ماجراهای نامه های کودکان به پدربزرگ فراست: داستان های واقعی

Anonim

اجازه دهید.

آیا نامه ای به پدربزرگ نوشتید؟ در اتحاد جماهیر شوروی، به نظر می رسد تنها در کارتون ها است. علاوه بر این، در Ustyug بزرگ، پدربزرگ پس از آن زندگی نمی کرد و نامشخص بود که در آن یک نامه ارسال کنید.

اما اکنون بسیاری از سحر و جادو بیشتر از پست روسی تکیه می کنند و نامه هایی با خواسته ها توسط هر چیزی ارسال می شوند، اما نه از طریق صندوق پستی. ما از خوانندگان ما خواسته ایم که داستان های مربوط به پیام های فرزندان خود را با سانتا کلاوس به آنها بگویند.

پدربزرگ، آیا شما دقیقا پرواز دارید؟

شوهر من و برادر کوچکترش، به عنوان یک کودک، نامه ای به بابا نوئل را در پنجره پنجره ها، قطعا در دستگیره نیمه باز بود. هنگامی که ارشد به نظر می رسد سوء ظن. او تصمیم گرفت تا بررسی کند که آیا نامه پدربزرگ را می گیرد، اگر "فراموش کنید" پنجره را باز کنید. خوب، بابا نوئل و "نمی توانستند" در آن روز نامه ای را بگیرند و دو نفر را نپذیرفتند، زیرا مسیر متفاوت است، برنامه هایی برای جمع آوری نامه ها شکسته شد. سپس "موفق به حركت كردن زمان و زمان كردن، و برادراني كه با والدينشان تجربه كردند كه پدربزرگ توانست بتواند تم را تحقق بخشد، زمان كمتر از پدربزرگ چپ و كودكان بود. هنگامی که معلوم شد که من زمان داشتم، هیچ محدودیتی وجود نداشت.

شاخه

من فرزندانم را متقاعد کردم که پدربزرگ یخبندان از طریق فریزر نامه دریافت می کند. در شب ما قرار داده ایم، در شب، راه مرموز ناپدید می شود. نه، خوب، کجا میتواند پدربزرگ را اداره کند؟

بابانوئل عزیز

let2.

من یک بار به خواهر جوانتر گفتم که اگر شما یک بابا نوئل بنویسید و بابا نوئل بنویسید، هدایا بهتر خواهد شد، واردات. در نیمه با گناه و با کمک فرهنگ لغت ما به صورت کتبی نوشتیم، و این سوال مطرح شد: چگونه آن را بفرستید؟ من با حرکت رفتم که ما باید زیر بالش قرار بگیریم و از آنجا خارج می شویم. خواهر خندید، اما زیر بالش ما نامه ها را قرار داده ایم. باید بگویم که ما روی یک تخت دو نفره خوابیدیم. همه خواهر شبانه برای گرفتن من در فریب، چشم را شسته و سپس آن را به سمت بالش صعود کرد، چک کرد که آیا نامه ناپدید شد. در بعضی مواقع من حدس زدم، انگشتانم را زیر بالش خود گذاشتم و نامه ای را به شکاف بین تشک و پشت تخت گذاشتم. سپس او همچنین به سرعت بر روی فرش به همان شکاف و نامه اش پرتاب کرد. خواهر، چک کردن پیام یک بار دیگر، حتی گریه کرد و نشست، خیلی شگفت زده شد. من چک کردم اگر نامه زیر پتو یا زیر بالش من را پنهان نکنم و در نهایت اطمینان حاصل کردم که سانتا همه چیز را گرفت.

اما در اینجا او نمیتوانست آرام شود و به خواب برود، بحث کرد که چگونه او را انجام داد - و من نیاز به یک هدیه را پرتاب کردم! شکلات "مریخ". من مبهم می دانستم که یک هدیه در جوراب قرار داده شده است، اما ... چطور؟ جوراب را از گنجه بیرون بکشید و کنار بگذارید؟ کمد لباس، من همه بیش از حد. در نهایت، من شکلات را درست کردم به این جوراب که در آن خواهر من خواب بود. او زمانی که او بیدار شد، شگفت زده شد! اما پس از آن من تقریبا مناسب نیست، چون من فراموش کرده ام که هدیه باید قرار داده شود و خودم. من مجبور شدم سوال کنم: "و چه سانتا چیزی برای شما نگرفت؟" برای ایجاد یک چهره غم انگیز و توضیح دهید که آن را دیده می شود، به شدت به رهبری سال گذشته. خواهر با من عمیق تر شد و شکلات را به اشتراک گذاشت.

پاسخ لطفا!

let3.

وقتی پسر من هفت ساله بود، او برای اولین بار نامه ای به پدربزرگ فراست نوشت. آن را با کلمات به پایان رسید: "اگر شما واقعا، به من بنویسید، لطفا، چنین نامه ای، به طوری که من بلافاصله درک می کنم که شما !!!" به عنوان یک نتیجه، پاپ کل شب سال نو را در بالکن گذراند، به طوری که در اطراف همان چیزی است که باید با یک طناب کتانی به عنوان بیمه تنبل شود: نامه ها را به عنوان یک پشت به خواب در خارج از پنجره جدا کرد. این به اندازه کافی برای یک کتیبه بزرگ بود: "این من است. بابا نوئل." پسرش وقتی که "پیام" را در صبح دید، پسر است.

فهرست

دختر ما اولین و آخرین بار نامه ای به سانتا کلاوس زمانی که او شش ساله بود نوشت. این نامه تبدیل به یک لیست طولانی شد! و بیشتر موارد به صورت مالی برای ما غیرقابل دسترس بود. در زیر درخت کریسمس، دخترم را پیدا کردم، همانطور که به یاد می آورم، پاراگراف چهار، تاموچچی. و نامه ای که در آن پدربزرگ فراست اعلام کرد که او همه چیز را که در لیست بود آماده کرد. اما در یک زمان می تواند تنها یک هدیه را ارائه دهد، بنابراین در حال حاضر هر سال یک چیز را از لیست تولید خواهد کرد. هنگامی که در یازده دختر مجموعه ای از آدامس مخملی را گرفت، او عصبانی شد و گفت، آنها می گویند، به اندازه کافی در حال حاضر کودک را فریب می دهند، من به مدت طولانی به بابا نوئل اعتقاد ندارم. هنگامی که من آن را در هفده کاست کریستال (!) با هدفون گرفتم، به شدت خندید. تقلب، پرسید: و چند نفر به طور کلی در این نامه امتیاز وجود داشت؟ ما به یاد می آوریم که بیست و یک. او گفت: "من امیدوارم حداقل یکی از آنها یک موتور سیکلت بود." ما حتی تایید نکردیم و انکار نکردیم. بیایید ببینیم چگونه رفتار کنیم. شاید بعد از آن یک موتور سیکلت را در جایی پیدا کنید.

هدیه

let1

هنوز در دهه نود بود. من به خانه رفتم، من در ورودی به وضوح بر روی مستی از یک مرد شکل، در تی شرت و شلوار، اما بدون کفش و لباس های دیگر کشف کردم. چهره مناسب است، تنها مست و یخ زده، چیزی فکر نمی کند. برای او، همسایه من برخی از لباس های قدیمی از Swelker مرحوم خود را قرض گرفت، به یک مرد کمک کرد تا قبل از آسیب به راه برود، به شهادت در پلیس، پس از آن به او پول به تراموا داد. در صبح ژانویه، دقیقا، دقیقا در اوایل روز - زنگ زدن. من باز می کنم batyushki! این مرد ایستاده است، در گل دست، کیک، برخی از بسته با غذا. به طور کلی، من تصمیم گرفتم از تعجب تشکر کنم تا از گل ها و محصولات تشکر کنم و به خانه بروم. اینجا نبود! راهرو سقوط پسر و فریاد می زند:

- هورا! پدربزرگ فراست خواندن نامه من!

- و شما یک کیک پرسیدید، بله؟ - یک مرد می پرسد

- من خواستار یک پدر جدید، شایسته، غیر نوشیدنی، با کار! و یکی از قدیمی ها بد بود و به طور کلی من را ترک کرد!

به طور کلی، کودک تصمیم گرفت که مرد یک پدر جدید باشد و با ما زندگی کند. اما مرد اشتباه نبود، وارد آپارتمان شد و بی سر و صدا می گوید:

"شما فقط به من بگویید، من بابا نوئل هستم." من هیچ جایی برای شما دفاعی جدید ندارم، زیرا وضعیت اقتصادی در کشور دشوار است. اما من می توانم یک روز به پدر تبدیل شوم، و این روز امروز است!

به طور کلی، او تمام روز را با پسرم آویزان کرد، آنها چیزی را بازی کردند که به یکدیگر گفته شد. با هم، آنها اهدا می کنند، شام، در نه مرد به خواب و رفته اند. ویکتور Semenovich او را صدا زد، او ازدواج کرد و نمی توانست با ما باقی بماند، و من هنوز هم به شدت از او سپاسگزارم برای روزی که فرزند من یک پدر خوب بود. این یک روز واقعا خوب بود، پسر او را بعدا با لذت به یاد آورد.

مقاله Lilith Mazikina تهیه شد

ادامه مطلب