10 نقش ما با والدین تغییر کرده است

Anonim

باور نکردنی: ما به اطراف نگاه نکردیم، همانطور که به بزرگسالان تبدیل شد. واقعا - جدا. در واقع بزرگسالان! در حالی که ما احساسات را احساس کردیم، آموخته ایم که در مورد وام ها فکر کنیم، بحث در مورد سیاست ها و حتی خواندن نویسندگان که از آن کلاس نهم بیمار بود.

و ما خودمان متوجه نشدیم که چگونه آنها را با والدین ما تغییر دادیم.

حالا ما به آنها در مورد جهان می گویم. بله، آنها اخبار را دنبال می کنند، روزنامه یا گوش دادن به اخبار را دنبال می کنند. اما هنوز، آنها باید به دنبال اطلاعات زندگی ما باشند: همانطور که در حال حاضر پذیرفته شده و نحوه استفاده از یک یا چند نوآوری برای بهبود و کاهش زندگی است.

خوب، با این حال، حداقل این نسل نباید توضیح داده شود که چرا دختران در پیراهن ها در برش ها یا شورت های شبیه به شورت ها راه می روند. پدر و مادر ما مجبور به عرق، تخمگذار در پدربزرگ و مادربزرگ ما در سر، که دامن کوتاه به معنای یک فاحشه ارز نیست و نوه او می تواند در موسسه باشد.

paren2.

حالا ما آنها را به نوشتن و خواندن یاد می دهیم. فقط آنها توضیح دادند که چگونه میله ها را در غلاف ها قرار داده و هجا را در "Mom Soap Rama" متصل کنید، و ما آن را "این ... watsap" را تنظیم می کنیم و نشان می دهیم که چگونه پیام های ما را باز کرده و به آنها پاسخ دهیم. و، مهمتر از همه، برای مقابله با خودکار سازی به طوری که مکاتبات بیش از حد شگفت انگیز نیست.

حالا ما پیگیری می کنیم تا آنها را بشنوند و چیزی ترسناک یا نامناسب نداشته باشند. فقط مادران و پدران می ترسیدند که ما شروع به نوشتن می کنیم یا توطئه ها را از کارت های پورنو بازنویسی می کنیم و از آنها می ترسیم، به طوری که کنتراتی آنها از دست رفته یا بدتر از آن، مهم نیست که چگونه آنها با تمام همسایگان صحبت نمی کنند، آشنا و به طور تصادفی همکاران ما را از کار همه نوع BDSM-Trends آغاز کرد.

در حال حاضر ما آنها را در کسب و کار بر روی ماشین، به عنوان آنها یک بار در باغ در Sleds. فقط آنها هر روز صبح، در هر آب و هوای زمستانی - حداقل "پوشکین"، زمانی که سرما و خورشید، حداقل در یک blizzard و از طریق برف ران. و ما به سختی چند روز در ماه را قطع می کنیم و هنوز هم تا به حال اغلب و چگونه آن را به ما ناخوشایند است.

paren1

در حال حاضر ما هدایای عزیز را به آنها می دهیم و از آنها خوشبختیم و یک دستمال کاغذی می کنیم. یا Poncho چشمک زدن رنگ. و آنها آنچه را که ما آنها را "برای شام" پرتاب می کنیم، به این معناست و هنگامی که شما می خواهید در برخی از کاملا غیر ضروری، اما خاموش با آنها، شما فقط باید به یاد داشته باشید که چگونه آنها را در دهان کامل لبخند زد و به سقف پرید، زمانی که ما به طور رسمی آنها را به برخی از تخم مرغ و یا جعبه موسیقی ارزان به دست آورد یک میمون شیب دار در درب.

در حال حاضر ما آنها را به پزشکان هدایت می کنیم، و آنها نمی خواهند، استراحت، chitryat و فریبنده. پس از همه، آنها هنوز، و ما به سادگی برخی از Panicoirs. هیچ کس از سرفه مرد، حتی اگر شش ماه متوقف نشود، زخم هایی که در نیمی از بدن پراکنده می شود، باید به سادگی با کرم کودکان پراکنده شود، و پزشکان فقط برای ثبت نام باید چیزی گران قیمت داشته باشند. شاید بیایید منتظر بمانیم تا بازنشستگی؟ ما، آره

در حال حاضر آنها کارت های تخفیف را جمع آوری می کنند، همانطور که ما درجات دوران کودکی هستیم و ما همچنین بسته های این کاغذ برش خورده را تحریک می کنیم. اما لبخند زدن و تشکر از شما زمانی که آنها سعی می کنند آنها را انجام دهند. و سپس ما می گوییم که شما وقت خود را برای استفاده از تخفیف به دلیل موارد مختلفی نداشتید. و ما ساکت هستیم که حتی سعی نکنند.

paren3.

در حال حاضر آنها با Azart هستند و شادی لباس عروسک را پوشانده اند و ما این عروسک ها را به آنها می دهیم. به شکل نوه های ما. و به همان شیوه، آنها خوشحال هستند و خوابیدند، و خواندن داستان پری، اما نه تمام وقت، و زمانی که تمایل ظاهر شد! و ما متهم به این که پدربزرگ و مادربزرگ ها نمی خواهند این روزها را انجام دهند. هی، ما خودمان را در دوران کودکی می خواستیم، به جز عروسک ها، بازی بر روی توپ، با دوستان در خیابان اجرا می شود، مجله جالب را بخوانید، بگذارید این را بخوانیم؟

پیش از این، آنها ما را خوانده و خواندن را توضیح دادند. و اکنون آنها از ما می خواهند فونت کوچک را در بسته بندی یا دستورالعمل ها بخوانند ... و بله، البته، توضیح دهید. و بله، گاهی چند بار. به یاد داشته باشید زمانی که ما چیزی را در "شاهزاده و نیکتر" و یا در "سه تفنگدار" درک نکردیم، و آنها را به طور مبهم به یاد می آورد - آنها به گنجه صعود کردند، یک دایره المعارف سنگین را برداشتند و به دنبال آن بودند؟ و این به اندازه کافی برای ما چند بار تکرار می شود و یا در تلفن می گویند: "خوب گوگل".

قبلا، آنها خیلی کار کردند، و ما تقریبا آنها را نمی بینیم. حالا ما خیلی کار می کنیم، و تقریبا ما را نمی بینیم. و خیلی غمگین است

ادامه مطلب