Eleven

دو کلاس ششم، کلید را به اتاق زیر شیروانی برداشتند. استاندارد مدرسه، سقف مسطح است. به زودی دفتر مرکزی و توپخانه به سمت همسایگی، مدرسه دشمن وجود داشت. از آنجا که اساسا اتاق زیر شیروانی قفل شده بود، برای پیدا کردن منبع بمب گذاری نمی توانست بلند شود، و عینک مدرسه دشمن را شکنجه می کند.

# 12

یک روز، سه نفر از پنج درجه فارغ التحصیل شدند تا در دفتر بیولوژیک به سر برده شوند و آزمایشگاه را باز کرد. احتمالا حتی یک سطل کوکائین اثر کوچکتر دارد. Herbariums جمع آوری شده توسط دانش آموزان پس از جنگ در آبخازیا و مولداوی، ساعت های پر شده، Burozobs و اگزوز، که با دهه های عجله از نان از تخم مرغ های خشک و تخم مرغ، اسکلت های گربه ها و موش ها در جعبه ها پوشیده شده بود، جمع آوری کرد شانه ها، من شوخی نمی کنم، با فسیل ها مخلوط می شوند. و اسلاید شیشه ای با برخی از محصولات خشک شده. استودیو بیولوژیک، پس از چند ساعت، در حال اجرا به دفتر، البته، البته، HAI وحشتناک. اتیولوژیک آینده آمریکایی، انسان شناس آینده سیبری و ریاضیدان اسرائیلی، قرمز بود، اما از ثانیه ها توبه نکرد. تحولات آینده، همانطور که معلوم شد، متوجه شد که جیب خود را از Belonertites پر کند. و به درستی انجام داد در پایان سه ماهه، Bioharder تمام محتویات محرک LABA.

این مقاله Asya Mikheev را تهیه کرد

تصویر: Shutterstock

ادامه مطلب