من را ناراحت کن! داستان سه پازل

Anonim

مون

به نظر می رسد یکی از ساده ترین راه ها برای فراخوانی طوفان خشم در یک شبکه اجتماعی است، باید بنویسید که می خواهید یک مرد را ملاقات کنید و الزامات سازگاری آن را مشخص کنید. پس از همه، یک زن باید بی علاقه باشد! ستون ما، اللا داریزایی، به ما گفت که بیش از حد ناخودآگاه منجر به آن می شود.

من یک اعلامیه ازدواج را در یکی از سیاهههای مربوط به موضوعات زنده خواندم. دقیق تر، نظرات به آن. همیشه یک باغ وحش و یک رژه از سبزیجات صحبت کردن است، هر کسی که پیشنهاد می دهد. اما در این مورد، تعداد افراد دیگر از تمام محدودیت ها فراتر رفته است.

دختر نوشت که او دو صد هزار در ماه به دست می آورد. من یک آپارتمان خریدم، ماشین، 5-6 بار در سال سفر می کنم. و به همین دلیل می خواهد یک مرد به عنوان یک شوهر که همچنین به خوبی به دست می آورد. بیش از او. خیلی بیشتر نیست

اوه، چگونه فانتزی مردان در نظرات وجود دارد! اگر چه این کاملا سنتی است: "او در حال حاضر سی و یک محصول استفاده شده"، "و آنچه که او می تواند برای چنین محتوایی ارائه دهد،" "بی روح، فکر می کند در مورد پول، نه در مورد عشق"، و چقدر هزینه آن بیش از؟ "،" الاغ در داخل "و غیره. با تمام توقف ها

تقریبا هر کسی که تصمیم گرفت به آنجا بنویسد، به آزار و اذیت زن و میل به این دختر خاص متکی است تا بر گردن یک کثیف غنی نشسته باشد. اگرچه من، و نه نگاه نکردم، این میل را در خود نگه داشتن خود پیدا نکرد. احتمالا به دنبال بدبختی

من به ویژه به من گفتگو برخی از مدافعان قهرمان را با مهاجمان بر روی او تحت تاثیر قرار دادم. مدافع گفت که شما تصور می کنید، او در مالدیو جمع خواهد شد. و پسر او بر آنها درآمد ندارد. او بدون او به ترکیه می رود؟ یا در خانه باقی خواهد ماند؟

در پاسخ، او گزارش شد که خانم به وضوح مردی نیست که به دنبال یک مرد، و حامی مالی، به طوری که آن را در مالدیو، و جای خود را بر روی تخت در بهترین حالت.

همه اینها من را به اشتراک گذاشتم تا تصوراتم را از مردان که کمتر از من به دست آورده ام، به اشتراک بگذارم. در مورد معامله شما با آنها چیست؟ در مثال یک مشکل خاص، یعنی این بیشتر مالدیو ها.

جزایر - اولین تلاش

mone3

نه، من به عنوان دختر شما از اعلامیه خیلی سرد نیستم. اما به دلایلی این اتفاق افتاد که تقریبا تمام مردان من کمتر به دست آورده اند. در عین حال، آنها عمدتا جامد بودند. تقریبا مثل من، هاها فقط من یک مادر هستم، یعنی درآمد من باید برای دو نفر کافی باشد. به این ترتیب، هماهنگی نیروها تقریبا قابل فهم است.

و من باید بگویم که در عین حال من ارزان ترین سرگرمی نیستم: سفر. در بهترین زمان - شش تا هفت در سال. به بدترین، همانطور که در حال حاضر - حداقل سه. هیچ چیز زرق و برق دار نیست، اما متنوع و سرگرم کننده است.

و من با یک مرد ملاقات می کنم. که حقوق و دستمزد پایین تر از منطقه است. من یک شکارچی برای میلیونرها نیستم، احساس می کنم. Santerly من با او در "mu-mu" می روم، برچسب ها را از تی شرت ها، که من به عنوان یک هدیه به ارمغان می آورم، و سپس به طور ناگهانی حمله قلبی، به دلیل پیراهن هزینه پنجاه و نه یورو است. و به عنوان مثال، در تابستان برنامه ریزی می کنم تا به جزیره یونانی بعدی بروم. من می توانم با دوست دخترم، اما من با عزیزانم می خواهم! من به او اطلاع دارم مثل، با من بیا سرد است شما هنوز هم می توانید جزیره را در خود انتخاب کنید، و نه به سلیقه من. حتی نه در یونان، حتی یک جزیره نیست. برو

و او در پاسخ، تصویب صورتحساب در کیف پول:

"من باید سیب زمینی را در کلبه در مادرم بشویید."

به عنوان یک گزینه - ساخت یک انبار. مامان بدون انبار وحشتناک است، و آن را، همانطور که می دانید، دو هفته، و حتی برای اولین بار شما نیاز به رشد آجر خود را، که لازم است برای ساخت.

Scribble، بگو و او، به خوبی، اجازه دهید شعر را بخوانم، لازم است برای خانم مراقبت کنم. اشعار بد، اما هیچ کس به من قول داد. و پس از آن، هنگامی که من در یونان هستم، این وحشت از چگونگی حسادت از این است که یونانیان بسیار غیر منتظره در همه جا وجود دارد، در حالی که او در Dacha حفاری می کند.

فرانسه - تلاش دوم

mone1

گذشت چند سال. این مرد در حال حاضر متفاوت است، انبارها ساختند. او به سرعت از بابونه مجازی به گل رز واقعی نقل مکان کرد، و برچسب ها از هدایا می توانند ناپدید شوند، زیرا من آن را به صورت صاف، که با گذشته، حتی با تلاش های بزرگی، امکان پذیر نبودم. با آن، قبلی، لازم بود که خود را به طور مداوم کنترل خود را به طوری که مرد در مورد هر چیزی حدس زد.

و در اینجا جدید است، همه چیز به نظر می رسد با او خوب است. اگر چه درآمد و کمتر از من.

بیایید، من می گویم، به فرانسه در روز تولد من. Burgundy، نرماندی، جاده شراب های بزرگ، سنگ های گچ. پاریس، در پایان.

و او نیز با توجه به چیزی وجود دارد:

- شما می دانید، من در خارج از کشور دوست ندارم. یکنواخت وجود دارد آیا مورد کوستروما! در قطار می توان رسید. در دو. و در یک خانه روستای واقعی زندگی می کنند.

- در بورگوندی، شما همچنین می توانید در خانه روستایی کنونی زندگی کنید.

- نه، این نیست. هیچ روح وجود ندارد، آیا خودتان را درک نمی کنید؟ در قطار روح، در کوستروما و کریمه روح، و در فرانسه یک مصرف و مکالمات، که خوردند و نوشیدند.

و من قبلا در قطارها در چنین مکان هایی سفر کرده ام که شانزده انتقال باید انجام شود. در جوانانش رفت. و شب را در چادر گذراند. حالا من برای سی سال خوب هستم من برای چنین زباله خیلی قدیمی هستم خوب، ترک دوستان خود. درست در آن زمان ما در حال حاضر بخشی، چرا که من دوست دارم به خوردن و نوشیدن. و از طریق این به طور مداوم احساس یک مرد بد، و سخت است.

کیف دستی بر روی جایگزینی

mone2.

سوم در حال حاضر صادق بود.

او همچنین یک مسافر ناامید بود. اما هنگام برنامه ریزی تعطیلات بعدی، هر بار دوم متاسفانه گزارش داد که در حال حاضر آن را قبل از آن نیست، و سپس یکی از سمت چپ. به نظر می رسید که یک زن در سفر باید شامل، و در غیر این صورت سایه. هنگامی که پول برای محتوای کافی بود، خوب، ما با هم رانندگی کردیم. و اگر نه، من یک کیف دستی زیبا را از دور به ارمغان آوردم. کیف پول من برای آن سال به طور قابل توجهی دوباره پر شده بود.

من اعتقاد داشتم که او شاهزاده زیبا بود، که بهشت ​​من را فرستاد. در دوره های بحران مجاز به درمان خود با شام در رستوران، و تغذیه سیب زمینی آتش، به عنوان دو اول. و کیف های دستی، دوباره. خوشحال شدم، هیچ شوخی نکردم

و حالا من هنوز شادتر هستم من نمیدانم چقدر مردم درآمدم و ما به هیچ وجه به هم نمی رویم و هدایا به ندرت مبادله می شوند. از آنجا که من فقیر بودم و هیچ پروژه جهانی الهام گرفته بود. اصلا! زنده ماندن. و اگر ما چیزی را به دست بیاوریم، سرنوشت وحشیانه بلافاصله ما را بازی می کند - و دوباره هیچ اتفاقی نمی افتد.

اما اگر خدایان غارت من را برای این Mesallians ببخشند (من تقریبا مطمئن هستم که رفاه فعلی من برای آنها مجازات است)، و من دوباره خوش شانس خواهم بود، پس از آن من از دیدار با مردی که کمتر از من کسب می کند، امتناع می کنم. من موجودی تجاری را در نظر بگیرید

ادامه مطلب