پدرم دیگر من چه رویاهای کودکان بدون پدر رشد می کنند

Anonim

هنگامی که در تمام کارتون ها، فیلم ها و کتاب ها، خانواده "مامان، پدر، من" است، بسیاری از کودکان در خانواده بدون پدر احساس ناراحتی می کنند. و مقابله با استرس به عنوان آنها می تواند. به عنوان مثال ... اختراع خود را پدر، "واقعی" یا "دیگر".

ما از خوانندگان خواسته ایم که داستان های "Paps دیگر" ما را با ما به اشتراک بگذارند.

کوچک خانم وادر

پدرم دیگر من چه رویاهای کودکان بدون پدر رشد می کنند 37678_1

من نماینده پدرم ترمیناتور، بروس ویلیس و دشت وادر بود. من یک داستان تفصیلی در مورد فضا در 10 داشتم، جایی که من دختر دارت ویدر بودم که بر روی زمین باقی مانده بود تا در شرایط نیکلاوله رشد کند و برای تخت آماده شد. امپراتور پاپاتین در همان زمان عموی من بود.

من فقط سری سوم را تماشا کردم و خودم را اختراع کردم. من خودم گزارش دادم که این فانتزی است و متون را نوشتم. اما من می خواستم همه چیز درست باشد. هنگامی که مادر من این همه را پیدا کرد و با صدای بلند به دوستش گفت ... فکر کردم هرگز او را ببخشید. اما در طول زمان به هر حال تبدیل شد.

پدرم یک ستاره است!

وقتی که من در مهد کودک بودم، تصور کردم که چگونه من به خانه برگشتم ... الکساندر مالینین، ستاره ستاره ای از آن سالها. او پدر من است، و همه این را تحسین می کنند.

مدافع با عکس

نه او با پدرش آمد، اما من پدربزرگم را عوض کردم. شات در سال 1938، قطب. من او را در یک عکس می شناختم و می دانستم که ما چشم های مشابه با او داشتیم. من نمایم چگونه او به من مشاوره می دهد. رویای اینکه چگونه او یک بز در مدرسه را در اطراف گردن او اهدا می کند.

صحبت کردن با او

پدرم دیگر من چه رویاهای کودکان بدون پدر رشد می کنند 37678_2

من با پدرم و مادربزرگ بزرگ شدم، مادربزرگم تمام روز کار کرد. پدرم تقریبا تمام وقت مست بود. او با ودکا عصبانی نشد، فقط خوابید یا به تلویزیون نگاه کرد، بدون درک آنچه که او آنجا را می بیند.

من اختراع کردم که او یکی دیگر بود. همان نام، همان چهره، اما پدر دیگر. من چای نوشیدنی را با او بازی کردم، گفتگوها - او را برای او پاسخ داد. پدر، با من گفت، وضعیت روزمره را توضیح داد ("گریه نکن! پسران شما را صدا می زنند، زیرا احمق ها!")، من را پشتیبانی می کند ("شما هوشمند هستید، شما سعی می کنید و اگر شما کار می کنید! موفق نشوید، ما در باغ وحش آرام خواهیم شد! "). "من با او به یاد می آورم، همانطور که ما به این باغ وحش رفتیم"، یا در بازی عروسک یا برخی از ماجراهای "تجربه".

بازی به پایان رسید زمانی که پدر بیدار شد و یا شروع به نگاه به من، تلاش برای درک آنچه که من با او صحبت می کنم. سپس همه چیز به طور معمول تبدیل شد، و ما فقط با موضوعات خانگی صحبت کردیم.

جادوگری

به من گفته شد که پدر پدربزرگ من را جایگزین می کند، اما هنوز چیزی گم شده است. بنابراین من یک پدرخوانده جادویی یا یک عموی جادویی داشتم. هنگامی که من قبلا یک نوجوان بودم، او در سر من ظاهر شد و حتی زمانی که من بزرگ شدم و تبدیل به یک بزرگسال شدم، این داستان ادامه یافت.

این یک موسیقیدان مشهور بود. گوش دادن به آهنگ های خود و خواندن مصاحبه، من دیدم که این شخص بسیار نزدیک به من در روح و در انبار ذهن است، تنها مسن تر و با تجربه زندگی بزرگ است. این بسیار جالب بود که چگونه چیزی را با افکار خودم پیدا کنم، بنابراین برای کشف چیزی جدید، که فقط می توانست هرگز به ذهن نرسید. اغلب من واقعا می خواستم در مورد آن با او صحبت کنم، اما متوجه شدم که در سطح "بت" چنین ارتباطی چنین ارتباطی ندارد. اما اگر او دوست خانواده یا خانواده من بود، این یک ماده کاملا متفاوت خواهد بود.

بنابراین در سر من یک زندگی موازی بسیار جالب و اشباع شده وجود داشت که در آن علاوه بر این ارتباطات، ماجراهای مشترک و معجزات وجود داشت. می توان گفت که چنین تخیلی فانتزی بزرگ ساخته شده است، اما من، با این حال، هرگز سعی نکردم ثبت شود.

من بسیار سپاسگزار هستم که به یک نویسنده غیرمستقیم این واقعیت مجازی تبدیل شده است، که جوانان من را گرم تر و مرفه تر از او می توانست.

شاهزاده خانم در مشکل

پدرم در یک شهر دیگر زندگی می کرد و گاهی اوقات به دیدار آمد. اما من هنوز به خودم دادم. هر شخصیتی که مرا به سینما متصل کرد مناسب بود. پدران من آتوس، خان انفرادی، شرلوک هولمز (البته Livanov، البته) و حتی دراکولا من دیگر از چه فیلم به یاد نمی آورم. و هنگامی که من حدود 3-4 بودم، پاپ حتی سانتا کلاوس بود! البته، من در جایی در واقعیت خود زندگی کردم و تمام وقت به مشکل رسیدم. و همه آنها از من دفاع کردند و مرا آرام کردند.

پدرم باش

پدرم دیگر من چه رویاهای کودکان بدون پدر رشد می کنند 37678_3

من مشکلات بزرگی با پدرم دارم، ما تقریبا با یکدیگر صحبت نمی کنیم، او الکلی است. در بازی نقش بازی، من سقوط کردم به تصویر دختر شخصیت بازیکن من قبلا می دانستم. من انتظار نداشتم که از چنین بخشی از آن آشکار شود!

او "کودکان" او بود - بدون نقص - اما پدر فوق العاده است. او حتی به حرکت رفت، که برای طرح خود از دست رفته بود، به منظور نجات کسانی که تحت تهدید کودکان بودند. من می دانستم که این کیفیت به طور جداگانه در توضیحات شخصیت به طور جداگانه نوشته نشده بود، به سادگی بازیکنان نقش او را از پدرش دیدند.

من تقریبا گریه کردم پس از بازی، همانطور که می خواستم پدرم باشم! او شروع به سوار دخترش به بازی های دیگر کرد. احتمالا، به نظر می رسد عجیب و غریب است، اما من می خواهم گاهی اوقات او را با پدرم ببیند.

پدر دوست دارد تلویزیون را تماشا کند

پدر و مادر من طلاق گرفت وقتی پنج ساله بودم. با پدرم، من همچنان به برقراری ارتباط دادم، اما برای خودم اختراع کردم، به طوری که ما یک پدر کاملا متفاوت در آپارتمان داشتیم، بسیار خوب بود. او در اتاق دیگری زندگی کرد. من دائما اختراع آنچه او در حال حاضر انجام داد. او از پدر بیولوژیک من بزرگتر بود. من به کار رفتم، دوست داشتم تماشای تلویزیون (و من برای او قابل توجه بود تلویزیون را ترک کرد)، بر روی مبل قرار گرفت، جایی که او دوست داشت به نشستن، روزنامه های تازه ...

مقاله Lilith Mazikina تهیه شد

ادامه مطلب