پرستار وحشتناک من: داستان های واقعی در مورد کالاهای خانگی

Anonim

نان

خوب، اگر آژانس پرسنل به شما یک مدل پرستار ایده آل Mary Poppins ارسال کند. خوب، اما بعید است. در بهترین حالت، شما طرف Freken، و در بدترین حالت - یکی از قهرمانان داستان های وحشتناک از انجمن های Mamkin. بنابراین بررسی کنسانتره ها سخت تر از هوش، عوامل مخفی را بررسی می کنند!

در هر وضعیت غیر قابل درک، چهره را نگه دارید

پرستار ما، که هر فرصتی را دوست داشت تا به شما یادآوری کند که او یک معلم با تجربه است، چیزی را برای انجام کاری انجام نمی دهد - فقط با یک کودک دو بار در روز راه می رفت. و اولتیماتوم مطرح شد - آنها می گویند، برای چنین بار، فردی که دارای تحصیلاتش باید حداقل 1000 یورو دریافت کند. هنگامی که او دختر ما بود (و او برآورده نشد) برای یک ساعت در خورشید باقی مانده بود، و خودش در آن زمان با دیگر پرستار بچه چت کرد. من هنوز به یاد داشته باشید که چگونه کودک پس از این پیاده روی مراقبت کرد - دختر سوزانده شد، تورم بود، ما ترسناک ترسناک بود، پرستار بچه نگاه آرامش را حفظ کرد.

رژیم غذایی

ما یک پرستار بچه داشتیم - متخصص برخی از فرقه های عجیب و غریب. این امر مانع از هر کسی نشد، اما یک روز من شروع به تهیه یک کودک با خرگوش کردم، و پرستار گفت که نمی توانست بخورد، زیرا در کتاب مقدس نوشته شده است. من بلافاصله او را کتاب مقدس آوردم و خواسته بود که این مکان را به من نشان دهد. او نشان داد: غیر ممکن است، معلوم می شود، خرگوش وجود دارد. تا آنجا که به یاد می آورم، خرگوش و خرگوش حیوانات مختلف هستند و خرگوش سیاه سیاه نیست. من یک بند را بر روی یک سنگ یافتم: او یک توالی است، من یک وکیل هستم.

اوه، همه

کودک خوردن ماست و او را خرد کرد. او شکایت کرد: "پرستار بچه، شکم من درد می کند!" و پرستار بچه بر روی آن "بنابراین من ترک کردم." و ترک

تاتیانا Denisovna Vanguget!

پرستار وحشتناک من: داستان های واقعی در مورد کالاهای خانگی 37080_2

با هر کودک "من نمی خواهم" تاتیانا Denisovna در اطراف آپارتمان و پین در Surgique فرار کرد: "این زمانی که همه چیز بیش از ... من نمی دانم، من به سرقت ..." رفتن به خانه، عمه وحشتناک معمولا دو بار من را در آن زمان ملاقات کرد، بهار یک پسر فرفری: "من می دانم زمانی که شما رشد می کنید، پس شما مادرت را از خانه مبارزه خواهید کرد ...".

به طور موثر Lullane

دوستان یک پرستار را به مدت 6 ماهه عزیزم و دختران مسن تر انجام دادند. بنابراین پرستار بچه، به طوری که به زحمت، به فرزندان dimedrol داد، و سپس ایستاده بود، مانند همه خود را خیرخواهانه - بچه ها خواب، مانند فرشتگان، به خود نگاه کنید. خدا را شکر، پدر و مادر مشکوک به اشتباه و نصب دوربین ...

به خاطر سپردن

من گوشی را روی میز گذاشتم، و پرستار بچه ... نه، او Coar را نداشت. او به یک نوت بوک صعود کرد و تلفن خود را به لیست تماس تبدیل کرد.

خوب به صحبت با یک فرد فرهنگی

پرستار ما به طور کلی، به طور کلی، طبیعی بود، اگر آن را برای یک لحظه آزار دهنده نبود - او چندین بار در حمام به حمام رفت و به آب تبدیل شد و با صدای بلند با صدای بلند به تلفن همراه کرد. و هیچ چیز، اما من به زودی متوجه شدم که او از تلفن همراه استفاده نکرد، زیرا آنها "مایکروویو هستند که به مغز اجازه می دهند". و او به وضوح با انعکاس خود در آینه صحبت کرد.

دندان

من مصاحبه ای با یک پرستار بچه، یک معلم سابق مهد کودک، 12 سال تجربه دارم، همه چیز فوق العاده است. من می پرسم: "کودک را خرد کرد؟" - "بله،" می گوید. "برای چی؟" "در اینجا من قبل از دختر 2 ساله بودم، من او را تغذیه کردم، و او قاشق را با قاشق دیدار می کرد. خوب، من به او پاسخ دادم، همچنین پیشانی من را داد. "

سیاه پوست

nan2

در روز جمعه، پرستار بچه ما با یک لبخند پول گرفت و صبح روز شنبه بر روی گوشی، من گفتم که من یک کار جدید پیدا کردم و خواسته شد تا توصیه او را ارائه دهم! نه تنها که ما به طور ناگهانی بدون یک پرستار بچه رفتیم، همچنین معلوم شد که پرستار خانم راز ما از دختر بزرگتر ما به مدت 6 سال خواسته بود تا گوشی را به کارفرمایان جدید درباره چه نوع پرستار خوب صحبت کند.

مقدس

پرستار من معلوم شد بسیار، بسیار خرافاتی است. همه کسانی که کودکان را ستایش می کنند، از جمله بومی مادربزرگشان، او به Schallah متهم شده اند. اگر بچه ها فریبنده باشند - آنها را تعمید و با آب مقدس پرید. و هنگامی که کودک به نفوذ ضربه زد، چون کاشی می خواست، تصمیم گرفت که آن را آسیب ببیند، آبهای پر شده از یک ماوس فرار را برداشت، او را به حیاط برد و سوزاند.

صداقت - اول از همه

من برای یک مصاحبه به یک پرستار بچه دادم، به یک کودک سریع در حال اجرا نگاه کردیم و می گوید: "خب، شما بروید، و تلویزیون را خواهم دید."

جنایی جنایی

nan3

در یک روز خیلی دور از یک روز عالی، دوست من دوست من به خانه برگشتم و چنین تصویری را پیدا کردم: دو کودک در درهای قفل نشسته اند، سیم کشیده از خروجی خارج می شود و پرستار بچه ها ناپدید شد، گرفتن مقادیر خرید، اسناد، و همه چیز که او می تواند به کیسه خود را پرش. شما می پرسید، چرا او به گذرنامه خرید نیاز داشت؟ بنابراین این پرستار پس از مدتی به نام صاحبان به نام آنها و ارائه شده برای بازگشت به اسناد بازگشت به مبلغ گرد.

چیز عجیبی

من به خانه می آیم، و آن را در بلوز و در شورت پنجه است. من به او گفتم که مجبور شدم چیزی را در شلاق زدن بپوشم، اما او، من را در جوجه تیغی متهم کرد، گفت که او شورت داشت، اما او ناخوشایند و گرم بود. و دیروز او به دنبال لباس زیر نیم ساعت بود، با تمرکز بر این واقعیت که او شگفت آور در آپارتمان ما از دست داده بود ...

چه کسی با یوشیک به ما خواهد آمد ...

یک آشنا یک پرستار بچه ای را هنگامی که پسر سه ساله خود را بر روی توالت پاپ کثیف؛ برای آنچه که شرح داده شد، پیچید. نانوایی سپس همان قلم مو از خانه.

متن از فریم ها از فیلم "من وحشتناک نانو 2" استفاده می شود

ادامه مطلب