داستان یک پیروزی. ویکتور فرانک و معنای زندگی در اردوگاه کار اجباری

Anonim

سپتامبر 2، 1942، برلین. ویکتور فرانکل، روانپزشک مشهور جهان با تمام خانواده اش دستگیر شده است: همسر جوان باردار، والدین سالخورده - و فرستادن به اردوگاه کار اجباری Teresienstadt، از جایی که ویکتور بعدا به آشویتز ترجمه شده است، و سپس در Dakhau ترجمه شده است.

F1
فرانک هرگز یک فرد قوی نیست و آشنا بر این باور بود که او اردوگاه کار اجباری را نخواهد داشت. در نقطه ای از خانواده اش جدا شد. او تمام وسایل شخصی را انتخاب کرد، با شروع لباس ها، با حلقه عروسی و دستنوشته ای از کتاب که او کار می کرد، پایان داد. او به چالش کشیده شد اما به Sanagethka فرستاده شد. تنها فکر که در این لحظه آرام بود - آب هنوز از جرثقیل ها جریان داشت و گاز احساس نمی کرد. فرانکان در سال 1946، در کتاب "روانشناس در اردوگاه کار اجباری" نوشت: "شادی زمانی است که بدترین حزب را از بین برد." تجربه ویکتور پیشنهاد شده: برای زنده ماندن، شما باید بدانید که چرا شما باید زندگی کنید. یکی دیگر از زمانی که او در مدرسه تحصیل کرد، یکی از معلمانش به نحوی اظهار داشت: "زندگی فقط یک فرآیند شیمیایی است." مرد جوان در میز پرید و پرسید: "آقای معلم، اگر چنین است، پس معنای زندگی چیست؟" یک حرفه علمی فرانکل در این مورد ساخته شد. او دچار افسردگی و خودکشی شد و هنوز هم در دانشگاه وین تحصیل کرد، گروهی از حمایت دانشجویانی که به خودکشی می کردند، ایجاد کرد. از سال 1933 تا 1937 ویکتور به شعبه هدایت کرد تا از خودکشی یکی از کلینیک های وین جلوگیری شود. بیماران فرانکل بیش از 30 هزار زن را به خطر ابتلا به خودکشی کردند. با ورود نازی ها در سال 1938، یهودی فرانکلو از درمان بیماران آریایی ممنوع شد. سپس او عمل خصوصی را به دست آورد و زندگی و حرفه ای خود را به خطر انداخت و نتیجه گیری های پزشکی نادرست را برای بیماری روانی، که در غیر این صورت، به طور غیرقانونی، بر اساس برنامه نازی های ائتانازی، کشته می شود. ویکتور و خانواده اش محکوم شدند.
F3
هنگامی که تهدید نازیسم آشکار شد، فرانکل اسناد را برای یک ویزای آمریکایی ثبت کرد و آن را در سال 1941 دریافت کرد. در آن زمان، یهودیان قبلا به اردوگاه ها فرستاده شدند، از سالخوردگان شروع به کار کردند. فرانکل متوجه شد که او به زودی به پدر و مادرش می رسد که هیچ فرصتی برای ترک ندارند. در مقابل او انتخابی بود: برای فرار یا اقامت با عزیزان و حفظ آنها به آخرین. یک روز، زمانی که او به خانه برگشت، به تصمیم خود تردید کرد، پدرش او را سنگ نشان داد که او را در نقطه ای از کنیسه تازه نابود شده در محله برداشت. این قطعه از صفحه که دستورات عهد عتیق حک شده بود، از بین رفت و دقیقا از آنها بود که او برای خواندن پدر و مادر تجویز می کرد. فرانکل تصمیم گرفت: این یک نشانه است و با بستگان باقی مانده است. "... دو نژاد" از مردم جهان وجود دارد، تنها دو نفر! - مردم شایسته و مردم نادرست هستند. هر دو این "نژادها" در همه جا توزیع می شوند و هیچ گروه انسانی به طور انحصاری از معقول یا منحصرا از ناخوشایند تشکیل نمی شود؛ به این معنا، هیچ گروهی "خلوص نژادی" ندارد!

چه کسی "چرا"، او تقریبا هر "مانند" را تحمل خواهد کرد

در اردوگاه، فرانکل گروهی از کمک های روانشناختی را به زندانیان جدید وارد شده سازماندهی کرد. البته، این کار راز بود. فرانکل با روانپزشکان و کارگران اجتماعی از سراسر اروپا همکاری کرد. هنگامی که کسی در اردوگاه افکار خودکشی را بیان کرد یا سعی کرد تا خودکشی کند، دکتر بلافاصله آن را گزارش کرد. "من معنی زندگی من را در کمک به دیگران دیدم تا معنای زندگی ام را ببینم." افزایش توجه به کسانی که خطر خاصی را تهدید می کنند: صرع، روانپزشکی، "شخصیت های غیر اجتماعی"، و علاوه بر این، همه سالمندان و ضعیف. پزشکان سعی کردند این افراد را از خالص روحانی نجات دهند. مردم اغلب از فرانک خواسته بودند همان سوال: "آیا این درد و رنج، این مرگ؟". و اگر او پاسخ داد "نه"، آنها اراده خود را به زندگی از دست خواهند داد.
F2
در اردوگاه، Fancale با وضوح ویژه متقاعد شد: افرادی که در زندگی خود معنی داشتند، گرسنگی، بیماری، شکنجه را بهتر تحمل کردند، حتی اگر از لحاظ جسمی ضعیف تر از کسانی بودند که دست خود را تکان دادند. برای بعضی ها، این معنی فرصتی بود برای دیدن یک دختر کوچک دوباره در کشور دیگری کنار گذاشت. به خاطر حس دیگر، این بود که چرخه کتابهایی را که او نوشت، به پایان برساند. جنگل به معنای شرایط شکست خورده است. "... در اردوگاه کار اجباری شما می توانید از یک فرد دور شوید، به جز آخرین آزادی انسان، آزادی برای درمان شرایط یا غیره، یا در غیر این صورت"

منابع معنی

روح . فرانکون اطمینان داد که افرادی که دنیای درونی تر توسعه یافته اند، شانس بیشتری برای زنده ماندن دارند. اینها افرادی هستند که قادر به انجماد هستند، شادی را در خلوص و زیبایی برف شادی می کنند، شکوهی از غروب آفتاب یا قطرات باران بر روی برگ درختان را متوجه می شوند. اینها افرادی هستند که می توانند مغز خود را اشغال کنند، سخنرانی های ذهنی ذهنی، به یاد آوردن کتاب های خواندنی یا تصور کردن زندگی خود پس از آزادی. اینها کسانی هستند که اعتقادات مذهبی جامع دارند. "در نهایت، خداوند، اگر مهمتر از آن باشد، شما یک فرد خوب هستید تا به آن اعتقاد داشته باشید یا نه." عشق. کسانی که صمیمانه عاشق شوهر یا همسرشان هستند، منبع دیگری را در زمان های دشوار دریافت می کنند. این در مورد فانتزی های جنسی نیست، چنین احساساتی تقریبا از بین می رود، زمانی که یک فرد گرسنه و نگران کننده است. نیروهای خاطراتی از ویژگی های چهره مورد علاقه خود را، در مورد صداهای عزیزان، در مورد تمام لحظات عالی با تجربه با تجربه. آنها اراده را تقویت می کنند، حتی اگر شما شناخته شده نیستید، یکی از عزیزان زنده یا مرده است. فرانکان خود را به طور مداوم در مورد همسر و والدین خود، که، افسوس، نتیجه گیری را تجربه نکرده است. "فردی که از مسئولیت خود در مقابل شخص دیگری یا قبل از آن آگاه است، آن را به او اختصاص داده است، هرگز زندگی نمی کند. او می داند که چرا وجود دارد، و بنابراین قدرت را برای تحمل تقریبا هر "چگونه" پیدا کنید. انتخاب این تنها چیزی است که نمی تواند از یک فرد دور شود. آزادی انتخاب روابط به حوادث به این معنا نیست که فرد مفید است که خورشید را در یک روز بارانی تصور کنید. اما او ممکن است به لحظات ضعف در قدرت خود اعتقاد داشته باشد، او می تواند به دنبال یک دلیل برای شادی در اشتیاق، و در ناامیدی - امید.
F4
رفتار یک فرد به طور کامل و به طور انحصاری یا شرایط و یا صلاحیت دیکته نمی شود. "پس یک فرد چیست؟ این موجودی است که همیشه تصمیم می گیرد که او باشد. این موجودی است که اتاق های گاز را اختراع کرده است. اما این موجودی است که به این دوربین ها رفت، با افتخار صاف، با نماز در لب ها. " شوخ طبعی. یکی دیگر از سلاح های روح در مبارزه برای حفظ خود. این طنز است به عنوان هیچ چیز دیگری قادر به ایجاد یک فاصله مشخص بین او و وضعیت او برای یک فرد، آن را بر روی وضعیت قرار دهید. "و سپس چیزی غیر منتظره بود: طنز سیاه. ما متوجه شدیم که ما چیزی برای از دست دادن نداریم، به جز این بدن برهنه خنده دار. تحت دوش، ما شروع به تغییر نظرات شوخی کردیم تا یکدیگر را تشویق کنیم. " پس از سه سال صرف اردوگاه های کار اجباری، فرانک ها به وین بازگشتند. در سال 1945، او از کتاب معروف جهان خود فارغ التحصیل شد "برای گفتن زندگی بله". روانشناس در اردوگاه کار اجباری. " او روش "Logotherapy" را ایجاد کرد - نوعی روانکاوی، بر اساس تجزیه و تحلیل معانی وجود انسان. او تا سال 1997 زندگی کرد و بیش از 32 کتاب را منتشر کرد، که بسیاری از آنها به روسی ترجمه شدند. ما آنها را از قلب شما توصیه می کنیم. حریف فرانکل، فروید، ترجیح داد تا در "زیرزمین" روان انسان بکشند. فرانکی به ارتفاعاتش افزایش یافت. ایده های دکتر فرانکل می تواند ایده آل را به نظر برساند، اگر از تجربه بسیار شدید تا حد امکان پشتیبانی نشود، از واقعیت جدا شده است.

عشق و تعهد به ارزش های انسانی واقعی بود.

ادامه مطلب