این اشعار خود را یاد خواهند گرفت! بهترین شاعران کودکان مدرن

Anonim

مارشاک، Chukovsky و Agnia Barto - این، البته، سه نهنگ، که در آن دوران کودکی ما ایستاده بود و پرید، و نوه های ما هیچ جا از آنها نخواهند رفت. اما کودک تنها به تنهایی نیست!

او دارای بسیاری از معاونان زیبا، نوشتن اشعار بسیار جذاب برای نوزادان از دو تا نود و دو. کافی! و بهتر با نسل بخوانید. مثبت دو، نه، صد برابر بیشتر!

ماشا روپاسووا

poe1

"من در یک شهر کوچک در ساحل اقیانوس آرام زندگی می کنم، من نوشتن اشعار و افسانه ها را می نویسم، تماشای فرزندم رشد می کنم. کودک یک پنجره در ابعاد جدید است و زمان زیادی را در این پنجره صرف می کنم. "

بله، داستان های Facebuchnish از Masha Rupasova در مورد پسر Maxone، آزمون اصلی خلاقیت او، و تجارب گوناگون از یک روح بزرگ - این یک لذت جداگانه و دائمی است.

*** مامان در خانه است؟ مادران نیستند مامان بیرون آمد به اینترنت مامان در اینترنت جستجو می کند، چطور چیزها در نور سفید هستند. نوشیدنی های قهوه، درایو چشم ها - آنچه در جهان اتفاق می افتد؟ مامان، من به شما می گویم! در جهان من آمده ام!

وادیم لوین.

POE10

"وقتی متولد شدم خوش شانس بودم. این امر برای مدت بسیار طولانی اتفاق افتاد - در سال 1933 ... در دوران کودکی کتاب های فوق العاده ای را با آیه های خوب، هوشمند و شاد داشتم. من این اشعار را با قلب به یاد می آورم، با آنها بازی کردم ... و سعی کردم خودم را بنویسم. من سعی کردم، سعی کردم، سعی کردم و استفاده کردم. "

لوین - سابق خارکوچانین، در حال حاضر شهروند ماربورگ، کلاسیک زندگی، نویسنده "اسب احمقانه" جاودانه و نه تنها.

اشعار با اژدها

یک اژدها در شعر من صبح سرگردان شد، گفت: "این زمان برای مدت طولانی است!" - و بالکن را فرو برد. او نیمی از روز خوابید، زخمی شد و اعلام کرد: "ناهار". صندلی فروخته شده و فروخته شده، بوفه و دفتر. من نمی دانم که اژدها بر نتیجه روزی می خورد ... چه؟ اگر او در منو شام را روشن کند چه؟ من طعم و مزه خود را به اژدها تحمیل نمی کنم و می گویم من می ترسم که من یک ظرف بد هستم. البته، شاید او بخواهد برای شام بخورد، اما من به چنین اژدها در آیات من نیاز ندارم.

Andrei UsaShev

poe3

"در ابتدا می خواستم یک مسافر باشم، پس من می خواستم یک زمین شناس باشم، سپس یک موسیقیدان، و در نهایت یک نویسنده شد. نه هر نویسنده بلافاصله می داند که او تبدیل به یک نویسنده خواهد شد. به عنوان مثال، تولستوی، ابتدا نظامی بود ... "

و UsaShev همچنین نمایشنامه نویس و screenwriter است. به یاد داشته باشید "سگ هوشمند سونیا"؟ او کسی بود که با او آمد. از آنجا که به جای دختر سونی، پسرش میشا متولد شد، پس از آن نبود که چنین نام خوبی نبود! ..

سه برادر سه برادر Acrobat یک بار به پارک رفتند: یکی - با چتر، دیگری - با گربه، و سوم آن درست است. به طور ناگهانی باران ... اوایل زیر چتر! اما کمی در آن: سه نفری تحت چتر، به خصوص از زمان گربه مناسب نیست. و با این حال، برادران باران در باران به خانه خشک شدند: یکی - با چتر، دیگری - با گربه، و سوم - با بقیه!

آرتور Givrigiz

poe2

"همانطور که من به یاد داشته باشید:" Givargizov، به درس بعدی، یک مقاله از تابستان بر روی میز من گذاشت! " خوب، در درس بعدی، روشن است، یک اشاره گر شکسته، گریه: "که در آن کمک؟! چه برادر دیگر زئوس؟! برو بیرون!" به طور کلی، حق در راهرو مدرسه، من خودم یک نویسنده عالی احساس کردم. سپس، با این حال، من در خیابان رفتم و به سرعت به راه رفتن Kolomenskoye رفتم. و احساس یک دونده بزرگ ... "

شعر Hybargiz برای یادگیری آسان تر: اگر اولین بار با صدای بلند، و سپس، حلق آویز، mumble: "خوب، hooligan، و هنوز هم چنین عموی بزرگ ..." - مطمئن است که او!

غیر معمول "چه چیزی، Seryozha، نه در روح امروز؟" - خواسته، گوشواره های گزش، دو مگس. او گفت: "او از گرمای قوی استدلال کرد، گفت:" او، پشه ها را می سوزاند. گفت: "بیا، لبخند و اشک های خشک،"، گزش، زالو و زنبور عسل. "پس از همه، ما غیر معمول بودیم، همیشه شاد بود، گفت:" گزش، سگ ها و زنبورها. "و شاید او بیمار شد، غمگین است؟" "کامل از پسر، مهمتر از همه، خوشمزه!"

tim dogkin

poe15

"وقتی احساس کردم امروز، اشعار من می تواند منتشر شود، فکر می کنم در مورد نام مستعار. اما من به هیچ وجه ارزشمند نبودم. و من یک فیلم کودکان را در تلویزیون دیدم. در آنجا، پسر در مقابل اسکادران ایستاده است، یک نازک ... و فرمانده رسما: "برای تظاهرات شجاعت و قهرمانی، من از گرگوری قدردانی می کنم ... من چیزی شبیه به آن دارم؟" او پاسخ می دهد: "بله، سگ ما ..." و من بلافاصله فهمید: این من ".

در واقع، او آندری ایوانوف است - اما شما فقط اشعار و پروس خود را بخوانید ... و بلافاصله گریه می کنید: همانطور که می نویسد، یک سگ! و او رئیس مجله بزرگ و جاودانه "تراموا" بود.

وحی کاترپیلار به محض این که ماه در چارچوب پنجره ها به داوطلبانه Uznzeta وارد می شود، من زیر پتو هستم، همانطور که در یک قاشق غذاخوری، خزیدن ناخوشایند. و من در مورد چیزی عاقلانه، یخ زده با چوب استوانه ای منعکس شده است. و به نظر من به نظر می رسد که از صبح کوکون من یک پروانه خاموش را پرتاب خواهم کرد. اما صبح می آید - و خورشید بر روی گودال از طریق ابر از بین می رود ... از کوکون، من گیاهان خراب بی گناه را خزنده می کنم.

lyudmila ulanova

poe14

"من در کازان زندگی می کنم، من به عنوان یک مترجم در یک شرکت کامپیوتری کار می کنم. اغلب من برای بچه ها نوشتم و برای کسانی که نمی خواهند با دوران کودکی بخواهند. اما دستاورد اصلی من، البته دختر ساشا است. به هر حال، او نیز گاهی اوقات نیروهای را در احمق تلاش می کند. ما اغلب "در قافیه" و "در اشعار" بازی می کنیم - یک درس بسیار سرگرم کننده، من به همه توصیه می کنم! "

و ما معتقدیم که میلا اولانواوا در واقع در روح - سیرک است. شما افتخار می کنید که چگونه معلوم می شود که با کلمات صحبت می شود - و حسادت سفید جامد بر روی قلب باقی می ماند. خوب، حتی شادی

اشکال اقتصادی اشکالات پف شده - او قاصدک را می کشد، به طوری که مبل این است که آن را بسازید. او فلفل قرمز را به پختش حمل می کند، زیرا خالی است - آن را تحت chiffijerchik قرار می گیرد. این پناهگاه ها را از مخروط ها، از میز سنگی و از چیپس ها ایجاد می کند. فقط با چالش هنوز معلوم نیست، و آتش پا به طور مداوم مخالف است! دوست به نام ...

Grigory Kurshkov

poe13

"شاید درخشان ترین تجربه کودکان از جلسه با آیات با زمانی که من با چیزی، به شدت به درجه حرارت، متصل است. من دو سال داشتم، کاملا بچه بودم. مامان من را در اطراف اتاق خود در آغوش گرفت و آرامش بخش، خواندن: "شاعر درگذشت، برده افتخار، پرواز مولوا را پرتاب کرد ...". پس از آن به من وارد شد. "

محافل در همان زمان هر دو فیزیکدان و مترجم، و معلم، و فیلسوف. و در چیزهای فرزندان خود، پارادوکس ها، عجیب و غریب و پرطرفدار شاد، کمتر از کلاسیک های انگلیسی مورد علاقه خود و فعالانه ترجمه شده است.

راRRY! لئو به خاطر کوه بیرون آمد و فکر کرد، Millns: - RRRY! من فریاد می زنم Cockada: منظور شما چیست؟ Razorvoy و Rrastze؟ Razonomia و Razzekyu؟ rshusyu همه در یک ردیف؟ شیر گفت: - من فقط Rrrad هستم!

میخائیل یاسنف

poe12

"در دوران کودکی من مطمئن بودم که من تبدیل به یک شاعر جدی بزرگ شدم. سپس ترجمه، شعر کودکان، اسانس، بررسی، مقالات، تاریخ به آیات اضافه شد ... در نتیجه، یک Centaur معلوم شد. "

یاسنف ادبیات کودکان را ارائه داد (یعنی ایالات متحده!) تعداد زیادی از ترجمه ها از فرانسه - و در حال حاضر شصت کتاب از اشعار خود ما برای کودکان است.

*** من صبح از درب خارج شدم - بهار بود، و یک گله ای از حباب های صابون از پنجره خارج شد. او پرواز کرد و سیک، و ویلک، و ویدال، و مایل و پیش از رهبر - بزرگ چنین حباب. ابتدا پیش بروید، سپس برگشت، و پایین، و دوباره، اما حباب و حباب نمی تواند جمع آوری. یکی، شاد، به عنوان یک رویا، در سیم آویزان، دیگر، در حال افزایش در امتداد دیوار، نشسته بر روی چوب. و سوم، خورشید کور، سوت: "fa-mi-re -..." و پرواز به افرا قدیمی، - احتمالا، برای داشتن یک لانه.

پیتر سینواوسکی

poe11

"گاهی اوقات من در یک رستوران نشسته ام و یا به خیابان می روم و چیزی ناگهان می آید. من یک دقیقه "قارچ الکتریکی" دقیقه نوشتم، و "داروخانه سبز" - هفت سال. "

Sinyavsky شروع به نوشتن اشعار در چهل سال، اما اولین آهنگ بیست و پنج است. قبل از نویسنده و شاعر، او یک موسیقیدان بود. و اکنون اموال آن تحت گیتار انجام می شود. سالن ها با لذت بیمار!

زنگ ایزانی من سوسک را در همان جنگل دیدم. - آه، چه مداتی! با تشکر از سرعت. ایمنی، خوب، در صد این یک قهرمان است! شما نمیتوانید تصور کنید که بوی شما چطور بودید! و زیبایی خزنده به بهشت ​​پرواز کرد. زنگ شهروند احتمالا یک inoshtrak است. سوسک با یک برنج ناراحتی در گلدان پوشیده شده است. - خوب، لازم بود که چنین کاری انجام شود! مهم نیست که چگونه دوباره آن را در موقعیت این قرار نگیرید - لازم است به زودی زبان نامنظم را تکان دهید.

سرگئی ماکوتین

poe9

"اغلب اتفاق می افتد که برخی از کودکان صبح با خلق و خوی بد بیدار می شوند. کفش کتانی زیر تخت پرواز کرد، سخت است که بی میلی، مدرسه، بیشتر شما دیگر نمی خواهید بروید. در بزرگسالان، این نیز اتفاق می افتد: شما نمی خواهید به کار در همه بروید. یک دستور شگفت انگیز وجود دارد: شما باید به یاد داشته باشید و یک شعر شاداب را بخوانید! "

خوب، آیات ماچوتین خود برای این هدف نجیب مناسب هستند. و هنگامی که او نثر بزرگسالان را می نویسد، و هنگامی که او یک مجله بزرگسال را ویرایش می کند - او فراموش نمی کند که "اشعار کودکان شادترین در نور درس"!

ما dudzhurim امروز ما یک کلاس جدید را برای یک ساعت کامل تمیز کردیم. صد قطعه کاغذ از IRISOK، صد تسمه و یادداشت ها با ما نشان داد. تنها سه درس وجود داشت و نه پنج و نه شش. چگونه ما موفق به نوشتن بسیار، خواندن و خوردن؟

Vyacheslav Lakein

POE8

"آنها در حال انتظار بودند، به من نگاه کردند، سکوت کردند. من نام خود را گزارش دادم، گفتم چند ساله هستم، و اضافه کردم که در دوران کودکی نیز سعی کردم شعر را بسازم، اما هیچ چیز خوب نبود ... "

بنابراین Leukin در کتاب خود "بازی شعر" داستان شروع به داستان در مورد استودیوی ادبی کودکان، که او منجر شد - و به لطف او از لنین جرقه، توسط "Leukinsky" انجام شد - و بسیاری از شاعران عالی را افزایش داد. برای خواندن خلاقیت بخش های او گاهی اوقات کمتر سرگرم کننده از خود نیست. چه چیزی بهتر می تواند در مورد معلم بگوید؟

برموش او با نور Baramokka زندگی می کرد، وزن بیست کیلوگرم را وزن کرد، یک روز کامل در پنجره تماشا کرد، در شب در حیاط ها اجرا شد. او برخی از پمپ ها را جویدن کرد و برخی از پوشش ها را بخواند، و هیچ دوستی، هیچ دوست دختر هیچ مشکلی نداشت. من یک قطعه از سالا را دریافت می کنم، او گربه را به دیدار، در روز او فرار کرد، خراش درام. او به خود بولداگ دعوت می کند - یک بولداگ را می خورد، لاک پشت دعوت می شود - لاک پشت می خوابد و خواب می رود. خسته کننده و غم انگیز بارباشکا زندگی می کنند در نور یک؛ پنهان کردن سر در کف دست و یک کلمه به هر کسی. روزها در حال اجرا هستند، شب چشمک می زند، و او نمی داند، چیزی فقیر، که در مقابل یک چوباشکا بسیار تنهایی زندگی می کند.

میخائیل وکسلر

poe7

"من خودم چنین تعریف کردم:" نویسنده ". من حتی از کلمات "اشعار" اجتناب می کنم. یا من آن را با کلمه "اشعار" جایگزین می کنم، یا آنها را صدا می زنم - من با چنین کلمه ای آمده ام - "انتظار".

Odessa Waxler استعداد ترین نسل است که نزدیکترین نسبی آن کوتاه است. هر یک از اشعار او و کودکان و بومی، بلافاصله به یاد می آورند - و به طور کامل در هر مرحله نقل قول شده است!

*** راه رفتن با هدف خود، خوردن پاتوژن با سیب زمینی. سپس من می روم و فکر می کنم: "کجا می خواهم به من بروم؟" *** من در امتداد ساحل رفتم از دست رفته به مولکسک به خانه ضربه زد. "خوش آمدی!" - شنیده، اما وارد نشد و او بیرون نرفت. *** و با یک زبان سگ، و با یک گربه من آشنا هستم: من سگ ها و گربه ها را از نیمه اول درک می کنم، با نیمه.

Marina Boroditskaya

POE6

"من یک اژدها سه لیتری را دوست دارم. یکی از سر برای کودکان، یکی دیگر از اشعار کاملا بزرگسال، سومین ترجمه می نویسد. سر چهارم به طور مرتب رشد می کند، و سپس انتقال به رادیو را انجام می دهم. و من شروع به نوشتن کودکم وقتی پسر بزرگتر آندریوشا یک سال و نیم بود ... "

با تشکر از سر سوم، Marina ما می توانیم در روسیه با Choseer، Burns، Browning، Stevenson، Kipling، Miln، Carroll، Hugo ... و با تشکر از اول - با شخصیت های ناز و خنده دار خود ارتباط برقرار کنید.

مدرسه خرس در روز اول آوریل، در روز اول تعالیم، نوشتن توله ها در ترکیبات وسوسه ها. این موضوع بر روی کاج بزرگ نوشته شده است: "چگونه من تعطیلات را خوابیدم و آنچه را که در رویا دیدم دیدم".

ناتالیا خروشچف

poe5

"منطقه تحقیقات من این فرآیندهای عبور از مواد جامد زمانی بود که به صورت الکتریکی تابش می کرد. در این همه یک نوع شعر وجود داشت: "دیو ماکسول"، "حوزه ارزیابی"، "منطقه بریلوین" ... "

پس از تولد دختر نستیا، یک معجزه اتفاق افتاد: فیزیکدان جدی به SYMES رسیده و به اشعار کودکان تبدیل شده است! علاوه بر مخاطبان کودکان، به طور کلی، به طور جداگانه به تئاتر سنت پترزبورگ "Casmodical" خوش شانس بود، جایی که ناتالیا لیچستین را هدایت می کرد.

پدرم یک دانشمند فیلسوف است پدر من یک دانشمند فیلسوف است، او معتقد است: دکترین - نور، او سوالات را تعیین می کند و به دنبال هر پاسخ است. مشت زدن حلقه های دود، عینک آبهای بر روی بینی، "چه چیزی می تواند قابل تمدید باشد؟" - او یک بار سوال پرسید. در اینجا هر کس کمی فکر کرد و نظر او را بیان کرد: من گریه کردم: "گربه!" و مامان آهی کرد: "لباس زیر زنانه ..."

گالینا دودیال

poe4
"به طوری که در کلمات بیهوده / مفید از فرهنگ لغت صرف، / من فقط در مورد خود / دو کلمه متوسط" من "و" زنبور "می گویند.

این چنین تعلیمی است که نویسنده است، که قبلا با یک حامل تزئین شده و یک واگن کوچک از اشعار تزئین شده با واگن و یک چرخ دستی کوچک از اشعار، که در آن کودکان عشق به کودکان پراکنده است، تزئین شده است. با وجود این واقعیت که گالینا نه تنها دو بار مادر، بلکه یک معلم مدرسه حرفه ای است! :)

مورچه در چمن ضخیم ضخیم ضخیم، زمانی که مورچه ناپدید شد ... پس از همه، او یک فیل نیست و نه یک زرافه، بلکه فقط یک بازی کوچک است ... یک قارچ عادی در حال حاضر یک کوه در مقایسه با قطره Moore. . و حتی برگ خیلی بزرگ است برای یک سوراخ کوچک ... و چه کسی در چمن باز می گردد ... - من یک گاو من را می دهم!

ادامه مطلب