کودکان همجنسگرا و لزبین ها در مورد زندگی خود صحبت می کنند. افراد و داستان ها

  • امید، در نیویورک در یک خانواده از دو پدران افزایش یافت
  • آلیسون، در کانکتیکات و ورمونت با مامان و شریک زندگی خود رشد کرد
  • کری، در نیوجرسی پاپ و مادر، که گرایش او را هنگامی که دختر 11 ساله بود، به رسمیت شناخت
  • زاک، در نیویورک تحت نظارت دو مادر افزایش یافت
  • چپ: پلوما، در نیوتن، ماساچوست، در یک خانواده از پدر و مادرش، که گرایش او را هنگامی که پلوما 13 بود، به رسمیت شناخت
  • راست: هارون، از برکلی، کالیفرنیا، با دو مادر بزرگ شد و پس از طلاق خود، همچنین با پدربزرگ
  • زاک، در آیووا در دو مادر بزرگ شد
  • جیمی، با مادرش و شرکایش تحت شیکاگو رشد کرد
  • مارک، در پنسیلوانیا با مادر و پدر بزرگ شد، که هنگامی که علامت گذاری شده در کالج تحصیل کرد، گرایش خود را به رسمیت شناخت
  • الیزابت در بوستون با مادر و پدر رشد کرد، که همجنسگرایی خود را هنگامی که در کالج تحصیل کرد، به رسمیت شناخت
  • جان، در نیو انگلند با مامان زندگی می کرد و با پدر، که گرایش خود را هنگامی که جان دو ساله بود و یک شریک پدر بود، به رسمیت شناخت
  • چپ: Moshe، در ایالت نیویورک با دو مادر افزایش یافت
  • راست: لورن، در کانزاس، میسوری، با مامان و پدر، که همجنسگرایی خود را به رسمیت شناخت، رشد کرد
  • ونسا، در ویرجینیا با مادر و پدرش بزرگ شد، که زمانی که او 28 ساله بود، همجنسگرایی خود را به رسمیت شناخت
  • Darnel، در Menlo Park، کالیفرنیا، دو مامان و پدر آورده شده است
  • مک کین، در بهار دریاچه، میشیگان، در یک خانواده از دو مادر زندگی می کرد
  • دیانا، در Osining، نیویورک، با مامان و پدر بزرگ شد، که همجنسگرایی خود را هنگامی که در کالج تحصیل کرد، به رسمیت شناخت
  • لوکاس، در Gainesville، فلوریدا، پدر و مادر رقیق شده، که زمانی که او 15 ساله بود، به رسمیت شناخت
  • کارن، در اورگان جنوبی با پدر و مادرش بزرگ شد، که گرایش او را هنگامی که کارن بیست بود، به رسمیت شناخت
  • Anonim

    عکاس گابریلا ارمان در طی پنج سال گذشته، پرتره های افرادی را که والدینشان هر دو یا تنها به LBTK تعلق دارند، شلیک کردند و مدل های خود را مورد توجه قرار دادند. او توضیح می دهد: "مادر من لزبین است." "اما من نیاز به زمان زیادی برای گفتن آن با صدای بلند." برای ارمان، فرایند شناسایی مادرش یک "زمان دردناک و دشوار" بود.

    او با هیچ مرد دیگری آشنا نبود که توسط همجنسگرا یا لزبین به ارمغان آورد. او می گوید: "این موضوع حتی در خانواده های غیر معمول و انسجام ما تابو بود." "Snibings جوانتر از احساسات مشابهی برخوردار بود، اما ما از گفتگو معنی دار اجتناب کردیم." در نهایت، Erman تماس با COLAGE، یک جامعه از کودکان لزبین و همجنسگرا، و مردم را پیدا کرد که دوران کودکی آن همان بود: ترکیبی از سکوت و بیگانگی، دفاع از افتخار والدین در زمین های بازی. عکس ها و مصاحبه های ارائه شده در Ersman Erman "این کودکان" تلاش می کنند سکوت را بکشند. کودکان والدین "جهت گیری غیر متعارف" برخی از "فرضیه" نیستند، آنها واقعی هستند و طبیعی هستند.

    امید، در نیویورک در یک خانواده از دو پدران افزایش یافت

    امید

    من توانستم خانواده های دوستانم و عمه و عمه من را ببینم، و می دانستم که مردم چیزی دارند که مادر نامیده می شود، که نمی تواند با من باشد، اما من واقعا در اقلیت فکر نمی کردم. من به خانواده بومی من علاقه مند شدم، به ویژه مادرم، اما با توجه به اینکه چگونه بزرگ شدم، احساس نمی کنم که من رنج می برم. من فکر می کنم پدر و مادرم کار فوق العاده ای انجام دادند، یک زن قوی از من رو به رشد، و به عنوان سوال، جایی که من آمده ام - گاهی اوقات من هنوز علاقه مند شدم، و زمان دیگری که این نوع مهم است غیر قابل توجه است.

    آلیسون، در کانکتیکات و ورمونت با مامان و شریک زندگی خود رشد کرد

    آلیسون

    به محض این که من متوجه شدم که دوستی همجنسگرایان و همجنسگرایان در مدرسه جدید من امکان پذیر است، من فقط ... شگفت انگیز بود، بدانید که فرزندان دیگر از سن من وجود دارد ... برای پیدا کردن آنها از LGBT پشتیبانی می کنند. من تنها کسی نبودم که لزبین و همجنسگرا را می شناختم و دیگر یک راز غم انگیز نبودم که باید ذخیره شود.

    کری، در نیوجرسی پاپ و مادر، که گرایش او را هنگامی که دختر 11 ساله بود، به رسمیت شناخت

    کری

    وقتی گفتم، گفتگو با مادرم را به یاد می آورم، همانطور که می خواهم یک خانواده را با یک زن دیگر ایجاد کنم. وقتی خیلی کوچک بودم، می خواستم با بهترین دوست دختر ازدواج کنم، بنابراین من این را گفتم: "اوه، ما با سارا چطور هستیم؟" و او: "نه، نه، مثل سارا" نیست. "

    زاک، در نیویورک تحت نظارت دو مادر افزایش یافت

    زاک

    در خانواده ام، همه دریافت می کنند. من با این واقعیت که مادران دو نفر هستند، مشکلات بسیار کمتر داشتم تا بتوانم خود را پیدا کنم و با نژادی و ملیت می دانم.

    چپ: پلوما، در نیوتن، ماساچوست، در یک خانواده از پدر و مادرش، که گرایش او را هنگامی که پلوما 13 بود، به رسمیت شناخت

    راست: هارون، از برکلی، کالیفرنیا، با دو مادر بزرگ شد و پس از طلاق خود، همچنین با پدربزرگ

    پلوما.

    هارون: مادران من فرار کردند وقتی که من جایی بودم هفت ساله بودم، زیرا مادر بیولوژیک من عاشق یک مرد بود. من می دانستم که خانواده ام از دیگران متفاوت است، اما این تفاوت بدی نبود، فقط یک نوع خاص از خانواده بود.

    زاک، در آیووا در دو مادر بزرگ شد

    زاک

    من فکر می کنم خانواده من به درستی نه به عنوان LGBT، بلکه به عنوان یک خانواده توصیف شده است. اگر شما به کسی که مادر من یا تمام خانواده من است نگاه می کنید، متوجه خواهید شد که من مادران لزبین خود را به دست می آورم، بیش از یک جفت طرفدار تیم Packers یا یک جفت کارگر بهداشتی نیستم. تمام این تعاریف مادران من به همان اندازه درست هستند.

    جیمی، با مادرش و شرکایش تحت شیکاگو رشد کرد

    جیمی

    مادر من و شرکای او به ارمغان آوردند، و بسیاری از شرکای او و فقط دوست دخترش در زندگی من بودند، که احساس می کردم که من بسیاری از زنان را به من تحمیل کردم.

    مارک، در پنسیلوانیا با مادر و پدر بزرگ شد، که هنگامی که علامت گذاری شده در کالج تحصیل کرد، گرایش خود را به رسمیت شناخت

    علامت گذاری.

    پدرم همجنسگرا است در واقع، هنوز در فرایند شناخت این است. من تمایل دارم فکر کنم که پدرم از ابتدای زمان همجنسگرا بود. من همیشه می دانستم که من تقلید می کنم، و آن را کمک می کند. از دوران کودکی من دیدم که پدرم دقیقا همانطور که من فمینیست خود را پنهان می کند، به نظر می رسد که آن را تلاش می کند تا از پاها عبور نکند و در یک مکالمه نباشید.

    الیزابت در بوستون با مادر و پدر رشد کرد، که همجنسگرایی خود را هنگامی که در کالج تحصیل کرد، به رسمیت شناخت

    الیزابت

    او گفت: "وقت آن است که من با هویت من مواجه شوم" و من پرسیدم: "شما همجنسگرا هستید؟"، و او گفت: "خب، من چنین تجربه ای نداشتم تا مطمئن شوم." و به نظر می رسد که کلمات زیر، که من شروع کردم،: "پدر، من مطمئن هستم که مطمئن هستم که شما همجنسگرا هستید."

    جان، در نیو انگلند با مامان زندگی می کرد و با پدر، که گرایش خود را هنگامی که جان دو ساله بود و یک شریک پدر بود، به رسمیت شناخت

    جان.

    اولین بار که آنها با این موضوع صحبت کردند، زمانی بود که مامان این کتاب را خریداری کرد، "کسی که با پدر با هم زندگی می کند".

    چپ: Moshe، در ایالت نیویورک با دو مادر افزایش یافت

    راست: لورن، در کانزاس، میسوری، با مامان و پدر، که همجنسگرایی خود را به رسمیت شناخت، رشد کرد

    Moshelauren.

    موشها : مادران من همیشه بسیار نزدیک بوده اند، اما البته، زمانی که از مادرم متنفرم، فاز در نوجوانی وجود داشت. حالا او برای من است - یک پشتیبانی واقعی، همیشه نزدیک است. من او را دوست دارم

    لورن : برای من شوک بسیار بیشتر این بود که والدین من از این واقعیت که پدرم همجنسگرا است، پرورش می یابد. من فکر می کنم این برای پسرم عالی است، او با دو پدربزرگ رشد می کند و نمی داند که در مورد آن چیزی خاص وجود دارد. پدرم پدربزرگ بیشتر از شریک زندگی اش نیست، پسر هر دو را در حال رشد می کند و در زندگی خود به عنوان پدربزرگها کاملا برابر است.

    ونسا، در ویرجینیا با مادر و پدرش بزرگ شد، که زمانی که او 28 ساله بود، همجنسگرایی خود را به رسمیت شناخت

    figure class="figure" itemscope itemtype="https://schema.org/ImageObject"> ونسا

    برای ما و خواهر، احساس ناخوشایند تر بود که ما برای مدت طولانی دروغ می گوییم تا گرایش بسیار طبقه پدر.

    Darnel، در Menlo Park، کالیفرنیا، دو مامان و پدر آورده شده است

    darnell

    من می توانم بگویم که من در تمام طول زمان توسط لزبین احاطه شده بودم و برای من کاملا طبیعی بود. من یک حافظه مبهم دارم، همانطور که به موسیقی در رادیو گوش می کنم و ناگهان متوجه شدم که خواننده به نظر می رسد در مورد برخی از یک رابطه جنسی آواز می خواند.

    مک کین، در بهار دریاچه، میشیگان، در یک خانواده از دو مادر زندگی می کرد

    mckenna

    مردم همیشه از من میپرسند: "آنها چه هستند؟ چه چیزی به نظر می رسد؟ "، و من، خوب، آنها فقط یکسان هستند. آنها لهجه ها یا پرچم رنگین کمان را در خانه ندارند. ما به این معنی خسته کننده هستیم.

    دیانا، در Osining، نیویورک، با مامان و پدر بزرگ شد، که همجنسگرایی خود را هنگامی که در کالج تحصیل کرد، به رسمیت شناخت

    دیانا

    پدر می گوید که اگر من خودم او را یک مکالمه ندیده ام، او تمام زندگی من را زندگی می کرد، پنهان کردن جهت گیری. به نظر می رسد که او هرگز به کسی نرسیده است.

    لوکاس، در Gainesville، فلوریدا، پدر و مادر رقیق شده، که زمانی که او 15 ساله بود، به رسمیت شناخت

    لوکاس

    این واقعیت که مادر من یک لزبین است، من همیشه برای من آسان بودم، زیرا من خیلی زیاد بودم که همه مردم را گرفتم. این غیر معمول بود، اما نه قلع. اگر وضعیت برای مادرم بدتر شود، اگر لزبین سخت تر از آن بود که برای او بیشتر باشد، من فکر می کنم توجه بیشتری به مبارزه برای حقوق او خواهم داشت.

    کارن، در اورگان جنوبی با پدر و مادرش بزرگ شد، که گرایش او را هنگامی که کارن بیست بود، به رسمیت شناخت

    کارن

    تجربه زندگی در نیویورک من را بیشتر میزبان کرد. برای من در مورد آن آسان تر شد. جایی که من بزرگ شدم، هیچ کس در مورد چنین گفت. اما در اینجا تقریبا هر کس، با آنها آشنا، همجنسگرایان و همه در مورد این صحبت می کنند و همه چیز عالی است.

    منبع: theatlantic.com.

    ادامه مطلب