بالا 8 رمان اصلی DRAM RECORD

Anonim

ده سال پیش، آن را 10 سال پیش، جایی که جایگاه دوم درام را اشغال می کند: "من عاشق شدم، و او به مینسک رفتم،" و اول: "من عاشق شدم، و او به ماگاد رفتم." اما بیش از این که ما در عشق به استراحتگاه ها نمی افتیم، تمام روانشناسان اینترنت در سال های اخیر مشغول به کار بودند، بدون اینکه پد های انگشتان را نجات دهند.

بنابراین، ما دیگر در انیماتورهای ترکیه تحت فشار قرار نمی دهیم. اما این امر مانع از خراب شدن تعطیلات ما نمی شود.

او شما را تغییر می دهد!

در شب اول شما فریاد زد به طوری که تمام رفت و آمد مکرر. شما در اتاق های همسایه زندگی می کنید، شما آن را در یک دوره زمانی تعریف شده در زمان (پنج روز، شش شب) راه می رفتید، آب و هوا خوب است، دریا گرم است، همه چیز بر اساس برنامه ریزی می شود. و روز بعد، این مولون به طور ناگهانی بلوند برنزه را به خود جلب می کند، که یک قطعه خربزه در بوفه تنها او را گرفت و خورد، زباله. شما، در اصل، حتی نام این مرد را به یاد نمی آورید، اما هنوز هم در اتاق های همسایه زندگی می کنید، و او تمام یک شبه است.

شما رابطه جنسی بد دارید

رویای وحشتناک تمام دختران تحصیل کرده. از آنجا که دختر را به ارمغان آورد، از زمان به ارمغان آورد، تحمل خواهد کرد. شما نمی توانید یک مرد بگویید - من متاسفم، شما نمی توانید فاک، من رفتم. بهتر است سکوت کنید و یک فرد را آسیب نبینید. به خصوص از آنجا که چقدر آنجا باقی می ماند، چهار روز همه چیز.

شما تصمیم به اضافه کردن به جنسیت "ماجراجویی های شگفت انگیز"

به طوری که رمان به یاد داشته باشید برای مدت طولانی و یا حتی برای همیشه لطفا برای. خوب، به شدت صحبت می کند، معلوم می شود. اگر، به عنوان مثال، شما تصمیم گرفتید از این افراد قدیمی قدیمی بریتانیایی از یک تخت خواب آفتاب همسایه جدا شوید و فرار کنید تا به راهبرد اطراف جنگل فرار کنید، سپس ماجراهای شگفت انگیز به ندرت روبرو می شوند. به عنوان مثال، شما می توانید بروید و بخورید، "جایی که خودشان می خورند، خوشمزه، ارزان و معتبر هستند." آه آره شما سه روز آینده را در گلدان صرف می کنید و چهار نفر باقی مانده اند - اطراف اطراف محوطه رفت و آمد، به طوری که به نظر می رسد در اطراف، به طوری که، خدا ممنوع، ملاقات نیست. از آنجا که دیدگاه یکدیگر باعث حمله رفلکس تهوع می شود.

شما در دوره نانوایی نامزد بازی کردید

او شما را حفاری کرد، و شما را توسط Siblok به او ریختید. در شب، شما در بوته ها امن بودید، پس از آن به شماره ما پرواز کردید، و او (ممکن است که Vitievo Materia) رمانتیک در اوایل Hibiscus در شب به سر می برد. از یک طرف، پیش بینی رابطه جنسی - لذت کاملا قابل مقایسه با جنس است، و از سوی دیگر، شما به خیابان های سرد یک میهن کوچک بازگشته اید و درک می کنید که آن را به طور کامل ادامه نمی دهد.

او مردی شهوت انگیز است

که همچنان رابطه جنسی با شما در مکان های عمومی دارد. نه به معنای واقعی کلمه، اما نه کاملا قابل حمل نیست: پس از آن قفسه سینه، و سپس پشت الاغ نگه می دارد. به عنوان اگر شما یک سگ راهنمای، و اگر او باسن خود را آزاد، قطعا از "موز" سقوط خواهد کرد و گردن را از بین می برد. در عین حال، شما می فهمید که شما می فهمید که طبق قوانین بزرگ کیهانی بازخورد، در حال حاضر برای پشت شما، کوسه گشت و گذار را از بین می برد، کسی آن را در یوتیوب قرار می دهد، و شوهرتان از شما چنین سوالاتی را مطرح می کند بهتر از کوسه شما را نجات داد.

شما جزئیات غیر ضروری را می دانید

که شما را گیج می کند مردان از قانون فرهنگی ما کاملا درک نمی کنند که یک زن تنها می تواند به دو چیز علاقه مند باشد: زبان و عضو. آنها قطعا باید شما را به بار خود را نیز به دست آوردن جهان غنی خود را. به عنوان مثال، او با افتخار، که توسط یک Merchandiser در بخش آکاردین های نوجوان کار می کند، طعم می دهد و شما قبلا خود را اختراع کرده اید که او یک ناکامی است. یا او پناهگاه های کودکان را در شب راه اندازی کرد. یا معتقد است که یهودیان جهان را دستگیر کردند به طوری که هیچ کس ناراحت به نوشیدن خون نوزادان مسیحی نیست. خوب، همه - شما قبلا هیچ استعاری ندارید، و آن را در بوته های Rhododendron آشنا نیست، درک نمی کنید - چه چیزی نیست؟

شما ماهانه شروع کردید

نفرت، نفرت، نفرت.

شما ازدواج کردین

طبق آمار، حدود ده درصد از رمان های رفت و آمد مکرر با ازدواج پایان می یابد. این یک شخصیت هیجان انگیز است! اگر تعداد مسافران ساکنان سالانه ساکنان این سیاره را در نظر بگیرید، به نظر می رسد میلیون ها نفر در هر سال به جای خاطرات شیرین که می توانند به لحاظ ذهنی، مانند سنگ های قیمتی، شب های زمستانی طولانی، عمه ای از سیزران را دریافت کنند، به نظر می رسد بچه های عزیز، خوشحال باشید، بنابراین شما پاکت، یک صد روبل وجود دارد. " و چقدر خوب همه چیز شروع شد ...

ادامه مطلب