15 مورد زمانی که فکر می کردید عشق بود

Anonim

کسی که هرگز اشتباه نکرده است، می تواند خنده و انگشت خود را بر ما نشان دهد. و ما، مردم عادی، ما به اطراف و در یک آهنگ دوستانه بروید: "U-Y-Y، اما اوه هیچ آه!"

تاریخچه مدرسه معمولی

شما بر روی مرد بویید، و او به شما توجه نکرد. هرچه بیشتر در مورد او فکر کردید، بیشتر رفتار او بر شما تاثیر گذاشت. در نهایت، او به اندازه کافی برای او گفت: "صبح بخیر" و شما تمام روز را خوشحال کردید. نمی گفت؟ پایان جهان، همه چیز بد است، احتمالا او از شما متنفر است!

فقط جنسیت

و جنس فوق العاده اما به محض این که بخش فیزیولوژیک به پایان رسید، به نظر می رسید خاموش شد. و برای هر چیز دیگری در جامعه شما آماده نیست. البته، شما متوجه شدید که تعارف و به اشتراک گذاری تلفن ها، فرمالیته تمیز بود، اما شروع به خرد کردن سر خود کرد. همه چیز در یک بیانیه افتخار به پایان رسید: "من یک زن ابتکار مدرن هستم و خودم را خواهم خواند!" یک هکتار

آیا شما سری پنجم از 8 "دکتر" را به یاد می آورید؟

به عنوان مثال، شما معلوم شد که تنها نمایندگان یک زیر کشت، به عنوان مثال، دو نئو گوته در کل منطقه کار یا خبرنگار، می گویند، یک دوره تاریخی برای کل دانشکده. شما هر یک از طرفین را با نیمی نصب کردید، شب را به هم زد و حتی جمع آوری شده برای جمع شدن و رفتن به سکوت از همان دیوانه ها. شما با هم در برابر دنیای احمق بودید. و چیزی شایع نیست.

اتش افروز

در کتاب های هوشمند، آنها توصیه می کنند که انسان ایده آل خود را تجسم کنند، برای وفاداری حتی برای چاپ کردن لیست ویژگی های مورد نیاز آنها. هنگامی که شما واقعا به چنین فهرستی رسیدید، به ویژه در جلسه ای با تجسم واقعی خود، شمارش نمی کنید. و جهان به دست آورد، و به سفارش شما پاسخ داد. نتیجه، با این حال، به دلایلی شما واقعا دوست نداشتید، اما نه به رؤیاهای من خیانت نکنید. این خدمت به خوردن، و در دوران کودکی من به شما آموخت: "تا کنون، همه چیز را بخورید - به خاطر میز بیرون بیایید."

دوست قدیمی

شما زمان زیادی را صرف کرده اید، خیلی زیاد، با اشتها، پودال نمک را خوردید، که هر یک از آنها یک جفت "پیش فرض" را در نظر می گیرید. و هر کس فکر می کند، و همه جا شما با شما تماس می گیرند. حتی فرصتی برای دیدار با شخص دیگری وجود دارد. درست است، بسیار راحت با هم، اما صادقانه، هرگز احساسات عاشقانه ای بین شما وجود ندارد.

هدیه سرنوشت

پس از جدایی طولانی به عنوان یک نتیجه از تصادف باور نکردنی، او را ملاقات کردید. خوب، به عنوان مثال، او همکلاسی خود را از شهرستان دور دور از شمال خارج شده است. 10 سال گذشت، شما به پاریس رفتید، در بالای برج ایفل روی چشمان خود، یک اشک غیر خام، چشم های خود را پاک کردید و ناگهان نام او را شنیدید! او بود! برخی از طرح های مغز شما تصمیم گرفتند همه چیز در بهشت ​​تصمیم بگیرد. مغز احمقانه

بیا - Ryad

او استاد فلفل سخت است، او تمام دستاوردهای شما را از بین می برد و مکان های آسیب پذیر را ضرب و شتم می کند. در ضمن، شما بقایای عزت نفس خود را در یک دسته جمع آوری کردید، ناگهان، با دانش بزرگ، ستایش و تشویق شد. شما به چرخه "کاهش یافت" وارد شد و شروع به نیاز به آن به عنوان یک فرد مسمومیت نیاز به یک پادزهر، نه متوجه شد که تنها منبع سم زندگی شما بود و این مرد بود.

آسمانی

او به نظر بسیار جذاب، هوشمندانه و محبوب تر از خودش بود. شاید او مشهور بود، و دیگر از یک خودکار، شما حساب نکردید. و ناگهان او فرود آمد. او تماس گرفت! این یک افتخار است، چنین افتخاری، هیچ کس نمی فهمد اگر شما رد کرد. خوب، همانطور که در آن صحنه از "چه کسی در مورد صحبت کردن در مورد" با سفر و ژان Frisky صحبت می کنند. بنابراین شما فراموش کرده اید از خودتان بپرسید: آیا او را دوست دارد؟

عادت قدیمی

شما یک بار در عشق با یکدیگر افتادید و برای مدت زمان بسیار طولانی زندگی می کردند. برای مدت زمان طولانی هیچ صمیمیت واقعی و اشتیاق وجود ندارد، اما شما به نحوی مورد استفاده قرار گرفتید که آن را نیز به نام عشق نامید.

آقای x

به دلایلی، شما مخفیانه ملاقات کردید به عنوان مثال، زیرا آنها با هم کار می کردند، یکی از شما آزاد نیست، و یا حتی جوانان را کاهش داده و پدر و مادر را ممنوع کرده اید. شما قبلا این فضای اشتیاق ممنوعه را دستگیر کرده اید، که واقعا نمیتوانید بدانید و واقعا احساس می کنید.

و در حال حاضر، دختر دوش، شما می خواهید ازدواج کنید

همه چیز ساده است او شما را نجات داد به عنوان مثال، من باند دوچرخهسواری را از بین بردم. یا او فقط قابل اعتماد، مسئول و امن است و شما را در زمان های دشوار پشتیبانی می کند. همه اشکالات و بز ها از زیر مغازه خزنده شده اند، امیدوار بودند که در عروسی خود به خوبی راه بروند، و شما به نحوی به طور خودکار به دلیل این عروسی احساس می کنید.

یک عاشقانه تعطیلات

شما یک هفته فوق العاده داشتید و به دلایلی (یا هر دو از شما) به دلایلی به شدت سعی در گسترش آن را داشت، پس از بازگشت به زندگی عادی. اما در این زندگی شما افراد دیگر هستید و یکدیگر را نمی دانستید.

بیا عقب، من همه چیز را ببخشم

شما تصمیم گرفتید "برای عشق مبارزه کنید" و همراه با سابق خود. او به سختی سعی کرد از خاکستر که خوب بود، احیا کرد، و همچنین چشم هایش را به این واقعیت که رابطه شما را نابود کرد، بسته شد. آشنا؟

مردی از رویاها

شما دائما در مورد او فکر کردید، اما تقریبا هرگز با او، به دلایلی، ارتباط برقرار نکردید. در نتیجه، اکثر ایده های شما در مورد این فرد و نگرش آن نسبت به شما تنها میوه تخیل شما هستند. ما فکر کردیم که چنین تعصب تنها 13 سال از بازدید می کند، اما تجربه نشان داد که او در تمام سنین فتح شده است.

از آنجا که او خوب است

یک مثال معمول از این که چگونه از بهترین انگیزه ها (وفاداری، وفاداری، همدردی) شما به خوبی انجام دادید. او به خودش گفت و او "عشق" تا زمانی که خودش خود را متقاعد کرد. اگر چه، در واقع، تنها می ترسد که امتناع و تقسیم شود.

ادامه مطلب