احتیاط، مادربزرگ! داستان های درست در مورد چگونگی انجام ما ما

Anonim

گران

جایی که معلمان ذن به مادربزرگ ما و دیگر خانم های سالخورده از سخت شدن شوروی وجود دارد! بدون اغراق، این بهترین مربی در جهان است، و شما می توانید هر چیزی و هر کسی را بالا ببرید. کلمات و موارد آنها ایده های ما را در مورد جهان گسترش می دهد و ما را در برخی از شاهکارهای غیر منتظره تحریک می کند ...

Scout تجربه

در MiniBus سفر مادربزرگ بدریا و نوه 13-14 ساله. مادربزرگ 20 دقیقه تلاش می کند تا نوه بسته را صحبت کند. "آیا شما یک کلاه پوشیدید؟" - "Noshu-Voshu ..." دختر به وضوح فکر می کند که مادربزرگ در حال حاضر قدیمی است به عنوان جهان، عقب افتاده پشت، صحبت کردن در مورد هیچ چیز با او. پیر زن تسلیم نمی شود و تلاش می کند موضوع را برای دختر نزدیک تر کند، من به عنوان یک دوست دختر ناتاسکا را به یاد می آورم، اما دوباره مکث وجود دارد. و سپس مادربزرگ با تن از ناکامی با تجربه، حتی و صدای فاسد، مسائل: - آیا شما خود را انجام می دهید؟ - دکتر آه ... - نوه به وضوح چنین دانش را انتظار نداشت. - کجا یاد گرفتی؟! - و چه چیزی به او آموزش می دهد، در همه طرف ... احمق دیگر است. - آیا می خواهید با شما انجام دهید؟ - ارائه می دهد نوه "خوب، بیا،" می گوید: زن پیر همه صدای روزمره است. - در حال حاضر در Instagram، بیایید ثبت نام کنیم: "ما با مادربزرگ در مگا می رویم!" - یک دختر جالب است و بلافاصله توییتر شروع می شود. مادربزرگ فقط برای گوش دادن باقی می ماند هک نوه!

مربی تناسب اندام

- آه، یک مرد، کمک به چمدان برای حذف! - "قاصدک خدا" در اندازه Baul از او نشان می دهد. با گناه در نیمه خروج از نوار. - آه، نه من، به نظر می رسد! - چمدان را بپوشانید - آه، تعظیم وجود دارد، سپس من! - عقب نشینی، من خیره شدم - a، نه، من یک تعظیم در یکی دیگر از گره خورده ... برنده، من رفتن! - اشاره به چمدان حتی بیشتر. مرد کنار ایستادن نیست: - مادربزرگ، من می توانم شما را به یک مربی تناسب اندام بگیرم!

جادوگر خوب

Gran4.

در یکی از دانشگاه های فنی، یک کلاس کامپیوتری وجود داشت، جایی که آزمایشگاه با سن سالگی دنج 70 سال کار کرد. معمولا فقط در گوشه و بافتنیش نشسته بود. به نوعی من نشسته ام، من یک برنامه نوشتم، و حتی اگر شما دیوانه هستید، کار نمی کند. عصبی. - چی؟ کار نمی کند؟ - صدای مادربزرگم را پشت سر خود می شنوم از آنجا که کولر به طور معمول عادت نکرده بود، من مجبور شدم پاسخ دهم، موضوع چیست. - و شما این انتقال متغیر را از روش به برنامه اعلام می کنید و آن را جهانی می کنید ... - مادربزرگ مادربزرگ. هدیه سخنرانی را از دست دادم این برنامه همچنان به عنوان ساعت سوئیس به دست آورد. بعدها متوجه شدم که نامزد آزمایشگاه مادربزرگ من نوعی علوم بود ...

آخرین استدلال

من به پدربزرگ و مادربزرگم رفتم همانطور که همیشه، شیارها، پای. هنگامی که ما با پدربزرگم در مورد سیاست شروع کردیم، مادربزرگ من کمی کمی، تردید کرد - و یک خلاصه نامحدود صادر کرد: "و به شما می گویم، آمریکایی ها کاملا احمق هستند! آنها برنده شدند و رئیس جمهور اکنون غیر روسی است! " هیچ چیز برای پوشش وجود نداشت، ما موضوع را با پدربزرگم بسته کردیم ...

لحظه آموزشی

ما در انتظار آسانسور مختلف در طبقه اول دانشگاه هستیم. دو اساتید ارشد در پشت مناسب هستند. ما آنها را به جلو می بریم، سپس خودمان می آیند. یک معلم در حال مرگ است: "متشکرم، فرزندان، اغلب ما، مردم قدیمی، مردم قدیمی، پیش برو ..." - "-" و نمی گویند، "دیگر به پایان می رسد او. - جوانان به ارمغان آورد جوانان ملاقات بیشتر و کمتر ... (مکث.) معمولا این بدبختی ها باید آرنج را جابجا کنند! "

eh، جوانان! ..

مادربزرگ پیشرفته من علاقه مند است که چنین مشتاقانه در اینترنت وجود دارد. صادقانه اعتراف می کنم که در موضوع "نقطه G." به هر حال، من فکر می کنم این دست نخواهد یافت. "نقطه او" کجاست؟ - مادربزرگ خنده دار - در اینجا جوانان رفتند، آنها نمی دانند کجا نمی دانند کجا ... "و مادربزرگ به طرز وحشیانه ای از نقطه پنجم خراشیده می شود ...

آموزش جنسی

یک بار، زمانی که جنس آشنا اتاق بود، مادربزرگش پشت سر دیوار بیدار شد. احتمالا این مادربزرگ متفاوت بود، زیرا او نه تنها شنیده بود که چه اتفاقی افتاد، بلکه آموخت که این اتفاق می افتد. صبح روز بعد او به نوه خود گفت که او رابطه جنسی داشت ... کاملا اشتباه است! و گفت که لازم است. به نظر می رسد که با کمک یک سیستم پیچیده از سه نشانگر، یکی از آنها زیر دختر است، در شریک دوم یک عمل قطع شده را انجام می دهد، و سوم باید تماشا شود ...

سخنرانی شناختی

احتیاط، مادربزرگ! داستان های درست در مورد چگونگی انجام ما ما 36884_3

جلسه را ذکر کرد. صبح روز بعد دوست من باید به یک دوست برود. من به سختی می شود، سر مربع است، آرامش بیش از مایل است ... وارد Trolleybus می شود. و در مقابل مادربزرگ با نوه، هوشمندانه چنین. و پسر اعلام می کند: "مادربزرگ، عمو Stinks!" او فکر می کند: چگونه او به چنین بیانیه ای پاسخ می دهد؟ و مادربزرگ آرام به طور خلاصه خلاصه می شود: "خب، در ابتدا، خجالت نمی کشد، بلکه بوی می دهد. و دوم، عمو - دانش آموز، این بوی طبیعی او است. "

در حیاط خلوت پیر مرد

بر شدت مادربزرگ اوکراین. برادرزاده پنج ساله با پدر و مادرش به دیدار مادربزرگش آمد. در حیاط دو سگ، پوست، بریده بسته شده است، کل کر فریاد: "باب لان!" در SIP کامل، سگ ها حتی بلندتر گذاشته می شوند. این از مادربزرگ می آید - و در راه به دروازه سگ ها را پاک می کند: "خوب، به هم بزنید، و شما در پنیر هستید!" برادرزاده ترسناک و بی سر و صدا زمزمه: "همه چیز، سکوت، سکوت ..."

چه چیزی را می دهید؟

و در حال حاضر در مورد مراقبت مادربزرگ اوکراین. یک نوجوان در یک مینی بوس گوش می دهد به چیزی HeamilyOmetal به طوری که حتی از طریق هدفون خود را به همه گوش می دهد. چیزی را که در ضرب و شتم با تمام بدن تکان می خورد، می گوید، چیزی می گوید. در برخی موارد در Ecstasy Scrolls: "Die-E-E-E !!!" زن قدیمی در کنار او به آرامی همدردی خم می شود: "کدام تاریخ توبی، نفس من؟"

مادر بزرگ Scully

یک بار، زمانی که من کوچک بودم، پدربزرگم رفتم و به راه رفتن رفتم - و از دست دادم چون تصمیم گرفت تا راه را قطع کند. دیر بازگشت من می ترسم که مادربزرگ از ما بخواهد و حصار ما را حسادت کند، من تمام پاهایم را از دست دادم. و او صدای پژوهشی محقق است: "و آنچه شما بیگانگان را نگرفتید؟" در اینجا من دیروز، حتی بیشتر ترسیدم ...

قدرت خودسوزی

من از کلمات پدر صحبت می کنم. این تنها پس از جنگ بود. او زندگی کرد، یک زن قدیمی تنها در روستای بشیر وجود داشت. هنگامی که مجازات شد - سر شکسته، استخوان های لومیت، گرما. هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد، شما باید به روستای بعدی بروید، جایی که من یک سانچاست داشتم. چقدر طول می کشد، اما شما قبل از parable بهداشتی شما را انجام دادید. به کلبه وارد می شود، و در آنجا Carrider با همان بیماری بسته بندی می شود. به گفته راهرو، پرستار پیاده روی می کند، در تمام موارد، در تمام موارد برای سرعت بخشیدن به روند دریافت بیماران. یک دماسنج و یک پیرمرد داشته باشید. من نشستم، نشستم، احساس کردم بهتر شدم، و من به خانه برگشتم، همان ده کیلومتر. پرستار در شب یک دماسنج انجام نشد، اما هیچ چیز آنها را نوشت. خنده دار در یک سال آغاز شد. مادربزرگ دوباره در Sacraft ظاهر شد و شروع به تقاضای یک شیشه جادویی جادویی کرد. آنها می گویند، این قدیمی سقوط کرد - و در حال حاضر سلامت کاملا چرخانده است! پزشکان را شروع کردند تا درک کنند: به محض این که مادربزرگ می شود، به محض اینکه مادربزرگ می شود، بلافاصله درجه زیر صوت و پنج دقیقه دوباره سالم است. به طور کلی، پزشکان مشورت کردند و تصمیم گرفتند: این کمک می کند - لازم است که به آن بپردازیم. مادربزرگ خوشحال بقیه روزهای خود را در سلامت کامل زندگی می کرد!

دکتر خودش

Gran2.

مادربزرگ بزرگ من تمام زندگی خود را زندگی می کرد - و هرگز به پزشکان رفت. وقتی شروع کردم از او بخواهم بپرسم چه چیزی راز، او گفت که در جوانان خود را هنگامی که این میدان به عقب برگشت، و برای کمک به مردم محلی رفت. "بنابراین او مرا تخلیه کرد؟ یک تبلت سر! او چیزی بیشتر ... در، می گوید، دختر، بروید و نه گناه! خوب، من کمی - و بوی گرفتم ... پس من از آن به بعد و من درک می کنم، sho و من می توانم خودم کار کنم تا خودم کار کنم! " و در واقع، از آن زمان تا زمانی که مرگ مرگ (یعنی تا 87 سالگی) بابا کسانا با داروهای خود مقابله کرد.

گردشگری foreva

دختر و شوهرش در تور Boldino رفتند. گروهی از قطب ها به میدان رفتند، اکثر مردم جوان هستند. پیر زن به اتوبوس آمد، گره خورده بود، گره خورده بود. راهنمای، لبخند با خوشحالی، او را ملاقات کرد، به عنوان یک آشنا قدیمی: "سلام، Raisa Ivanovna!" این گشت و گذار به زیبایی رفت، پیرمرد با هم همخوانی داشت، آب را از منبع مقدس به ثمر رساند، و پس از شام در هتل خوشبختانه اظهار داشت که "صد صد نفر وجود خواهد داشت، بسیار خوب خواهد بود"! در مورد سوال، این چیزی است که ... بعد از کلمات او. چند سال پیش، پزشکان گفتند که من یک بیماری وحشتناک داشتم و برای مدت طولانی زندگی می کردم. و من تنها هستم، من به کسی نیاز ندارم ... خوب، به طوری که رنج نمی برند، تصمیم گرفتم زندگی ام را پایان دهم. و اختراع به عجله پرش اسکی! همانطور که من صعود کردم - من نمی دانم ... و من افزایش یافت، و دید از آنجا! معجزه زیبا! من ایستاده ام، من به شهر زیر نگاه می کنم، و من درک می کنم که من چیزی را در شهر من نمی بینم ... و ناگهان من ذهنم را تغییر دادم. فرود آمدند این شهر بومی به سرگردد، همه چیز را در موزه ها، کرملین بشناسد ... سپس بعدا در سالن صومعه ها سفر کرد، سپس بیشتر. در حال حاضر تقریبا تمام روسیه سفر کرد. من تمام دفاتر گشت و گذار را می دانم! و به تازگی، پزشکان گفتند: "شما هیچ بیماری ندارید، شما درمان، مادربزرگ!" بنابراین، گردشگری بهترین دارو است!

ادامه مطلب