زایمان برده داری است؟

Anonim

مامان.

دوست دختر ما، آنا شمال، با دیدگاه های خود در مورد حقوق والدین و آزادی ها، و همچنین تجربه خروج (یا نه، نه سقوط) به برده داری مادر، به اشتراک گذاشت.

- خب، همه چیز، آزادی شما به پایان رسید. از حالا به بعد، شما به خودتان تعلق ندارید، - به من با رضایت مخفی از بستگان (و به ویژه بستگان) به من گفتم، در حالی که باردار شدم.

- در حال حاضر تمام زندگی شما تنها یک برنامه به زندگی فرزند شما خواهد بود. مادر - خدمت، خود را رد کنید. در هر صورت، چندین سال در مورد خواسته های شخصی مجبور شد. همه چیز برای کودک، آنها ادامه دادند. و اضافه شده است. - کودکان شادی هستند

- کودکان برده داری هستند، گفت: "عیسینگ، همسایه، مادر دو فرزند دانش آموزان خسته شده است.

من مخفیانه امیدوار بودم که من یک موجود معقول داشته باشم، و با وجود معقول همیشه می تواند توافق شود. حتی اگر این یک موجود معقول کوچک باشد. من برده ای را نمی خواستم هیچ کس. حتی پسر خود را.

من هیچ تجربه بزرگی در رشد نوزادان ندارم، من تنها یک پسر دارم. اما من به نظر می رسید که نه برای تبدیل شدن به یک برده به او و نه او را برده.

مادر اول تقاضا

مامان 2

همه کودکان متفاوت هستند (مانند مادران)، اما هر کودک بسیار سریع می داند، جایی که دکمه تماس سحر و جادو MUM. خوب، چه مادر بی قید و شرط باید به هر جیبی، گریه، درخواست کلمه و الزام کودک واکنش نشان ندهد، همه چیز را پرتاب کنید! در واقع، خودتان بسیار دشوار است. اما گاهی لازم است.

ارزش آن را برای انتشار کمی با صدای بلند تر از قبلی، صدا - و صورت مادر هشدار دهنده در بالا ظاهر می شود؟ به من اعتماد کن - او به سرعت به یاد می آورد، کودکان به راحتی این را به یاد می آورند. و آنها بی فایده استفاده می کنند. بعضی از آنها موفق به استفاده از این به بازنشستگی شدند. نه به مادر من - به خودش. بنابراین، سعی کنید در این نزدیکی باشید، برای کنترل همه چیز، اما کودک بیست و چهار ساعت در روز مصرف نکنید. اجازه دهید او را درک کند که الگوریتم - من به نام - و مادر من بلافاصله در مقابل من ظاهر شد، منتظر دستورالعمل - همیشه کار نمی کند اگر شما بیش از شش ماه نیست.

رد کردن سر

نه، ما توپ را بازی نخواهیم کرد، زیرا در حال حاضر شب، و فنجان مبارزه می کنند. اما ما می توانیم توپ را به جای آن بگیریم. و یک بار دیگر قرعه کشی، و دوباره. و در حال حاضر توپ گوش های بزرگ، پاهای ضخیم و تنه را قرع می کند - و فیل را دریافت خواهد کرد. نه، من این اسباب بازی را خریدم، زیرا شما قبلا تقریبا یکسان هستید، اما پول ندارم. نه، من نمی توانم در یک لوکوموتیو در اتاق بازی کنم، اما شما می توانید یک سیب زمینی سیب زمینی را در آشپزخانه بسازید، جایی که من ناهار را آماده می کنم.

این غیرممکن است، لازم نیست، و همیشه همیشه با فرزند موافق نیستم. اما هر امتناع می تواند به یک جمله تبدیل شود. سپس کودک متوجه خواهد شد که نه همه کارناوال خودرو، بلکه این گربه را دوست دارد و آماده است تا با او مذاکره کند. فراموش نکنید که کودک رشد می کند، و خیلی سریع. و این امروز شما در حال مذاکره در مورد آموزش است، و در چند سال شما مجبور به مذاکره هزینه پول جیب یا چتر نجات. و اگر شما همیشه در توپ، و در قطار، و در یک اسباب بازی جدید موافقت کردید، و سپس به طور ناگهانی آنها گفتند "نه"، پس کودک شما را درک نمی کند.

به نظر می رسد در جیب خود - و در همسر جیبی خود را. این، مادر است

هنگامی که کودک تنها متولد شد، شما برای او - تمام جهان. و کل جهان شماست اما، من یادآوری می کنم، کودک رشد می کند. و جهانش با او رشد می کند. سعی نکنید تمام جهان خود را بردارید او باید گوشه خود را داشته باشد، فضای خود را که به طور موقت شما نیست. و فانتزی او، بازی هایش، شانس و شکست او (بله، و شکست نیز وجود دارد!)

این یک تلنگر است، اما کودک رشد نخواهد کرد، اگر تمام فضای دنیای او توسط عزیزانش، مراقبت از مادرش، یک مادر همه جا مشغول به کار باشد، اگر او به طور مداوم تحت حمایت صدای او زندگی کند، اگر چشمان او به دنبال او بود. بریتانیا می گوید که کودکان باید قابل مشاهده باشند، اما شنیده نمی شود. بنابراین والدین گاهی نباید شنیده شوند. و گاهی اوقات قابل مشاهده نیست یک خدا کوچک باشید، که همه می دانند، اما تعداد کمی دیده اند. کنترل در فاصله در غیر این صورت شما می توانید تصویری را ببینید که من با یکی از دوستم تماشا کردم. پسر سه ساله او در همان اتاق بود که ما با او بودیم. و در برخی موارد او، بدون تغییر سر خود، دست خود را کشیده و به صدای عادی گفت - یک ماشین تحریر آبی! و مادرش پرید و یک ماشین تحریر آبی را در دسته اش گذاشت! و کمی بعد، او به همان لحن گفت - نوشیدنی! و او یک لیوان آب آورد. و او حتی نوبت نکرد. و تشکر نکردم

منطقه مسئولیت - منطقه آزادی

مامان

حتی کودک ممکن است وظایف باشد. بسیار ساده. به عنوان مثال، اسباب بازی های خود را جمع آوری کنید. مسن تر آن می شود - شرایط بیشتری باید ظاهر شود که او مسئول خودش است. و در آن او خود تصمیم می گیرد. او باید کمی، اما قدرت داشته باشد.

هیچ کس دوست ندارد قدرت را بدهد و کودک کمتر از همه است. او همچنین بسیار کم است (به خوبی، علاوه بر قدرت بر قلب و ذهن شما، و به طور کلی، تمام زندگی). و به همین ترتیب وظایف، به اندازه کافی عجیب و غریب، یک کودک را آزاد کنید. و شما در همان زمان.

راز اصلی

اما مهمترین راز تربیتی این بود که من خیلی زود آموختم که پسرم را بخوانم. سه ساله. خدا را شکر، او این شغل را دوست داشت. و در این تربیت من، به طور کلی، آن را به پایان رسید، و من تا به حال بسیاری از وقت آزاد، که من نیز اختصاص داده شده، اغلب خواندن. پسر تلاش کرد تا به من تحمیل کند. فقط تمام وقت از کتاب های جدید خواستار شد. اما هیچ مشکلی با این وجود نداشت.

و سپس او رشد کرد.

ادامه مطلب