تاریخچه فیلم از فیلم "غیر قابل قبول"، منتشر شده در روسیه به نام "1 + 1"

Anonim

تاریخچه فیلم از فیلم

با توجه به طرح فیلم "غیر بزرگ" ("1 + 1")، شخصیت های اصلی در سالن نمایشگاه مرکز جورج پمپیدو در پاریس هستند، جایی که آماده سازی برای نمایشگاه آماده است. توجه آنها یک تصویر عجیب و غریب را در یکی از پایه هایی که در اطراف آن یکی از داستان های فیلم در آینده ساخته شده است، جذب می کند. ما تصمیم گرفتیم رویای، که داستان می تواند پشت این تصویر پنهان شود.

ارسال شده توسط: نیکولای کدی، کارگاه فارغ التحصیل Andugevich

در خیابان پاییز عمیق سرد بود. باد متاسفانه برگ های افتاده را در خیابان خالی سوار کرد. خورشید در حال حاضر یک روستا بود، بنابراین در کوچه در حال حاضر تاریک بود. - چقدر برای همه چیز؟ - از یک مرد خواب بیدار پرسید. - 300 هر بشکه و 50 کارتریج. - یک مرد پاسخ داد در یک باران طولانی. حتی در غروب خورشید، زخم از طریق تمام چهره اش قابل مشاهده بود. - بفرمایید. - پسر پول را تحویل داد و بسته نرم افزاری را گرفت.

در حال حاضر در خانه، بسته شدن درب به دو قلعه، او یک بسته نرم افزاری را تبدیل کرد و مطالب را مطالعه کرد. یک تیراندازی کوچک و 6 کارتریج به آن. او کافی بود و یکی، اما او تصمیم گرفت تا نزدیکترین را بگیرد. من خوشحالم که به ساعت نگاه می کنم، تصمیم گرفتم - وقت آن است. روز قبل، او مجموعه ای از لباس ها را در دست دوم خریداری کرد، به طوری که شواهد تصادفی را ترک نکنند و بعد از همه لباس ها را پرتاب کنند. شلوار جین معمولی سیاه، یک ژاکت تیره و ژاکت متراکم با یک جیب داخلی بزرگ. طولانی ترین چیزی که من مجبور بودم کت را انتخاب کنم - شورشی باید همیشه در دست باشد، و برای این شما نیاز به یک جیب راحت دارید.

او تصمیم گرفت از آسانسور استفاده نکند - خطر کمتر برای دیدار با کسی - و فرار از پله ها. در حیاط آرام بود اکثر مردم در حال حاضر در خانه بودند و در یک دایره خانوادگی گرم شدند. این خیلی دور نبود - سه چهارم خیابان. به منظور جذب یک بار دیگر، او سعی کرد در کنار خانه هایی که در آن خطر کمتری در مورد آن وجود داشت، ادامه داد.

او در نزدیکی ورودی مورد نظر متوقف شد، یک سیگار و روشن را بیرون آورد. به دلیل اعصاب، دست به واکر رفت و سیگار بر روی آسفالت سقوط کرد. او فریاد زد، بمکد و به ورودی رفت. لامپ های لامپ، همانطور که در هر ورودی شوروی، باز نشد. به نظر می رسد به طبقه پنجم او به آرامی تماس را فشار داده است. پشت درب آواز خوشه ای وجود داشت: "کورو". او متوجه شد که بسیار نمادین است. "

درب یک پسر جوان را باز کرد - همکارش از کار. نام او سرگئی بود، آنها بیش از یک سال با هم کار کردند. - آه، دیما، سلام! او خوشبختانه گریه کرد "من گذشته بودم، تصمیم گرفتم به دیدار ...،" دیمیتری از دست رفته. - بله، بله، برگردید، به آشپزخانه بروید. - سرگئی پیشنهاد کرد و رفت تا کتری را قرار داد.

دیمیتری کفش را شلیک نکرد و بلافاصله به آشپزخانه منتقل شد. آپارتمان در سبک مد روز در حال حاضر - یک آشپزخانه استودیویی بزرگ انجام شد. - Seryozha، من در مورد شما با لنا می دانم. من مدتها به دنبال شما هستم شما با او می خوابید، تا زمانی که من در خانه نیستم. - به عنوان اگر چکی، دیما هر کلمه را گفت. "دیما ... من می خواستم به شما بگویم ... بله به نحوی ..." صدای سرگئی لرزید. او گیج شد - عکس جدید؟ - از دیمیتری پرسید و با ورق تمیز به سمت بالا رفت. "بله ... من هنوز نمی دانم کجا شروع کنم ..." سرگئی به آرامی به سمت راست نزدیک شد. - من به شما کمک خواهم کرد.

تاریخچه فیلم از فیلم

شات آمد

ادامه مطلب