هر سال در روز 31 ماه مه، ما خودمان را به خودمان قول می دهیم: این تابستان ما قول نمی دهیم، چهره ای نکنیم، نوبت نکنیم! ما از کل کویل خارج خواهیم شد.
و هر سال در 31 اوت، ما شگفت زده هستیم: توقف، و کویل من کجاست؟ چرا او خیلی کوتاه بود؟ هی، بازگشت، دادن، ما زمان نداریم! و با این حال اگر شما حداقل نیمی از این موارد را متوجه شدید، می توانید چکمه های لاستیکی را با یک وجدان آرام باز کنید: تابستان بیهوده گذشت. و از این بانک پیگگی خاطرات گرم این است که بیرون کشیدن و چه چیزی برای گرم کردن شب های زمستانی طولانی. و بقیه موارد رسما توسط تابستان آینده متعهد هستند! یکی در یک روز گرم برای جذب بستنی. و این آسان نیست، اما با تبلیغات اجباری "و اجازه دهید من را گاز خود را"، "دختر یک فنجان" و "چکیدن، قطره، و نه، بلکه!" 2 برای سوزاندن یک گوجه فرنگی آبدار - بدون تمام این برش ها و کاهش. این به طور کامل مانند سیب، Chrum-chum است. به طوری که سبیل جریان و چشمه در همه احزاب! 3 آهسته به آتش سوزی با سوسیس بر روی آن. و به نظر می رسد که هیچ چیز گوزن به تمدن روی حیله و تزویر اختراع شده است. ده دقیقه برای درک آنچه که هست. و با یک قطعه نان به آتش زدند.
چهار. تکه های رول اردک را در حوضچه پرتاب کنید. تعجب آور چگونه آنها را شنا می کنند. مخلوقات ضخیم خرد شده، من می خواهم اردک باشم! پنج به اشتراک گذاری شن و ماسه از صندل، پریدن بر روی یک پا. 6 یک تیغه آبدار را انتخاب کنید، به طوری که به دقت از بین بردن، به طوری که شکستن، اما بیرون کشیدن از ساقه - و ذهنی جویدن، فکر می کنم در مورد چیزی تنبل و بالا. 7 دیدار با حلزون و عجله برای گرفتن آن بر روی ماکرو. اصلی ترسناک، بله اما به عنوان mimmilo!
هشت توت فرنگی! مطمئنا باید از PUZ جدا شود. کاسه بزرگ، خامه ترش، سرود و نیروانا. نه. توقف زیر محور خسارت، البته! 10 Opleting در یک حمور. و رول، رول، دروغ! و سعی نکنید زمانی که می خواهید موجودی مورد علاقه خود را بخورید، به نوبه خود نباشید. یازده ترسناک در شن و ماسه چیزی عمیق ترسناک است. و تماشای موج موج خود را. سپس پا را در شن و ماسه دفن کنید. و در مورد هر چیزی فکر نمی کنم.
12 فقط پای خود را به یک آب سرد پایین بیاورید و بگذار. کسی که بدون نیاز به یک لبخند عبور می کند: "چگونه یک راننده است؟" - این خیلی بد است. 13 مناسب از بازار، علاوه بر سبزیجات، جارو بزرگ با چتر. پوشش دادن خیار کم سر - و اجازه دهید همسایگان از این عطر ها دیوانه شوند! یکچهار. در جنگل برای تماشای گرد و غبار در پرتو مورب و دیدار با خارپشت. به طور کلی Mumble: "خوب، چرا شما، نمی ترسید!"، به نظر می رسد که آن را مضحک به بینی بینی و به آرامی قرار دادن سوزن. پانزده دیدن نوسان، به سرعت فراموش کنید چقدر شما واقعا بروید.
شانزده احساس بوی چمن تازه شتابده، صعود و فکر می کنم: "چه احساسی از عطر! در اینجا ... "فکر این نیست که فکر نکنید، به سوار شدن و استنشاق ادامه دهید. 17 اجرا در کافه تابستان "نوشیدن چیزی سرد". کوکتل خود را دو ساعت پرتاب کنید، گذرگاه را در تی شرت های رنگی خنده دار تماشا کنید و نمی خواهید هر جا حرکت کنید. هجده. عجله کنید خیابان، به طور ناگهانی به شکوفایی خرگوش نزدیک می شود، آن را روشن نمی کند، شاخه را شیب می دهد، با یک زنبور رقابت می کند. نوزده سالگی در دوش ناگهانی دریافت کنید، به شورت ها بروید - و در امتداد گودال های گرم با صندل ها در دست، شاد باشید.
بیست. در خشم احساسی برای خرید یک مادربزرگ ناز ناز در نزدیکی مترو همه سبزیجات. برای رفتن به خانه، خراش در پشت سر و مزاحم سالاد پایه. پیدا کنید که کاملا امکان پذیر است و چمن. 21 نشستن در آتش، رقیق کردن از دود، و سپس بدون لذت بردن از پرتاب تی شرت دودی در شستن. 22 پس از یک روز گرم، حرکات کامل، صندل ها را بکشید و پاها را با آب سرد بشویید. 23. نقص بر روی زمین و جذاب به نگاه به جایی که تاج های درختان همگرا هستند.
24 مونته کل هندوانه. با لذت، ترک خوردن و صاف کردن، داشتن یک خوک شیرین در اطراف - و به طرز معجزه آسایی نیست. 25 سازمان دیده بان، مانند یک گربه، راه اندازی شده در یک نقطه آفتابی، در حال حاضر در نظر گرفته شده Nirvana. 26 با خنده و فریاد: "هی، هی، جرات نکنید!" برای رقیق کردن از سگ مرطوب، که هنوز بر روی شما فشرده خواهد شد. 27 نشستن با یک کتاب در پارک در سایه - بیشتر به خاطر فرآیند خود به خاطر محتوای کتاب.
28 خلق و خوی خانه تروپیا. پس از آن، سنگریزه های دو رنگ را در جیب خود، یک پوسته در کیسه لوازم آرایشی و دسته گل میخک های خشک شده در قفسه با ادویه جات ترشی جات تشخیص دهید. 29 باد را در موهای خود و در یک دامن رنگارنگ طولانی احساس کنید. سی سی صعود در برخی از محل های بالا و از آنجا که همه فکر می کنند. و در مورد ابدی و ناکامی فکر کنید. و می خواهم آن را به پایان نرسانم و برای شما آن را عجله کرد. آره!