جنگ، که در حال حاضر جایی است، همیشه نزدیک تر از ما فکر می کنم. اشعار Lilith Mazikina.

Anonim

جنگ، که در حال حاضر جایی است، همیشه نزدیک تر از ما فکر می کنم. اشعار Lilith Mazikina. 36235_1

در شبکه های اجتماعی، بحث های پرشور سوزانده می شود، آیا پناهندگان اروپا را نابود خواهند کرد، چه آنها آن را غنی سازی می کنند و در میان آنها تروریست ها را غنی می کنند. و ما تصمیم گرفتیم به سادگی به شما یادآوری کنیم که جنگ برای غیرنظامیان چیست و چرا آنها از او فرار می کنند. در مثال دیگری، نزدیک تر به ایالات متحده - غیرنظامیان در شرق اوکراین.

شعر که در آن جنگ هرگز ذکر نشده است، اما همه چیز را از بین می برد.

دختران

آنها دوازده هستند، آنها دوست Winx، Cumberbelt و انیمیشن را دوست دارند، پس از نقل قول از زندگی ناروتو و هری پاتر بر روی دیوار، در آیات تبادل PM، در اوایل، ناشناس، اوایل، بی دفاع، قبل از اینکه چشمگیر باشند - در مورد جنگ طولانی، متفاوت به دیگران ، و به طور کلی، متفاوت است. اگر کسی دیگر آنلاین را می بیند، بلافاصله چاپ می کند: "سلام!" و یک دسته از شکلک ها، که می تواند عجیب و غریب باشد، کابا شادی خالص آنها نیست. طبیعی چنین دختران، دوازده سال عادی، دوستی عادی برای همیشه، احیای طبیعی طبیعی، به رسمیت شناختن، آشکارا، دموکرات ها و اسرار. یکی دیگر از کشف می کند که دوم تصمیم گرفت که او را فراموش کند. پاسخ های بیشتری به یک پاسخ وجود ندارد، هیچ نظری وجود ندارد، هیچ توضیحی وجود ندارد، هیچ توضیحی وجود دارد حساب، نه یک کلمه. صحبت کردن نیست. شب نخل در یک ردیف دختر در رختخواب کشیده شده است به نظر می رسد پنجره، به عنوان چراغ رایت جامد، بی تفاوت، و چگونه آنها را گسترش نقاط گلدان رنگین کمان، و پس از آن در تاریکی، و بیرون رفتن. تقریبا بلافاصله دختر از خواب بیدار می شود و صابون، شخصی و رکورد روی دیوار را چک می کند. دختر می پرسد - می دانست چه! - بخشش ... معمولی داستان است، اغلب در دوازده سال است. دختر در این شرکت نشسته است، پیامی دوباره و دوباره یک پیام وجود دارد: Danka، Tyumen. لنا، Lugansk. لنا! لنا! پاسخ!

متن شعر: Lilith Mazikina

ادامه مطلب